در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش پرومته/ طاعون
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 03:46:56
امکان خرید پایان یافته
۱۸ آذر تا ۱۴ دی ۱۳۹۷
۲۰:۰۰  |  ۱ ساعت
بها: ۳۰,۰۰۰ تومان

«پرومِتِه/ طاعون» آخرین اثر گروه تئاتر بِین می‌باشد که در جریان پرداختن به پروژه تراژدی انسان معاصر تولید شده است و اقتباسی است آزاد از نمایش «پرومته در زنجیر» اثر آیسخولوس؛ درتولید متن این اثر نمایشی از نمایشنامه «حکومت‌نظامی» اثر آلبر کامو، اشعاری از «سیدعلی صالحی» و همچنین کتب تاریخی/ مذهبی بهره گرفته شده است.

توجه: به دلیل بازسازی حریم تئاترشهر، ورودی همه سالنها، تا اطلاع بعدی از پیاده‌روی خیابان ولی‌عصر (عج) است. برای دیدن مسیر لطفا اینجا را کلیک کنید.

گزارش تصویری تیوال از نمایش پرومته (سری دوم) / عکاس: سید ضیا الدین صفویان

... دیدن همه عکس‌ها ››

گزارش تصویری تیوال از نمایش پرومته (سری نخست) / عکاس: سید ضیا الدین صفویان

... دیدن همه عکس‌ها ››

آواها

مکان

تقاطع خیابان انقلاب و ولی‌عصر (عج)، مجموعه فرهنگی و هنری تئاترشهر
تلفن:  ۶۶۴۶۰۵۹۲-۴

