در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
مخاطبان گرامی، پیرو اعلام عزای عمومی، به آگاهی می‌رسد اجرای همه نمایشها و برنامه‌های هنری به مدت یک هفته از دوشنبه ۳۱ اردیبهشت تا پایان یکشنبه ۶ خرداد لغو شد. خریداران محترم این سانسها لطفا منتظر اطلاع‌رسانی بخش پشتیبانی تیوال از طریق پیامک باشند.
تیوال نمایش جوادیه
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 00:22:28
امکان خرید پایان یافته
۰۵ تا ۲۴ اسفند ۱۳۹۷
۱۸:۴۵  |  ۱ ساعت
بها: ۳۰,۰۰۰ تومان
روایت چهار جوان در دهه شصت محله جوادیه.

شبکه‌های اجتماعی تماشاخانه سپند: اینستاگرام
با خرید بلیت اجراهای این تماشاخانه و ارائه‌ بلیت همان شب، از ۱۰٪ تخفیف کافه رستوران «باور» در محوطه مجموعه بهره‌مند می‌شوید.

گزارش تصویری تیوال از نمایش جوادیه / عکاس: پریچهر ژیان

... دیدن همه عکس‌ها ››

آواها

مکان

تهران، خیابان کریمخان، خیابان عضدی جنوبی (آبان)، خیابان سپند (استاد جعفر شهری)، پلاک ۶۹، تماشاخانه سپند
تلفن:  ۸۶۰۳۷۸۰۷

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
تبریک می گم‌ به رامین معصومیان عزیز که با وجود موفقیت زیاد کارهای پبشینش جسارت زیادی به خرج داد و از سرزمین عجیب پینتر به کوچه پس کوچه های تهران دهه شصت پا گذاشت
نمایش که شروع می شود اولین چیزی که کار می کند گوش است و‌ بعد تصویر عاصی مرد و نارنجی پیکان جوانانش، جوانان.. اخم می کند و بی رحمانه به چشمانت زل می زند و خسته است و عصبانی، «اعتراض» می کند، او یا شاید او و دوستانش می خواستند ما را یا شاید جوادیه را به عصیانگری وادارند، از درد می گوید، زخم هایت باز میشوند ولی سکوت پیشه می‌کنی و او را خاموش .. سیگاری روشن می کن‌ و تو باز می شنوی.. داریوش، فریاد زیر آب.. و چه انتخاب درستی
مرجان زنده می شود، قرمزی شالش را با جوانان شهرام ست کرده، قسم به فروغ و‌ شاملو می‌ خورد، کمی از بی قراریت کم می کند، با خود می گویی شاید عشق دیگر بار جوانه بزند و دنیایشان را سبز چون لباسهایشان کند، ولی در تیره روزی و تیره پوشی جوادیه او را مجنون می نامند و خودش نیز با نوع نگاه، لحن و دو پارگی شخصیتش گویی به این باور رسیده
سیامک، می‌گوید اهل جوادیه نیست، او اهل سینماییست که جز خودش مخاطبی ندارد
سیف الله شخصیتی به شدت دوست داشتنی با بازی درست، زندگیش تلفیقی از بوی جوراب و گلاب به مشامت میرساند و با تسبیح در دست و صلوات بر لب به دنبال راهی برای درمان جامعه
همگی در دنیای شهرام تاکسی هم قطار می شوند، هم دست و یک مسیر برای تغییر، ماشین روشن می شود و به سمت نا کجا آبادی روانه می شود، ... دیدن ادامه ›› نسلی که با امید می خندد، بر می خیزد ، اعتراض می کند و می سوزد یا شاید هم به قتل می رسد..
در انتهای نمایش برف می بارد، سردت می شود.
صدایشان را نمی شنوی،نور ماشین را مبینی، داریوش زمزمه می‌کند..
چراغ راه بیداری..اگر بود از تو روشن بود
خوشا خود سوزی عاشق.. مرا آتش زدی ای عشق
_آخه اون دهه همه چی داشت!
انقلاب و جنگ و شلوغی؛ کلی آدم خودی و بی خودی درگیر ماجرا ؛
بی ربط و با ربط پات وسط ماجرا گیره؛ چرا؟
چون فراموش می کنی!
حالا اگه چهار نفر اومدن یه قصه ای برات تعریف کردن و اینقد قشنگ نقش بازی کردن تا یادت بیارن هرچی سرت میاد از همین فراموشیه، گُلی به گوشه ی جمالشون؛
__
جوادیه قصه ی چهار نفر نیست، قصه ی خیلی هاست؛
کم و بیش آشنا...
آقای طیبی عزیز ممنون که تشریف آوردین
خدا رو شکر که خاطره خوبی از نمایش دارید
و باز هم ممنون که نظرتون زو با ما به اشتراک گذاشتید
۲۴ اسفند ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بازم عکاس. بازم صدای شاتر. بازم چک کردن بلافاصله ی هرعکس.
و ایندفعه یه نکته جالب داشت اجرامون. یک نفر پشت من به فاصله پنج دقیقه یکبار بینی ش رو خیلی پر و پیمون بالا میکشید.
من خودم آلرژی دارم نه فقط به بهار، به خیلی چیزا. خب یه چندتا دستمال بذارید توی جیبتون. زمانش که رسید از دستمال استفاده کنید.
امروزم تو وحدت بغل دست من قرچ قوروچ پف فیل میخوردن:))
۲۲ اسفند ۱۳۹۷

خدا نیاره برام اون روز رو. چون فکر نکنم انقدر صبور باشم :)))))
۲۲ اسفند ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید