«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
ی ی: هیچی. همینجوری واسه وقت گذرونی. میتونی بگیریشون، یا بهشون نگاه کنی. (مکث) ما تو
مملکتمون چقدر مگس داشتیم. تابستونا به خصوص. یه عالمه مگس. کاغذ مگس کش هم بود. ما اونا رو
به لامپ اتاق وصل میکردیم. یه چیزی مث عسل بهشون چسبیده بود. ولی عسل نبود. مگسا بهشون
میچسبیدن. بعدم انقدر وزوز میکردن تا بمیرن. بعد از چند روز یه عالمه مگس بهشون میچسبید که
دیگه اصن جا نداشت. اونوقت وزوزشون میشد مث دسته ی موزیک. بعضیاشون زیر، بعضیاشون بم. یه
وقتا زنبور و خرمگس هم گیر میافتاد. ولی اونا قوی بودن. خودشونو زود میکندن و میرفتن. یادت
میآد؟
آآ: (عصبانی) یادت میآد یادت میآد! من هیچی یادم نمیآد!
آقای ابرشیر من مشکلم با متن مهاجران این بود که احساس می کردم خیلی جاها مروژک بیش از اندازه توضیح می دهد و بازی را با کلام پر می کند. همین موضوع مگس متافوری بسیار عالی است و باز توضیح آن چه لزومی دارد؟ در حالی که درگیری دو شخصیت بر سر موضوع مگس به خودی خود کاملا گویاست. فرق دیدن و شنیدن، تفاوت نمایش رادیویی و نمایش صحنه ای. شما چه فکر می کنید؟
جناب خامنه ای گرانقدر دقیقا داشتم به خوانش شما از متن مرژوک فکر می کردم....در هر دو اجرا بخش هایی از متن را تراش داده اید..... دقیقا شمادرست می گویید مرژوک در این متن بسیار مفصل توضیح داده طرح پرسش می کند و خودش پاسخ مبسوطی می دهد....دیالوگهای آآ به خصوص خیلی گل درشت است و در جاهایی شما به خوبی تعدیل اش کردید اما از طرفی به نظر من خصوصا در اجرای خانه نمایش با برخی از حذفها یک ابهاماتی باقی می ماند ....راستش یکی دو هفته هست که در حال فکر کردن به اجراهای شما (ارسباران وخانه نمایش)و متن اصلی هستم. مطلبی در ذهنم هست در همین رابطه که با اجازه در صفحه نمایش در تیوال خواهم نوشت
یک دنیا ممنونم بابت اطلاعتون........خیلی خیلی دلم می خواست شرکت کنم ....از بداقبالیم در همان روز و ساعت برای نمایش دیگری بلیط رزرو کرده ام. امیدوارم گزارشی از این جلسه در مطبوعات چاپ شود. چقدر خوب که در فضای تاتر حاضر حضور دارید.سپاس
آآ: تو بچه هاتو میفرستی مدرسه. درس میخونن و برای خودشون کسی میشن. یه مدرسه ی خوب و
درست حسابی.
کار، نون میآره و قانون، آزادی. چون آزادی یعنی قانون و قانون، آزادی.
تو برمیگردی به مملکتت و دیگه هیچوقت هم برده نمیشی. نه تو و نه بچه هات.
آآ یک جایی میگه می خواد درباره بردگی کتاب بنویسه و سوژه اش ی ی است ...چون ی ی یک برده واقعیه شده
.. آآ :برده اشیاء.بردگی اشیا از هر زندانی مخوفتر و محکم تره. بردگی ایده آل یعنی همین،چون اینجا دیگر مانع بیرونی وجود نداره، هیچ اجباری هم وجود نداره، تو روحت هم برده ست..به خاطر همین هم هست که تو برای من جالبی.
یک سوال آقای خامنه ای عزیز ...متن مهاجران که اجرا می کنید خودتون ترجمه کردید؟
راستش من ترجمه آقای مودبیان رو خوندم که به نظرم یک جوری چندان روان نبود......
اما 3 تجربه جالب بود برام اجرای ارسباران و ا این اجرا و خواندن متن......راجبش مینویسم ....
ممنون از این ارتباط شما با مخاطبان .....تیوال این جاهاس که ویژگی هاش بارز میشه
بله آقای ابرشیر عزیز. اولین بار این متن را به زبان صربو کرواتی در زمان دانشجویی خواندم که به زبان اصلی متن (لهستانی) چون هر دو ریشه اسلاویک دارند نزدیک است، و سپس به زبان انگلیسی و آلمانی. برای اجراهای آلمان از ترجمه بسیار خوب آلمانی که وجود داشت استفاده کردم. اما در نروژ به دلیل اینکه ترجمه نروژی را نپسندیدم، خودم دست به کار شدم و اجراهای نروژ را با ترجمه خودم انجام دادم. در اجرای ایران، از تمام این متون ترجمه شده استفاده کرده و آن را به زبان فارسی برگرداندم،
ارتباط با مخاطبان به این شکل فکر می کنم اگر وظیفه نباشد، دست کم بسیار مفید است و خوشحالم که سایت هایی چون تیوال این امکان را در اختیارمان می گذارند.