در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش پرده سوم؛ صحنه چهارم
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 07:41:14
امکان خرید پایان یافته
۲۸ تیر تا ۱۴ مرداد ۱۳۹۵
۲۱:۱۵  |  ۵۰ دقیقه
بها: ۲۰,۰۰۰ تومان

 

 

 

توجه: به دلیل بازسازی حریم تئاترشهر، ورودی همه سالنها، تا اطلاع بعدی از پیاده‌روی خیابان ولی‌عصر (عج) است. برای دیدن مسیر لطفا اینجا را کلیک کنید.

 

گزارش تصویری تیوال از نمایش پرده سوم؛ صحنه چهارم / عکاس: رضا جاویدی

... دیدن همه عکس‌ها ››

آواها

مکان

تقاطع خیابان انقلاب و ولی‌عصر (عج)، مجموعه فرهنگی و هنری تئاترشهر
تلفن:  ۶۶۴۶۰۵۹۲-۴

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
نگاهی به پروژه تئاتر «هم؛لت»

یان کات‌زدگی

نخست «هم؛لت» عنوان پروژه گروه محوری است که این روزها در قالب پروژه قشقایی در تئاتر شهر روی صحنه می‌رود. پروژه علاوه بر نشستهای تخصصی در حوزه هملت‌شناسی، مشتمل از پنج نمایش است که مدت زمانشان میان پانزده تا 45 دقیقه در نوسان است. هر نمایش توسط یک کارگردان جوان کارگردانی می‌شود و تنها نمایش نهایی، «پرده سوم؛ صحنه چهارم» است که توسط دو کارگردان و اعضای هسته اصلی گروه تجربه (متولی این پروژه) روی صحنه می‌رود.

هر پنج نمایش آزمایشی است تئاتری که هملت را محل آزمون انتخاب کرده است. مجتبی کریمی که پیشتر در نمایش «آتونال» انگاره‌های زبانی و خاصیت آن ... دیدن ادامه ›› در موقعیت نمایشی را آزموده بود، در اثر خود به موضوع ترجمه و آن هم در قالب Google Translation پرداخته است، ترجمه‌ای که توأم با خطاهای فاحش است و می‌تواند مفهوم را دگرگون کند. در مقابل آرمین جوان به ترکیب مونولوگهای هملت، ویدئو آرت و حرکات بدن پرداخته است. یوسف باپیری و اشکان خیل‌نژاد نیز با انگاره‌های از نمایش «کامنت» باپیری و البته ویدئو آرت، بهره‌گیری از تکرار در حرکت و گفتار، پرده سوم؛ صحنه چهارم متن شکسپیر را به درون زندگی یک زوج برده‌اند.

نکته قابل توجه‌ای در این پنج اثر نهفته است که ذهن مخاطب کنجکاو را درگیر خود می‌کند و آن هم توجه بسیار زیاد کارگردان برای زدودن متن از نشانگان شکسپیری قالب و کشاندن آن به وادی حرکت است. در چنین روندی نمایشها همگی متعلق به کارگردانان جوان شده است و آزمایشهایی که در ظاهر چندان به یکدیگر مرتبط نیستند، وجوهی خارج از تصور عموم ما از نمایشنامه هملت پدپد آورده‌اند. نمایشها تقریباً مبتنی بر بدن‌ هستند و مهمترین دغدغه کارگردانان برجسته‌سازی حرکت، میزانسن و خلق نوعی ریتم در اثر بوده است. برای مثال بهروز سالمی در قطعه خود با بازی گرفتن از میزانسن یک جمعیت شلوغ و تکه‌پرانی‌های گفتاری «چی‌ می‌گه» یا «چی گفت»،‌ به ظاهر اپرایی مبتنی بر حرکت، سکون، حرکت خلق کرده است.

این مورد در نمایش سیاوش قائدی حتی شکل افراطی‌تری به خود می‌گیرد. نمایش با ترکیبهای عجیبی از دو شخصیت فرانچسکو و برناردو یا هملتی فرورفه در بالش و هوراشیو نقاش، فضایی انتزاعی و مبتنی بر بدن طراحی کرده است.

