ملوک: من تو اون خونه اسیرم
مشدی: اسیر تحمل داره، تو زن هستی، باید تحمل کنی
ملوک: شش ساله، دیگه نمیتونم
مشدی: بازم بکن، به خاطر آبروت
پردهٔ اول؛ محاق (١٣۴۴) کومهای است در نفوت. کاسآقا برای فرار از سربازی به رودبار رفته. گلخانم که دلتنگ رفتن پسرش است به ملوک، دخترش، میگوید که رفتن کاس، مشدی را از پا انداخته. مشدی، اسبی را از نقره خریده است. ملوک که به قهر از خانه شوهرش میرزاجان به آنجا آمده، مشدی و گلخانم را سرزنش میکند. چون او دختر نقره را مسبب بدبختیهای خود میداند و معتقد است نقره، خود، دلال رابطه دخترش با میرزاجان بوده است. مشدی با حالتی پریشان به خانه میآید. اسب در راه غش کرده و چشمان اسب که مشدی را به یاد چشمان کاسآقا میانداخته، حال مشدی را دیگرگون کرده است. او که باورش نمیشود نقره به او کلک زده باشد؛ با دیدن ملوک، خشمش بیشتر میشود و در برابر اعتراضات ملوک که به پدر میگوید او را به اسبی فروخته، ملوک را مجبور میکند به خانهاش برگردد.
این نمایش معرفی کتاب مرگ در پاییز اثر اکبر رادی
مرگ در پاییز نمایشنامهای است از اکبر رادی در سه پرده: «محاق» (۱۳۴۴) و «مسافران» (۱۳۴۵) و «مرگ در پاییز» (۱۳۴۵). این نمایشنامه دارای فضای محلی و روایت زندگی مردمان گیلک میباشد.
توجه: به دلیل بازسازی حریم تئاترشهر، ورودی همه سالنها، تا اطلاع بعدی از پیادهروی خیابان ولیعصر (عج) است. برای دیدن مسیر لطفا اینجا را کلیک کنید.