در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
مخاطبان گرامی، پیرو اعلام عزای عمومی، به آگاهی می‌رسد اجرای همه نمایشها و برنامه‌های هنری به مدت یک هفته از دوشنبه ۳۱ اردیبهشت تا پایان یکشنبه ۶ خرداد لغو شد. خریداران محترم این سانسها لطفا منتظر اطلاع‌رسانی بخش پشتیبانی تیوال از طریق پیامک باشند.
تیوال نمایش نگاهمان می کنند
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 15:40:58
امکان خرید پایان یافته
۱۵ اردیبهشت تا ۰۳ تیر ۱۳۹۵
۲۱:۰۰  |  ۱ ساعت و ۳۰ دقیقه
بها: ۳۰,۰۰۰ تومان
سبک
درام

گزارش تصویری تیوال از نمایش نگاهمان می کنند (سری دوم) / عکاس: رضا جاویدی

... دیدن همه عکس‌ها ››

گزارش تصویری تیوال از نمایش نگاهمان می کنند (سری نخست) / عکاس: رضا جاویدی

... دیدن همه عکس‌ها ››

گزارش تصویری تیوال از نمایش نگاهمان می کنند / عکاس: گلشن قربانیان

... دیدن همه عکس‌ها ››

اخبار

›› هنرمندان به تماشای نمایش “نگاهمان می کنند نشستند

›› یادداشت حسین پاکدل بر نمایش"نگاهمان می کنند"‎

ویدیوها

آواها

مکان

تماشاخانه مسعودیه، خیابان جمهوری، نرسیده به میدان بهارستان، خیابان ملت، خیابان اکباتان، عمارت مسعودیه
تلفن:  ۳۳۹۳۰۰۵۰

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید

یادداشت عباس جهانگیریان بر نمایش"نگاهمان می کنند"
انتخاب عنوان هوشمندانه ی نمایش«نگاهمان می کنند»به تماشاگر کمک می کند تا در رَصد مناسبات اجتماعی و کشف اعماق جامعه در دهه های پشت سر، به شناخت بیشتری برسد و فراموش نکند که از چه دالان های هولناکی گذشته و خواهد گذشت!
نمایش" نگاهمان می‌کنند" نوشته‌ نغمه ثمینی به کارگردانی محمدرضا اصلی این روزها در عمارت مسعودیه به روی صحنه می‌‎رود. نمایشنامه‌ای با مضمون اجتماعی که معضلی را به تصویر می‌کشد که زندگی انسان معاصر را تحت الشعاع قرار داده و یکی از دغدغه‌های اوست.

به همین بهانه عباس جهانگیریان نویسنده و پژوهشگر یادداشتی را بر این نمایش منتشر کرده است.

نگاهشان می کنند

تئاتر امروز ایران با حضور جوان های خلاق و با استعداد، جانی تازه گرفته و تداوم این حضور می تواند ما را به آینده ای ... دیدن ادامه ›› بهتر امیدوار کند.

مرزهای اجرایی از مجموعه تئاتر شهر و ایرانشهر و سالن های رسمی، دولتی و شبه دولتی فراتر رفته و گویا می رود تا در هر کوی و محله ای ، این نسل خودجوشِ نوخاسته، چراغی روشن کند و به تئاتر کم جان ایران، نفسی تازه بدمد.

نمایش«نگاهمان می کنند»نوشته نغمه ثمینی و به کارگردانی محمدرضا اصلی را برای دومین بار دیدم و این بار در تماشاخانه مسعودیه.

انتظار نداشتم با توجه به دور دوم اجرای نمایش سالن پر باشد ولی برخلاف تصورم مردم به تئاتر رو آورده اند و اکنون نوبت دولتمردان و متولیان تئاتر است که با خانوادهی بزرگ نمایش همراه شوند و صدایشان را بشنوند.

سال گذشته"نگاهمان می کنند"را با همین گروه، در سالن ناظرزاده ایرانشهر دیده بودم اما این بار در سالن گرد و سه سویه مسعودیه، به نظرم صمیمی تر آمد.

دیوار فرضی برداشته شده و بازیگران در صحنه ای "شبه جزیره ای" ظاهر می شوند و تماشاگر امروز بسیار شفاف تر و نزدیکتر نگاهشان می کنند.

نمایش در سه اپیزود نوشته شده و این سه اپیزود با یک مضمون مشترک به هم پیوند می خورد؛ این که فضای زندگی مان را دارند شیشه ای می کنند! و حریم خصوصی طبعا در یک جامعه اخلاق گریز و ناهنجار و نامتعادل، معناها و مرزهای خود را از دست می دهد.