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
از عجیب قریب ترین اجرا هایی بود که به تماشایش نشستم و در نهایت به پوچی رسید :)
فقط طراحی صحنه منو گرفت …!
| امتیاز ۲ از ۵ |
سپهر و امیر مسعود این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
"به نور بیا وگرنه تاریکى تو را لمس خواهد کرد."
.
پرومتئوس (پرومته) اسطوره ى یونانى، خدایان را به استهزا گرفت و در حیله، نیرنگ و ترفند بر آن ها پیشى گرفت. گفته مى شود او هنرمندى بود که انسان را از گل آفرید و به او قدرت تفکر و استدلال داد. نام خودِ او به زبان یونانى به معناى "پیش اندیش" است. گران بهاترین هدیه او به آدمیان "آتش" بود که آن را از خورشید دزدید و در ساقه ى رازیانه پنهان کرد. پرومته مى کوشید پیکرهایى را که تراشیده بود جان دهد، به همین جهت آتش را ربود زیرا بر این باور بود که جان از آتش برآمده است.
زئوس(خداى خدایان) دریافت که پرومته آتش را دزدیده پس فرمان داد در کوه هاى قفقاز به زنجیرش کشند و هر روز کرکسى جگر او را از هم مى درید و چون شب میشد جگر ترمیم مى شد. سى سال بدین منوال گذشت تا "هراکلس" به فرمان زئوس، کرکس را با پیکانى از پاى در آورد و پرومته را از بند رها ساخت.
دلیل خشم زئوس بر پرومته این بود که او پا از گستره ى هنرِ صرف فراتر نهاد و در پى آن بود تا به آفرینش ایزدى دست یازد. به دیگر سخن، پرومته به پندار هنر قانع نبود و مى کوشید تا سرشت آفرینش هنرى را به خلق ایزدى دگرگون سازد و از این رهگذر در آفرینش، رقیب ِ ... دیدن ادامه ›› خدایان گردد.
منبع: مبانى نظرى هنر/مهدى انصارى
پ.ن: "آتش" استعاره اى از دانش و خرد بشریت است.
.
یک شبِ پاییزى وسطِ زمستون!
چه اجراى خوبى، سوالى که همش توو ذهنم بود این بود که این ٤ هنرمند چجورى همو پیدا کرده بودن؟ چجورى ٤نفرى انقدر خوب بودن؟
————————
دوستانِ اصحاب رسانه که بلیت هاى ردیف هاى جلو رو درو کردید و ما رو به ردیف ٩ و ١٠ تبعید کردید: آیا براى پچ پچ و درد و دل و موبایل بازى و حتى چُرت زدن!!! جاى مناسب ترى پیدا نکردید؟
خوب می نویسی؛ جامع و اساسی. آفرین....
۲۳ بهمن ۱۳۹۷
ممنون جناب خورد چشم
۲۴ بهمن ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمی‌دانم دو اثر سال‌های پیش «بابک مهری»، یعنی «گیلگمش» و «ملپامنی» را دیده‌اید یا نه؟... این نمایش (یا دست‌کم اجرایی که من دیدم) مرا یاد مزه‌ی خوشمزه آن دو نمایش انداخت اما خب، نه از نوع خوبش!
برای من این نمایش حالت یکجور پرفورمنس دوستانه و دورهمیِ دورن‌گروهی داشت. انگار که یک گروهی بعد از چند وقت کار کردن روی چند متن، به یک اجرای هماهنگ و واحد رسیده باشند و حالا خودشان خوب مفهوم حرکات را بدانند اما نه بطور کامل برای مخاطب و تماشاگر عام.
اجرای فیزیکی و حرکات بازیگران کم‌نقص و عالی‌ست!... و بله؛ البته که مهم است مخاطب با آگاهی قبلی به دیدنش برود یا نه. اما به‌نظرم باز نتیجه نهایی خیلی فرقی نمی‌کند. این ترکیب، این حالت "کولاژ"گونه‌ی متون مختلف که اتفاقن متن‌های آسانی هم نیستند و از طرفی، نوشته‌هایی که ما به‌عنوان مخاطب به‌طور مشخص فقط از دو تای آنها (یعنی «پرومته در زنجیر» و «حکومت‌نظامی») خبر داریم، ناخودآگاه باعث سردرگمی و از دست دادن تماشاگر می‌شد. یعنی از همان اوایل و از بعد از جایی که مخاطب راه را گم می‌کرد، دیگر به یک نمایش به‌طور کل نگاه نمی‌کرد؛ بلکه صرفن به اجرای بازیگران و دیدن حرکات و شنیدین آواها و خواندن‌شان بسنده می‌کرد و در لحظه و حال می‌ماند. ماندن در لحظه و حال، یعنی که از یک جایی به بعد، دیگر برایش مهم نبود از اول چه دیده؟ و قرار است در ادامه چه ببیند؟ از کجا آمده و قرار است به کجا برسد؟... بعد از دیدن کار، تغییر و تاثیری در خود حس نمی‌کرد. در واقع، سطح اجرا و چیزی که می‌دید، از یک "نمایش" و "تآتر"، به یک "پرفورمنس درون‌گروهی" نزول می‌کرد.
و فرق آثاری مثل گیلگمش و ملپامنی (خصوصن گیلگمش) که هم عالی و خوب‌اند و هم ماندگار می‌شوند، با اثری مثل «پرومته/طاعون» که خوب و مناسب است اما ... دیدن ادامه ›› ماندگار نمی‌شود، در همین است؛ که کارگردان دو اثر مذکور (با اینکه او هم از متون اساطیری و ترکیب چند متن از فرهنگ‌های مختلف استفاده کرده بود) با کمی خلاقیت بیشتر، کمتر کردن پیچیدگی‌های متون و شناخت بیشتر مخاطب عام، نه تنها تماشاگر را حین اجرا از دست نداد؛ که باعث شد خودش پیگیر روایت و انسجام اجرا باشد و در انتها لذتی که می‌برد برایش خاطره‌ای ماندنی شود.

پ.ن: به‌طرز عجیب و شدیدی، فقدان حرکات جمعی هماهنگ (مثل کروگرافی) در طول نمایش حس می‌شد!