دوم، یان کات، هملت‌پژوهش لهستانی برای تئاتریهای ایران چهره نام‌آشنای است. کتاب «تناول خدایان» او تفسیری شاخص بر تراژدیهای یونانی است و سالها به عنوان کتابی درسی توسط انتشارات سمت منتشر می‌شود. اما این نویسنده شهیر و مارکسیست با کتاب دیگری جای خود را در دل علاقه‌مندان تئاتر باز کرد: «شکسپیر معاصر ما». کتاب پیشین یان کات با وجود انتشار و در دسترس بودن برای سالیان متمادی در همان چاپ نخست خود باقی ماند؛‌اما ترجمه رضا سرور و انتشارات کتاب «شکسپیر معاصر ما» توسط انتشارات بیدگل تحولی در فضای مطالعات تئاتری ایران بود. کتاب به سرعت به فروش رسید و چاپهای بعدی آن جایگزین نسخه‌های قدیمی در قفسه‌های کتابفروشی می‌شد.


اوایل دهه نود، کتاب یان کات به خوانشی مقدس از شکسپیر در میان دانشجویان تئاتر مبدل شده بود و رمزگشایی‌هایی که بعضاً برآمده از نگاه چپ‌گرای یان کات بود، ذهن خوانندگان ایرانیش را درگیر می‌ساخت. بخش مهمی از کتاب یان کات به هملت می‌پردازد و از جمله قسمتهای محبوب آن به حساب می‌آید. مقاله «هملت نیمه قرن» در چهار بخش نگاشته شده است. در بخش نخست و دوم این مقاله یان کات مخاطب را به درک بیشتری از نمایشنامه دعوت می‌کند و اعلام می‌کند «هملت» نمایشنامه‌ای تک‌بعدی نیست. یان کات می‌نویسد:«موضوعات فراوانی در متن هملت وجود دارد: سیاست، تقابل قدرت و اخلاقریال بحثهایی در باب غایت زندگی و نیز تباین میان تئوری و عمل، همچنین تراژدی عشق و نیز درام خانوادگی، مسائل سیاسی و امور دینی و ماورالطبیعه همگی در نمایشنامه هملت نهفته‌اند.»


او در قسمت دوم با اشاره به اجرای هملت در بیستمین کنگره حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی در کراکو لهستان، شق جدیدی از هملت را رونمایی می‌کند که ساختارشکن است. هملت این نمایش وجهی دیگری را نمایان می‌سازد که یان کات را مجذوب خود می‌کند. این هملت در پی مدرانیزاسیون است و این به‌روزشدگی است که یان کات آن را تجلیل می‌کند. او تلویحاً مخاطب خود را به خوانشهای مدرن از هملت دعوت می‌کند. دقیقاً همان چیزی که در پروژه «هم؛لت» رخ داده است. هیچ انگاره‌ای از آن هملت تاریخی وجود ندارد. هملت امروزی است. لباسها امروزی است، دکوری وجود ندارد و حتی از ویدئوآرت به عنوان هنری مدرن بهره می‌گیرند.

در آغاز بخش چهارم این مقاله، یان کات شمایی از یک تمرین هملت در فضای مدرن را ترسیم می‌کند که چندان بی‌شباهت به اجرای این پنج کارگردان جوان نیست. پرده سیاه و صندلی المانهایی است که از آن مقاله نمودار می‌شود. اما یک نکته در پایان متذکر می‌شود و آن هم سوال‌برانگیز بودن نمایش هملت است و این نقطه جایی است که به زعم نگارنده پروژه «هم؛لت» را به چالش می‌کشاند.

سوم، با نگاهی به اقتباسهای مدرن از متن هملت در جهان نمایش غرب با دو رویکرد عمده مواجه می‌شویم. رویکرد نخست نوعی وفاداری با اصل داستان و روی آوردن به مفاهیم کارگردانی است. برخی فیزیک بدن را مدنظر داده‌اند و هملت را وارد فضایی مبتنی بر بدن و حرکت کرده‌اند. همانند نمایش هملتی از بلغارستان که سه سال پیش در جشنواره تئاتر دانشگاهی در تالار مولوی روی صحنه رفت. البته نمایش گروه بلغاری بازی نمایشی خود را مبتنی بر متنی پیش برده بود.

رویکرد دوم که برای جامعه تئاتری شناخته شده است، اقتباس و برداشت از نمایش هملت است. شاید مهمترین شخصیتی که بازی با هملت در کارنامه‌اش می‌درخشد، تام استوپارد باشد. استوپارد در دو نمایشنامه «روزنتکراز و گیلدرسترن مرده‌اند» و «هملت داگ» به سمت آن رفته شاهکار ادبی شکسپیر را از وجوه دیگری تماشا کند. در نمایشنامه نخست استوپارد فرم نمایش را تغییر می‌دهد و راوی را از حالت دانای کل، به دست دو شخصیت سوال‌برانگیز شکسپیر محول می‌کند. نتیجه کار یک کمدی سیاه، ابسورد و گامهای نخستین استوپارد در جهان پست‌مدرن شخصیش است.