اگر واقعیت است که این مصداق ها، نمودها و نمادهایش را پیش رو داریم و اگر خیال و توهم است که این توهم هم ریشه در واقعیت های دور و نزدیک جامعه ما دارد که بخش هایی از جامعه در گذشته آن را تجربه کرده است.

و اکنون این واقعیت ها، در پس غبار زمانه چهره ی پنهان و روح آزرده ی خود را به ما باز می نماید!

چه می شود که مردمانی نجیب و امانت دار؛ در چرخشی دیگر، به ناگهان حریم شکنی می کنند و در زندگی خصوصی یکدیگر سرک می کشند؟ این سرک کشیدن ها و حریم شکنی ها، در جریان و جرگه ی اقتصاد کثیف هم قرار می گیرد!

همدلی ها به ناگهان به بدخویی و بدخواهی می گراید و بنیاد و کیان خانواده و اخلاق فرو می ریزد.

جای خالقان این شرایط روی صندلی تماشاخانه ها خالیست تا با نگاهی دیگر نظاره گر آدم های مخلوق خود باشند.

روی دیگر«نگاهمان می کنند»سگ کشی بهرام بیضایی را تداعی می کند که یادآور یک دوران به ظاهر سپری شده است اما این دوران گویا مرزی برای تمام شدن و بازگشت به آرامش خردمندانه و شرایطی انسانی و بی دغدغه ندارد.

اخلاق؛ محصول شرایط اجتماعی است و شرایط هر چه غیر انسانی تر بشود ارزش های اخلاقی و انسانی متزلزلتر می شود...

انتخاب عنوان هوشمندانه ی نمایش«نگاهمان می کنند»به تماشاگر کمک می کند تا در رَصد مناسبات اجتماعی و کشف اعماق جامعه در دهه های پشت سر، به شناخت بیشتری برسد و فراموش نکند که از چه دالان های هولناکی گذشته و خواهد گذشت!

دالان اول یا اپیزود اول: ترس و تهدید

دالان دوم یا اپیزود دوم: فروپاشی و تخریب ارزش ها

و سرانجام اپیزود سوم: جدایی و تقابل

در هر سه اپیزود که با بازی های دو نفره طراحی شده، ما با بازی های خوب، یکدست و روان مواجهیم و به حدی خوب که نمی توان خوب و خوب تر را از هم تمیز داد.

هر شش بازیگر نازنین فراهانی، کاظم سیاحی، شیدا خلیق، فرشته صدرعرفایی، مسعود کرامتی وسام قریبیان در نقش های خود به درستی ظاهر شدند.

کنش واکنش های درست و باورپذیر، هماهنگی کلام با زبان بدن، ایست های خوب سکوت های به موقع، میزانسن های خلاق که همگی نشان از وجود استعدادهای خوب برای اداره ی صحنه و خلق لحظه های درخشان و ریتمی در خور متن دارد.

در پایان متذکر می شوم که ایجاد و ساخت سالن نمایش در عمارت تاریخی مسعودیه یادگاری ست شایسته و ماندگار.

اجرای نمایش های خوب در این سالن فرصت و بهانه ای است تا معماری ایران در پیوند با تئاتر ایرانی تماشاگر با ذوق ایرانی را به جلوه های بصری خود جذب کند تا دقایقی حتی اندک مرهمی باشد بر زخم های پدید آمده بر هویت ایرانی مان
نینا ا.بستیانی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خلاصه ای از نظرات منتقدین بر نمایش" نگاهمان می کنند"

جواد طوسی:
دو زوج قسمت‌های اول و دوم نمایشنامه نمایندگان طبقه متوسط سردرگم و پریشان احوال هستند که قبلا نشانه‌ها و پنهان‌کاری‌های‌شان را در سه‌گانه اصغر فرهادی شاهد بودیم. نغمه ثمینی و محمدرضا اصلی در مقام نمایشنامه‌نویس و کارگردان بدون ملاحظه و با نگاهی واقع‌بینانه از این طبقه خالی از فضایل اخلاقی پرده‌برداری می‌کنند و موقعیت معاصر بغرنج‌شان را به نمایش می‌گذارند.

دکتر حمیدرضا صدر :
با هر بار کنار رفتن پرده ها با حقیقت اصلی تر زندگی روبرو می شویم: دروغ، دورویی، پنهانکاری، خیانت. ما این جا فقط تماشاگر نیستیم و طی نمایش ... دیدن ادامه ›› بدل به شخصیتی می شویم که کنجکاوانه – و احتمالا آمیخته به لذت - زندگی دیگران را زیر ذره بین می بریم.

