در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش هدیه جشن سالگرد
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 07:44:01
امکان خرید پایان یافته
۰۵ تا ۲۵ اسفند ۱۳۹۳
۱۷:۳۰  |  ۴۵ دقیقه
بها: ۱۲,۰۰۰ تومان

گزارش تصویری تیوال از نمایش هدیه جشن سالگرد / عکاس: کیارش مسیبی

... دیدن همه عکس‌ها ››

آواها

مکان

خیابان آیت اله طالقانی، خیابان شهید موسوی شمالی (فرصت سابق)، باغ هنر، خانه‌ی هنرمندان ایران، تماشاخانه استاد عزت‌اله انتظامی
تلفن:  ۸۸۳۱۰۴۵۷، ۸۸۳۱۰۴۵۸

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
شب گذشته (جمعه - 22 / اسفند / 93) یکی از مخاطبان این نمایش بودم؛ وقتی بعد از تماشای این نمایش و توی فاصله زمانی بین اجرای این اثر و " آنسِفالبت "، توی کافه خانه هنرمندان نشسته بودم و فکر می‌کردم، از اونجا که - بخاطر زمینه تحصیلی-حرفه‌ایم - باید سررشته کلی‌ای از روانشناسی هم داشته باشم، استنباطم این بود که روایتیست از خشم‌ها، کینه‌ها و خلاصه، عقده‌های فروخورده که توی خیلی از آدمای دور و برمون می‌تونیم ببینیم :
" گاهی ما دیگران رو توی خودمون؛ توی ذهن و روانمون؛ تویِ تویِ درونمون، آتیش می‌زنیم، مجروح می‌کنیم، مضروب می‌کنیم، می‌کُشیم و ...! " .
جنس کاراکتر ارائه‌شده با کُنش و واکنش‌های که بروز می‌داد، هم‌خوانی داشت :
" مردی ضعیف و سلطه‌پذیر (بخصوص از طرف خانم‌ها!) که احتمالاً در خانواده‌ای زن‌سالار پرورش یافته بود " .
نقاب سه‌گانه، بزعم من نماد مجموعه‌افرادی بود که توی زندگی این شخص، اثر - منفی و مثبت - گذاشته بودن: " پدر، مادر و همسر "؛ نابالغ‌بودن این کاراکتر - از نظر روانی - در کنش‌هایی مثل: نحوه عاشق‌شدن، حساب‌کردن کرایه با جیب خالی (تمایل ناپخته به جنتلمن (قهرمان) بنظر رسیدن!)، دلبستگی به عروسک‌های شطرنج (دلبستگی‌های سطحی) و ... هویدا بود؛ اون صدای زنگی هم که در انتهای اجرا بصدا در اومد - بزعم من - می‌تونست مفهومش این باشه که این فرد، واقعاً همسرش رو نکشته، بلکه اونقدر از اَعمال ایذایی اون به تنگ اومده که توی لحظاتِ نبودش، با سَرِ هم‌کردن داستانی ساخته و پرداخته ذهن خودش، اون اتفاقی رو که خیلی دوست داره توی واقعیت روی می‌داد - اما جرأت لازم برای انجامش نداره - رو، بازسازی میکنه و حتی - از فرط خشم - کار، به پختن و خوردن گوشت زنش ... دیدن ادامه ›› هم می‌رسه! از زاویه دیگه‌ای هم، اون زنگ می‌تونه نماد این باشه که این فرد از شدت غم و شوک ناشی از کشتن همسرش، از حیث روانی اونقدر تحت فشاره که دچار توهم شده و صدای زنگ می‌شنوه (کابوس‌های بعد از جنایت)؛ بهرحال، آقای مصطفوی (تنها بازیگر این نمایش) تلاش قابل تحسینی داشتن در انتقال تأثیرگذار و طبیعیِ (از طریق زبان بدن) احساسات این کاراکتر به مخاطب؛ خانم‌ها شجاعیان و نعمتی هم از پشت پرده، همکاری هماهنگ و مؤثری با ایشون داشتن؛ البته برداشت‌ها و تحلیل‌های متعدد دیگه‌ای هم از این اثر دارم که - متأسفانه - بدلیل ضیق وقت و مشغله زیاد، فرصت نگارشش رو ندارم .

به نویسنده هنرمند، کارگردان فکور و همه عوامل پشت و جلوی صحنه این نمایش خسته نباشید می‌گم و امیدوارم در آینده، آثار مؤثرتر، ملموس‌تر و اینجایی‌تری ازشون شاهد باشم .
هدیه جشن سالگرد و اجرای دلنشین دوست خوبم امیر سفیری رو از دست ندین با بازی مهرداد مصطفوی عزیز
من بازی نمایش رو اصلاً نپسندیدم، کار تنها یک بازیگر روی صحنه سخته اما به نظرم می تونست خیلی بهتر باشه، ارتباط باید با تماشاچی برقرار بشه که اینطور نشد،به نظرم آقای هاشمی نویسنده کار خودشون خیلی بهتر می تونن این نقش رو ایفا کنن، اما در کل ایده کابوس بازی و نو بودن نمایش خوب بود و طراحی صحنه رو خیلی دوست داشتم،امیدوارم که در آینده کارهای بهتری رو از این هنرمندان ببینم
علی عبدالرحیم و رومینا خلج هدایتی این را خواندند
امیر سفیرى این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید