مو سوبی (گره)
با سلام واحترام
سعی کردم با خودم به صلح برسم خالی از تعلقات و تمایلات درباره اثرچیزی بنویسم
امیدوارم که گروه محترم از بعضی دغدغه های من نرنجند
جامعه امروز درگیر نوعی از ارتباط مخرب شده که گاها برایمان لذت بخش و آسان و کم هزینه به نظر میرسد فضایی با نام رسانه های اجتماعی محلی برای تعامل در فضای تاریک دیجیتال جایی که دل میدهیم و دل میسپاریم دلجویی میکنیم و دل میشکنیم دوست میمانیم و دشمنی میکنیم . دغدغه ای که همه مان درگیر و دربندش شده ایم و بیشتر از حقیقی هایمان مجازی هستیم.
و این فضای تاریک و سرد را در طول نمایش خواهیم دید فضایی که یاد آور همه ارتباطات و احتمالات مجازی بودن است داستان حول محور واقعه ای است که برای یک نفر از دو زوج که اتفاقا در فضای ارتباط های مجازیشان با یکدیگر گروهی دارند شکل میگیرد و ما یک داستان را از منظر نگاه نمایش دنبال میکنیم اتفاقی رخ داده و مواجه با آن از طریق هر یک از پرسوناژ ها با توجه به کاراکتر فرد و موقعیت وابستگی با اتفاق متفاوت است
چیزی که در طول اجرا بسیار میبینیم
... دیدن ادامه ››
حرکت هایی است که نماد شروع ارتباط موفق و غیر موفق صورت میگیرد حرکت هایی که بعضی شان آزار دهنده و برخی دلرباست
مفاهیمی که انگار در طول کار گنجانده شده تا دید 360 درجه ای به اثر بدهد
تقلید و بازی با گوشی و چک کردن پیامها و ارسال و دریافت و بی پاسخی ها
که نهایتا یک اجرای به یاد ماندنی را صورت میدهد و چیزی که در میان همه اینها جا میماند خود قصه است
شاید مخاطب منتظر اتفاقی است که نتیجه ای هم دربر داشته باشد
مرگ یک زن بر اثر مسمومیت که پزشک قلب و عروق است همسرش که فیلم ساز بوده وبعد از مرگ او هر روز و هرشب در بیمارستان با ناباوری به دنبالش میگردد زنی که پزشک قانونی است و بعد از دیدن دوست خود برای کالبد شکافی از کار دست می کشد و به دلیل نامعلومی خانه را ترک میکند شوهر زنی که پزشک قانونی است که نامعلوم قصه است جاهای به نوشتن پایان نامه و متن و تولید محتوا اشاره میکند و پایانی باز و بی سرانجام شاید اگر اینترنت قطع میشد و اختلال داشت و بجای ارتباط پیامی با هم تلفنی صحبت میکردند پایان بهتری بود حداقل سرنوشت پرسوناژها مشخص میشد
در مجموع اثر به لحاظ روایت قصه دچار نقص هایی است که شاید با دیدن دوباره آن برای من شفاف تر شود
اما دیدن اجرا خالی از لطف نیست حرکاتی که در طول اجرا میزان حضورمان را در فضای مجازی یادآور میشود در خاطر نقش بسته و بیننده را به فکر وا میدارد بیننده ای که تا شروع اجرا و بعد از آن در حال چک کردن گوشی همراهش است
درباره بازی ها علیرقم اینکه گاهی حضور استاد بزرگوار حس فتحی باعث هیجان در بازیگران میشد اما کم نقص بودند و تماشاگر خواسته و ناخواسته همراه بازیگران میشد به لحاظ نور شاید اگر کمی نورها سرد تر بود القاء بهتری برای مخاطب داشت و فضا سازی و دکور بنا به محل دپوی دکور بود تا نیاز اثر شاید نیاز به فضای مینیمال تر و مربوط تری بود تونل ارتباطی به صورت یک راهرو مشخص شده بود که تنها واقعه در راهرو یک ستون بود
صندلی انتظار تماس یک صندلی ساده چوبی بود که شاید فضای انتظار را رقم نمیزد
مبل قرمز رنگ زندگی که دچار پوسیدگی و پارگی هم بود طعم زندگی را نمیداد
بادکنک هایی که به ضعم مخاطب فضای درگیر کننده بازیهایی که گاه تا مرز انفجار و انزجار جلو میرفت ساده نبود و رویشان چیزی درج شده بود
شاید اگر بادکنک ها با درج لوگوی بازیها و سرگرمی ها و سوشیال مدیا ها بود بهتر بود
فضای ارتباط کوچک بود گاهی بازیگران در تونل ارتباط بهم میخوردند
اما من شخصا از کار با همه کاستی ها دفاع میکنم چرا که تنها یک کار باارزش میتواند تماشاچی و منتقد را تا این حد ریز کند که تک تک اشکالات کار و کمبود های اثر را یاد آور شود و برای دیدن کار از همه دوستان دعوت میکنم