در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش ایسکمیا
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 01:51:20
امکان خرید پایان یافته
۰۶ تا ۱۸ شهریور ۱۴۰۱
۱۷:۱۵  |  ۱ ساعت و ۱۵ دقیقه
بها: ۸۵,۰۰۰ تومان
ایوان آلکسیف نویسنده‌ای که در زندگی حرفه‌ای و شخصی‌اش با شکست مواجه شده، در آسایشگاه روانی بستری است که دختر ناخواسته‌اش به ملاقاتش می‌آید.

- از همراه داشتن فرزندان زیر ۱۴ سال خودداری نمایید.

اخبار

›› «ایسکِمیا» به مدت ۶ شب تمدید شد.

›› «ایسکِمیا» به تماشاخانه‌ی ملک می‌رود.

مکان

تهران، خیابان شریعتى، خیابان ملک، نبش خیابان وزوایى، تماشاخانه ملک
تلفن:  ۰۲۱۸۸۴۶۱۷۸۵

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
نمایش طبق انتظارم شروع نشد اما در درستترین دقیقه اجرا، برگ برنده نمایش رو میشه.
بازیهای یکدست و روان
متن خوب که تمام قواعد برای میخکوب کردن تماشاگرش را مو به مو رعایت کرده.
بعد از مدتها یه تئاتر دیدم که خستگیم در رفت. آنقدر کار خوب و بی نقص بود که دوست داشتم یه دیالوگ دیگه ادامه داشته باشه و تموم نشه.
امیدوارم که تمدید کنند تا دوستانی که ندیدن حتما فرصت کنن و به تماشا بشینند.

توصیه اکید: روز آخر از دست ندید. چون واقعا از این دست کارای تمیز کمتر گیر مخاطب تئاتر میاد.

خسته نباشید و خداقوت به تمام عوامل کار
آرین زرین‌پور (ariyan.zarinpour)
سپاس گزارم از حضور و الطاف زیباتون 🌹
۱۸ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ایوان: می‌دونی چیزی که ورونیکا هیچوقت نفهمید چیه اینه که آدمایی مثل تو فقط برای اون طرف خیابون خوبن می‌دونی یعنی چی؟
اندرو: یعنی چی؟
ایوان: یعنی تو باید اون طرف خیابون باشی و من و دخترم این طرف خیابون یهو چشممون میوفته به تو و میگیم چه پسر خوب و زحمت کشی آخی...
شنیدی؟ آخی.. این تنها ارتباطیه که می‌تونیم باهم داشته باشیم.
سپهر، امیرمسعود فدائی، امیر مسعود و منا خمیسی این را خواندند
میلاد فراهانی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کلوپاترا : اما من مردهایی مثل شما زیاد دیدم روزها زیر تخت روانم عرق می‌ریختند و شب‌ها تقاص عرق‌هایشان را از همسرانشان می‌گرفتند..