حسین پاکدل:
نمایش در سه اپیزود ظاهراً جدا ولی تنیده در هم موقعیتی ساده ولی هول آور را به نمایش می‌گذارد تا فرصت باقی است بروید ببینید. به دیدن خود بروید. به دیدن خود در این اطاق عمل فراهم شده بر صحنه برویم. تا خود را در بازتاب منشوری از خرد، برای جراحی دمل متورم سرپوش گذاشتن بر عیوب عیان ببینیم. به دیدن این اثر برویم تا آغازی باشد بر خوددرمانی!


احمدرضا حجارزاده:
یک‌دستی و هماهنگی موجود میان بازیگران، نمایشی استاندارد و در خاطرماندنی رقم زده که بعید است به این زودی‌ها و به سادگی از ذهن کسی پاک بشود. «نگاه‌مان می‌کنند» حرف و دغدغه اغلب مردمان امروز کشور ما و حتی جهان است؛ نمایشی که با زبانی ساده و طنازانه می‌گوید اگر امروز اندکی احساس ناامنی می‌کنیم، تنها به خاطر استفاده نابجا از برخی دست‌ساخته‌های خودمان است

مهرداد نصرتی:
"نگاهمان می کنند"یک ملودرام ناب اجتماعی است.در این نمایش، هر یک از بازیگران در ترسیم نقشی را که بر‌عهده داشته‌اند، موفق عمل کرده‌ و بخوبی از عهده نقش‌هایشان برآمده‌ و توانسته‌اند به دور از کلیشه، توانایی‌های خود را به نمایش بگذارند.نگاهمان می‌کنند نمایشی دیدنی است. نمایشی که حرف‌های زیادی برای آدم‌هایی که نگاهش می‌کنند دارد

حمیده صمدی:
من مانده ام با اینهمه پیشرفت تکنولوژی شرافت آدمی چرا پسرفت میکند...به محمدرضا اصلی به عنوان اولین کارگردانیش به دلیل پرداختن به یک معضل مهم اجتماعی و دغدغه روز انسان معاصر ... تبریک میگویم به خاطر کارگردانی بی ادعایش به خاطر صداقتش و اینکه یک سوژه اجتماعی به روز را با احترام به مخاطب به روی صحنه برده است و تبریک به خاطر هدایت درست بازیگرانش

جمیله دارالشفایی:
نمایش «نگاهمان می‌کنند» ادعایی است که کارگردان جوان و تازه‌کار آن، محمدرضا اصلی دارد؛ احترام واژه به واژه به متن. بعید است از دیدن «نگاهمان می‌کنند» پشیمان شوید. نمایشی متفاوت با آنچه در سالن‌های دیگر شهر اجرا می‌شود. متن با همه عناصرش کاملا ایرانی است و در اجرا هم اثری از کپی‌برداری یا فرم‌گرایی افراطی مد روز این روزها نیست.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
پرده‌ها رو بکش!
یادداشت جواد طوسی منتقد سینمایی و حقوقدان بر نمایش"نگاهمان می کنند"

