در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش مرثیه ای برای ژاله.م و قاتلش
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 01:02:18
امکان خرید پایان یافته
۲۰ دی تا ۰۷ بهمن ۱۳۹۸
۱۸:۰۰  |  ۱ ساعت و ۵ دقیقه
بها: ۳۰,۰۰۰ تومان

یادداشت کارگردان :
«مرثیه‌ای برای ژاله.م و قاتلش» چهره‌ی مرگ من است. مرگی که هم دورنما را نشان می‌دهد، هم جزئیاتی خیلی جزئی مثل لغزیدن اشکی هرچند کوچک و ناگهانی. ما همه وظیفه‌‌ای به‌ دوش می‌کشیم و من وظیفه‌ی خود می‌دانم که چهره‌ی مرگم را در کشاکشِ واکنش نشان دادن به جامعه‌ای که در آن زیست می‌کنیم و تاریخی که پشت سر نگذاشته فراموش می‌کنیم به شما نشان دهم.
بی شک بستر داستان ابوتراب خسروی بهترین قالب برای نشان دادن این چیز‌ها بود...به قول براهنی: «هر روز گفتن این چیزها برایم از روز پیش دشوار تر شده است» و حتی دقیق تر به قول نگارنده‌ی داستان: «بعضی چیز‌ها به اراده‌ی نویسنده نیست.»

  • خرید بلیت نمایشها در تالار مولوی، فقط به صورت اینترنتی است و فروش حضوری در گیشه ندارد.
  • تماشاگر محترم ضمن پاسداشت حضور شما در مجموعه تئاتر مولوی به اطلاع می‌رساند از آن جا که این مجموعه در پردیس مرکزی دانشگاه تهران واقع شده، رعایت حجاب و شئونات دانشگاهی الزامی است و همچنین استعمال دخانیات ممنوع است. پیشاپیش از همراهی شما در احترام به قوانین دانشگاه سپاسگزاریم.

گزارش تصویری تیوال از نمایش مرثیه ای برای ژاله.م و قاتلش / عکاس:‌ سارا ثقفی

... دیدن همه عکس‌ها ››

آواها

مکان

خیابان انقلاب، ابتدای خیابان شانزده آذر، شماره شانزده، جنب کلینیک دانشگاه تهران، مرکز تئاتر مولوی
تلفن:  ۶۶۴۱۹۸۵۰

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
مرغ سحر ناله سر کن، داغ مرا تازه‌تر کن
زآه شرربار این قفس را، برشکن و زیر و زبر کن

بلبل پربسته! ز کنج قفس درآ، نغمهٔ آزادی نوع بشر سرا
وز نفسی عرصهٔ این خاک توده را، پر شرر کن

ظلم ظالم، جور صیاد، آشیانم داده بر باد
ای خدا! ای فلک! ای طبیعت! شام تاریک ما را سحر کن

نوبهار است، گل به بار است،
ابر چشمم ژاله‌بار است
این قفس چون دلم تنگ و تار است، ... دیدن ادامه ››

شعله فکن در قفس، ای آه آتشین!
دست طبیعت! گل عمر مرا مچین

جانب عاشق، نگه ای تازه گل! از این بیشتر کن
مرغ بیدل! شرح هجران مختصر، مختصر، مختصر کن

عمر حقیقت به سر شد، عهد و وفا پی‌سپر شد
نالهٔ عاشق، ناز معشوق، هر دو دروغ و بی‌اثر شد

راستی و مهر و محبت فسانه شد، قول و شرافت همگی از میانه شد
از پی دزدی وطن و دین بهانه شد، دیده تر شد

ظلم مالک، جور ارباب، زارع از غم گشته بی‌تاب
ساغر اغنیا پر می ناب، جام ما پر ز خون جگر شد

ای دل تنگ! ناله سر کن،
از قویدستان حذر کن
از مساوات صرفنظر کن،

ساقی گلچهره! بده آب آتشین
پردهٔ دلکش بزن، ای یار دلنشین!
ناله برآر از قفس، ای بلبل حزین!

کز غم تو، سینهٔ من پرشرر شد
کز غم تو سینهٔ من پرشرر، پرشرر، پرشرر شد

#ملک الشعرا- بهار
ایده داستان رو عجیب دوست داشتم.. نمایشی پر از احساس و پر از معنا ومفهوم و پر از دیالوگهای ماندگار و قابل تامل با اجرای خیلی خوب بازیگران..
از اون تئاترهایی که تا چند روز فکر آدم رو درگیر میکنه..
داستانی وجود دارد که می گوید کنت لوکزامبورگ به دیدن ژان دارک در زندان رفت و به او وعده داد که اگر سعی نکند از زندان فرار کند دیه او را پرداخت کرده و آزادی اش را خواهد خرید. ژان به کنت چنین پاسخ داد:"کنت! مرا دست انداخته‌ای؟! دیه؟! شوخی می‌کنی! تو نه دوست داری که این کار را بکنی و نه قدرتش را داری"
این اجرا را بر اساس نقدهای دوستان تیوالی انتخاب کردم و خوشحالم که اجرای پایانی را از دست ندادم. گفتنی های مثبت و منفی را دوستان گفتند و تنها می شود این را اضافه کرد که تاریخ به شکلی عجیب تکرار می شود و تکرار می شود و تکرار می شود و....