در نمایشنامه دوم استوپارد به سراغ ویتگنشتاین می‌رود و نمایش هملت شش ساعته را در پانزده دقیقه و در یک اجرای دیگر، در پنج دقیقه روی صحنه می‌برد. همه چیز به سمت زبان پیش می‌رود و این بار ادبیات شکسپیر است که مورد چالش قرار می‌گیرد.


بازیهای استوپارد با هملت او را به یکی از بزرگترین شکسپیرین‌های جهان تبدیل کرده است. استوپارد علاوه بر اینکه در متن هملن موضوعات متکثر مورد نظر یان کات را کشف کرده است، بازی با ساختارها را نیز مدنظر قرار داده است. چنین وضعیتی برای نمایشهای «هم؛لت» متصور نیستیم. نمایشهای این گروه جوان در وهله نخست دیگر نمایش هملت نیستند؛ برخلاف آنچه استوپارد یا در مورد لیرشاه، ادوارد باند انجام داده است، حتی مکبثی که یونسکو خلق می‌کند. نکته قابل توجه در خوانش غربی رویکرد متن‌محور است. نویسندگان غربی شناخته شده پیش از آنکه قصد بر هم زدن نظم هملت را داشته باشند، در پی انقطاع از آن، به متن رجوع می‌کند. حتی استرومایر در اجرای اخیرش در تهران، با متنی مختص به خود و البته هملت‌نما، اجرا می‌کند.

پنج اثر «هم؛لت» تنها نام هملت را حمل می‌کنند و خود به اثری مجزا و مستقل تبدیل می‌شوند. با تماشایشان هملت متبلور نمی‌شود. بیشتر آزمایشگاهی است در مکتب مورد پسند کارگردانان. کار جوان چندان متفاوت با قصر نیست و کار تیم باپیری/خیل‌نژاد شکل متقارنی از «کامنت» است. کارگردانان جوان ما هنوز در پی آزمودن سبکهایی هستند که در پی شرح و بسطشان هستند. آنان بخشی از گفتار یان کات را به واسطه محبوبیتش به کار بستند. می‌شود این رویه را یان کات‌زدگی نامید که عبارتی توهین‌آمیز نیست و تنها توصیف یک وضعیت است؛ اما بخش نهای گفتار یان کات چندان مورد توجه قرار نگرفته است و آن هم عدم توانایی آثار در خلق سوال برای مخاطب است. امری که می‌توانست با کمی دقت، مطالعه و توجه پدید آید.
کیان این را خواند
سینا فرخی این را دوست دارد
متشکرم رفیق..
۱۴ مرداد ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
پرده ی سوم صحنه ی چهارم
"هملت علیه هملت "