نمایشنامه «نگاهمان می‌کنند» به کارگردانی محمدرضا اصلی این روزها در تماشاخانه مسعودیه واقع در میدان بهارستان (عمارت مسعودیه) روی صحنه است. متن این کار که به وسیله خانم نغمه ثمینی نوشته شده، سه موقعیت نمایشی را شامل می‌شود. ثمینی را از شروع فعالیتش در حوزه نقدنویسی و همکاری با مجله فیلم می‌شناسم. ولی او خیلی زود مسیر بعدی‌اش را با ادامه تحصیل در رشته ادبیات نمایشی و کارشناسی ارشد سینما از دانشگاه هنرهای زیبا و دکترای پژوهش هنر از دانشگاه تربیت مدرس مشخص کرد. ثمینی طی این مدت چندین نمایشنامه و فیلمنامه نوشته و نگارش فیلمنامه سریال خانگی «شهرزاد» را با حسن فتحی انجام داده که با استقبال زیاد مخاطب روبه‌رو شده است. این پیش‌زمینه و شناسنامه اجمالی را از آن جهت مطرح کردم تا به این نکته برسم که نغمه ثمینی اصولا ترکیبی بین تئاتر و سینما دارد. همین نمایشنامه «نگاهمان می‌کنند» در عین حالی که یک قالب سه‌پرده‌ای تئاتری دارد، به یک فیلمنامه سه‌اپیزودی نیز شبیه است. آدم‌ها و موقعیت‌ها و ادبیات حاکم بر فضا محصول یک جامعه‌ به ظاهر مدرن هستند که هنوز در بطنش ریشه‌های سنتی وجود دارد. استتار و پرده کشیدن ترجیح بند (موتیف) «نگاهمان می‌کنند» است. در واقع، روزمرّگی بیمارگونه و جنون‌آمیز و هذیانی آدم‌ها در محیطی می‌گذرد که اغلب‌شان بر پایه‌ ذهنی بدبین، روی آلودگی‌ها و چشمان ناظر و کنجکاوی که به آنها زل زده شده، پرده می‌کشند. صدای آژیر همواره در دل این محیط پرتنش و ناآرام شنیده می‌شود و مرز میان عشق و نفرت، اعتماد و شک و تردید و بدبینی، هویت ... دیدن ادامه ›› و بی‌هویتی، گم و ناپیداست. دو زوج قسمت‌های اول و دوم نمایشنامه (نازی و نیما/ ژاله حکمت‌نیا و حمید صولتی)، الگوها و نمایندگان طبقه متوسط سردرگم و پریشان احوال و پادر هوایی هستند که قبلا نشانه‌ها و مناسبات و بدگمانی‌ها و پنهان‌کاری‌های‌شان را در سه‌گانه اصغر فرهادی (چهارشنبه‌سوری، درباره الی و جدایی نادر از سیمین) شاهد بودیم. نغمه ثمینی و محمدرضا اصلی در مقام نمایشنامه‌نویس و کارگردان بدون ملاحظه و با نگاهی واقع‌بینانه از این طبقه خالی از فضایل اخلاقی پرده‌برداری می‌کنند و موقعیت معاصر بغرنج‌شان را به نمایش می‌گذارند. در قسمت اول با دنیای متزلزل یک زن دچار پارانویا و همسر وامانده میان ابراز عشق و عصبیتش روبه‌رو هستیم. ریشه‌های این رفتار نامتعادل در یک بیان مینی مالیستی افراطی بازتاب می‌یابد. این معصومین و قربانیانی که مدام به هم توهین و پرخاش می‌کنند و فرصتی به عاشقانه‌های زودگذرشان نمی‌دهند، انگار دارند خودشان سلول‌های سرطانی وجودشان را تشریح می‌کنند و این‌گونه و با این ادبیات خودزنی می‌کنند و همدیگر را به گند می‌کشند: «روانی، دیوونه/ آره من روانی‌‌ام/ روشنفکرها ذهنشون باد می‌کند، شماها همه‌تون حامله‌اید.» در قسمت دوم، زنی به شک و بدگمانی رسیده (ژاله حکمت‌نیا)، همسرش (حمید صولتی) را دورادور می‌پاید و در موردش نزد دختری جوان داوری می‌کند. جملات دوپهلو و اقرار و حدیث نفس این زن میانسال نازا برای دختری که مسائل و تناقضات شخصیتی خودش را در این دنیای غریب معاصر دارد، چه نقطه‌ امن و روشنی می‌تواند باشد؟ در چنین فضای متشتت و نامطمئنی، این جمله ژاله در ذهن‌مان باقی می‌ماند: «بعضی وقتا دنبال حقیقت می‌ری، بعضی وقتا خودش بهت می‌گه.» در قسمت (یا پرده) سوم، پرده دیگری از این دنیای پرعیب و نقص رو می‌شود: ابراهیم چاردونگی فلاحتی بچه کوچه پس‌کوچه دروازه دولاب که برای گذران زندگی‌اش با فرهنگ این زمانه کنار آمده و تن به استحاله کثیفی داده و زاغ آدم‌ها را چوب می‌زند و کاسبی می‌کند، با همسر ژاله یعنی حمید صولتی رخ به رخ می‌شود و در گذر از یک رجزخوانی بی‌نتیجه نهایتا هردو پی می‌برند که رونوشت برابر اصل هم هستند و در یک اجا ایستاده‌اند! حمید صولتی در اصل بچه گود عرب‌ها، در کنار ابراهیم چاردونگی... چقدر کلام آمیخته با همزیستی مسالمت‌آمیز آن دو هولناک است: «از فردا می‌ریم سر کارمون، من تکثیر می‌شم، تو حمله می‌کنی.» ملحق شدن نهایی بقیه آدم‌های قافیه باخته یعنی نازی و نیما و ژاله به آنها، بیانگر واقعیتی تلخ است، نهضت پنهانکاری و نقش بازی کردن و تحمل کردن ناگزیر هم زیر یک سقف ادامه دارد. و باز دوری باطل همراه با تداوم کشیده شدن پرده‌ها روی واقعیت جاری. اما کنار آمدن با این میزانسن پایانی و رها کردن این جماعت ره‌گم کرده به امان خدا، چقدر با روح هنر متعهدانه (در تعریف امروزی‌اش) همخوانی و همراهی دارد؟ ظاهرا برای این سوال، جامعه بدون آرمان پاسخی ندارد
مهدی حسین مردی این را خواند
فربد زمانی و شاهو منبری این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید