لیلی رحیمی ستاره سینمای ایران قرار است پس از سال ها بازیگری برای اولین بار کارگردانی را تجریه کند. فیلمنامه فیلمش را نمایشنامه نویس جوانی نوشته است به اسم فرهاد. اما حالا در آستانه شروع فیلمبرداری فرهاد پیشنهاد تازه ای دارد.
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
نویسنده نمرده است
نمایشی دیالوگ محور مبتنی بر متنی قوی که در فضایی با دکور متوسط و نورپردازی یکنواخت تماشاچی را در فضایی پرتعلیق تا به آخر با خود همراه می کند طوریکه در آخرین بازی متوجه نمیشویم آیا اینبار هم بازی بود یا واقعیت
براستی حقیقیت چیست و ما چند بار برای نیل به مقصود بازی کرده ایم و دیگران را بازی داده ایم چقدر بازی خورده ایم و مهمتر اینکه بعد از این بازی دادن و خوردن ها چه احساسی داشتیم آیا واقعا ارزشش را داشت آیا واقعا هدف وسیله را توجیه می کند؟به چه بهایى؟این بها را میشد در بازی بسیار خوب لادن مستوفی و در چهره اش دید چه وقتی بازی میداد و چه آنگاه که بازی میخورد
نمایش همان طور تمام شد که شروع شده بود !
بازی راست و دروغ هیچوقت تمام نمیشود چه بسا تا آخر عمر هم نفهمیم کجا بازی خورده ایم اما آنکه دروغ می گوید در عمق وجودش میداند بیشتر از هر کس خود را بازی میدهد
دیدن این نمایش را در آخرین روز اجرا پیشنهاد می کنم و ای کاش زودتر دیده بودم
آرش عباسی و لادن مستوفی عزیز از شما متشکرم که عصر خوبی برای من و دوست عزیزم ساختید و باعث شدید در مسیر گفتگویی تمام نشدنی با هم داشته باشیم درست مثل همین بازی:)
"طوریکه در آخرین بازی متوجه نمیشویم آیا اینبار هم بازی بود یا واقعیت " چقدر با این جمله موافقم پرندیس جان، من هم در همین روزهای آخر نمایش را دیدم ، نمایشی که می تواند در ذهن هر یک از ما تماشاگران با چینش متنوع بازی ها، نوشته شده و اجرا شود و بی پایان امتداد یابد:)
مریم عزیز چقدر خوشحالم که با هم همنظریم ،ممنون از حضور انرژی بخشتون امیدوارم وقتتون آزاد بشه و اون حوصله دوباره سر جاش بیاد و بیشتر از شما بانوی فرهیخته بخونیم
" بازی راست و دروغ هیچوقت تمام نمیشود چه بسا تا آخر عمر هم نفهمیم کجا بازی خورده ایم اما آنکه دروغ می گوید در عمق وجودش میداند بیشتر از هر کس خود را بازی میدهد. "
بله همینطور است . چه دلنوشته ی دلنشینی یرندیس جان
البته من اجرای قبلی رو دیده بودم ، باهمین مضمون که خانم لادن مستوفی عزیز با جناب ایوب آقاخانی بازی می کردند . بسیار زیبا بود . فوق العاده لذت بردم و خیلی دوستش داشتم . دوبار هم به دیدنش رفتم . و هنوز هم از ذهنم زدوده نشده .
مریم بانوی عزیز و گرانقدرم
چقدر دلتنگتان بودیم و هستیم
خوشحالم که این اجرا را دیدید و دوست داشتید و برایمان نوشتید هر چند کوتاه .
حضور هرازگاهی تان هم شادی بخش است .
به امید دیدارتان
پرندیس جان ممنونم از لطف و مهرت، بزرگواری از شماست و چه خوب که هستی و می نویسی و کمک می کنی ذائقه ی تیاتری ما هم نخشکد :)
شکوه بانوی مهربانم، شادی من از حضور شماست که همیشه مایه ی امید هستین، بگذارین به حساب کوتاهی من
امیدوارم فرصتی پیش بیاد شما مهربانوهای عزیز رو ببینم و رنگی بگیره قلم بی رنگ این روزهای من:)
بانو شکوه نازنین،خوانش شما باعث افتخارم است ممنون از حضور گرامیتان و خیلی خوشحالم که در این دوست داشتن با یکدیگر هم نظریم
پاینده باشید بانوی فرزانه ومهربان