هملت ِشکسپیر ، در جایگاه یکی از متون مرجع تئاتری قرار گرفته ست و آنقدر قابلیت تفسیر و تأویل های متنوع چه در محتوی و چه در ساختار را دارد که پروژه تحقیقی «هملت؛شکسپیر»ِ قشقایی رویکرد قابل اعتنایی دراین موردست و میتواند با نگاه ِنویسندگان ،کارگردانان و منتقدان ِوطنی به ظهور بهتری دست یابد ونه تنها به بازتولید ِوجوه گوناگونی از آن دست بزند بلکه شیوه ی نقد ِکاربردی از آن را نیز بشکل ِنویی ارائه دهد
اجرای "پرده ی سوم صحنه ی چهارم"بخشی از نمایشنامه ست که رودرویی ِهملت با مادرخود را با تاکید بر نیروی لیبدویی به محدوده ی زوجی می آورد که در فضای خصوصی اتاق خواب ،به تصویرکشیده شده است و سیرجریانی را پیش میبرد که با استفاده ی نمادین خواب و بیداری کارکترها ،نمایشِ جریان داشتن وحرکت ِاجزا و وسایل امروزی خانه ،هملت معاصر را می سازد،و با بهره گیری از دیالوگ ها ومفاهیم در آن ، همانندسازی ،به شیوه ی خاص خود میکند درعین ِانتخاب ِ پرده ی سوم صحنه ی چهارم یا صحنه ی اتاق خواب در هملت والبته وامداری از کل نمایشنامه ، نشان از هوشمندی کارگردانانی ست که غیر مستقیم به اشمئزاز ِهملت به رابطه ی جسمانی با اوفلیا؛ اذعان دارند که فضای خصوصی و البته بسیار مهم ِاتاق خواب برای دو زوج ریشه ی بسیاری از موفق یا ناموفق بودن روابط ِزوجیت ست
اولین ... دیدن ادامه ›› جمله ی کارکتر " میخواهم به انگلستان بروم " اگرچه به نظر میرسد حاوی پیامی در جدایی و دوری از زوج مقابل خودست اما در واقع بنوعی بازگشت به سوی اوست چرا که رفتن به انگلستان در نمایشنامه ، اگرچه تبعید اما دوری از مادر ست یا همان وجه غالبی که در طی نمایش بعنوان ضعفی در رفتار مرد وعقده ی ادیپی ست که در مرز وابستگی و رهایی مانده و نتوانسته ست رابطه ای مناسب را با همسرخود برقرارکند و تمرین ِنمایش در خانه گویی عقده گشایی و رازگشایی همان اختلاف ِموجود در رابطه ست ..
انگلستان در حقیقت همان ، موقعیت ِمناسب ودور از ناهنجاری و نامتعادلی ست که زوج ها با آن درگیرند
تکرار این دیالوگ توسط کارکتر زن نیز تاکیدی برهمین محتوی ست که باید از قید ِبندهای وابستگی رهاو به جریان ِمتعارف زندگی که کارکرد فیلم نمایش داده شده نیز در جهت تکمیل آن ست، برگشت
در صحنه ای که کارکتر مرد در فضای بسته گیر می افتد و نمیتواند درهارا بگشاید نیز پیرو همین مطلب ست که باید راهی به سوی خروج از وضعیت ِناخوشایند فعلی ورهایی از عقده ی ادیپی پیدا کند که ناخوادگاه ِاو را در تسخیر خویش دارد بنحوی که بتواند با سامان دهی به میل ِانسانی خود به مرتبه ی ِمناسب تری در رابطه اش دست یابد..وهمان درخواست برای داشتن ِفرصتی دیگر به زن میدهد خود نشانگر دست یابی به در ِخروجی و مسیررهایی ست ..

اگرچه هملت تراژدی ست که پایان غم انگیزی دارد و حتی به تفسیر بعضی مفسران شیوه ی ِزن ستیزی ، اما در هملت ِمعاصرشده ی باپیری _خیل نژاد ،تحولی بسوی برون رفت از تراژدی و اعتلای زن، پیش روی مخاطب قرار میگیرد که تاکید براستفاده از فرصت ها و رسیدن به یک توافق ِدوجانبه ، حل معضل و احترام به عشق ست ،واین شاید بزرگترین وجه تمایز وعصیان ِ"هملت معاصر" با "هملت ِشکسپیر "ست ...

کماکان "هملت" بازهم ظرفیت ِپژوهش های بیشتر و اجراهایی متفاوت تر را دارد تا قادر باشد با جادوی صحنه ، به روابط ِروانکاوی انسانها ومعاصرسازی بپردازد وبا اصل نفوذ به کنه و دریافت های جدید بیش از پیش انسان را وانمایی کند ...

باآرزوی موفقیت برای گروه ِتئاتری تازه
نیلوفرثانی
29تیر95
دوست فکورم از تحلیل ات براین اجرا لذت بردم چرا که با شیوه ی استدلالت به تعمق بیشتری ازاین اجرا رهنمون شدی
اشاره ات به تغییر رویه ی زن ستیزی در این نمایش قابل تامل است...خوانش فرارونده از متن .....
درود بر تو
۰۳ مرداد ۱۳۹۵
خواهش میکنم دوست من ، کاملا همینطوره واین مسیر خوبی ست برای بازگشایی بیشتر ظرفیت های نمایش های صحنه ای واجراهای تاتری
درود و سپاس بیکران
۱۸ مرداد ۱۳۹۵
نظرتان راجب نمایش سه خواهر در تمامی ارکان نمایش. چیست.
۰۶ شهریور ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آیا می توان چیزی به هملت افزود،یا تراژدی میل انسانی را تغییر داد؟


چرا درها قفل می شوند؟

لکان در تحلیل خود از نمایش نامه ی هملت دو موضوع مهم را عمده می کند:مسئله ی سوگواری که البته در نمایش کوتاه مدت است و تراژدی امیال انسانی...با این حال او تلاش می کند تمایزهای میان ادیپ شهریار و هملت را که در آثار فروید و پیروان او چندان مورد توجه قرار نگرفته نیز برجسته کند:«در اُدیپ شهریار، جنایت در نسل قهرمان نمایش به وقوع می‌پیوندد؛ اما در نمایشنامه‌ی هملت جنایت را کسی از نسل پیشین مرتکب شده است. در اُدیپ شهریار، قهرمان نمایش به عمل خود واقف نیست و دست سرنوشت است که او را به جنایت سوق می‌دهد؛ اما در هملت، جنایت تعمداً انجام می‌شود»(ترجمه ی حسین پاینده).از سوفوکل تا شکسپیر مسئله ی اساسی میل بشر که در روان کاوی نیز بر اساس این الگوی یونانی-کلاسیک صورت بندی می شود،تراژدی میل انسانی است...میلی که دائم در معرض ادیپی شدن و قرار گرفتن ... دیدن ادامه ›› در چارچوب ساختارهای خانوادگی-اسطوره ای است...

دست بردن معاصر در هملت بی شک تغییری اساسی در این جنبه ی تراژیک میل را در برخواهد داشت...این اتفاقی است که از جهات مضمونی و فرمی تماشاگر نمایش پرده ی سوم؛صحنه ی چهارم در پی آن است...نمایش در سطح مضمونی کاملاً همان الگوهای محتوایی غالب هملت را بازسازی می کند،اما در سطح فرم چه طور؟ بی شک طراحی صحنه ،دکور و لباس ها فاصله ی زیادی با هملت کلاسیک دارد،اما آیا برای ادراک یک هملت معاصر بسنده است؟تمام بار فرمی نمایش بر روی حرکات بازیگران و صفحه ی مانیتور است و از دکور هیچ خبری نیست ...پس پرسش اساسی این است: یک هملت معاصر چه می تواند باشد؟هملتی کمیک؟ هملتی درون یک درام ادیپی خانوادگی؟ هملتی مدرن که هم چنان اسیر جاذبه های ادیپی میل است؟ یا هملتی که می تواند چیز جدیدی درباره ی میل انسانی به ما بگوید؟ یکی از نقاط قابل تامل نمایش پرده ی سوم؛صحنه ی چهارم قفل شدن درها در پایان نمایش است...آیا با یک ادیپ و الکترای متقارن (البته بی شک الکترایی وجود نخواهد داشت ،الکترای گرترود به سوی که ؟ به سمت هملت؟ بعید به نظر می رسد) سروکار داریم که در حال به بن بست رسیدن است؟ چرا که"در" هم برای هملت-هوتن و هم برای گرترود-ستاره بسته می شود...یا آن که در حقیقت در حال مواجه با «امر واقع»(در معنای لکانی کلمه) و در عین حال ناممکنی خروج از «صحنه» ایم؟ تراژدی گریز از میل و پذیرش آن،فرار از حقیقت میلی که اجرای دوباره ی هملت ما را با آن روبرو می کند...میل همواره تا زمانی وجود دارد که ما با امر واقع رویارو نشده ایم...امر واقع به معنای فروپاشی صحنه ی نمایش نمادین،بازیگران را رویاروی حقیقت میل شان قرار می دهد،اما آن ها از آن می گریزند...با این حال هیچ گریزی از آن نیست و درهای فرار به امر واقع مسدود شده است...

این از جهت دیگر،گویای حد نمایش در ماندن درون چارچوب های هملت است...بی آن که بتواند از تراژدی میل انسانی خارج شود،از تئاتر ادیپی میل که بازیگران در حال بازتولید آن هستند...هملت معاصر نیاز دارد که به پشت این درها برسد...و از «صحنه خارج شود».....

درمورد الکترا گمان میکنم اوفلیا اسیر زندان پولونیوس است ( بازیگر زن خود را اوفلیا می خواند و بازیگر مرد در کسوت و
پولونیوس ظاهر میشود)
۱۱ مرداد ۱۳۹۵
سپاس از شما جناب شمس که همواره از گنجینه بی پایان دانش خود، چیزی به ما می افزایید.
۱۳ مرداد ۱۳۹۵
بیتا عزیز،
ممنون از نظر لطف تان...همیشه در تعالی بیش تر باشید...
۱۵ مرداد ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید