درباره نمایش:
سایکوسیس ۴:۴۸ یک نمایشنامه نو است و داستانی نیست که درمورد چیزی باشد، بلکه فقط هست. و پس از خواندن آن عنوان سرگشتگی فرد در جهانی خصمانه درک می شود. جهانی که فرد هویت خودش را در ان جهان به عنوان جزئی از آن نمی تواند پیدا کند. چرا که جامعه پست مدرن به غایت کثرت گرا و پر تنوع است. تصاویر از طریق فیلم ها، ویدئو ها و برنامه های تلوزیونی و پایگاه های اینترنتی بیشماری گرد جهان به گردش در می آیند. ما در معرض اندیشه ها و ارزش های بسیاری قرار می گیریم، اما این ارزش های به تاریخ محل زندگی ما یا حتی به تاریخچه زندگی شخصی ما هیچ ربطی ندارند. همه چیز در جریان و سیالنی دائمی به نظر می رسد. در جریان این فرایند هویت های خود ما، درک ما از خویشتن و ذهنیت های ما نیز در حال دگرگون شدن است. در تئاتر نو واقعیت غالبا خیال پردازانه و رویاگونه است، کنش در محل های نامشخص و در مکان های رویا گونه و ذهنی و تحریف شده و سورئالیستی اتفاق می افتد، کاراکتر ها دلبخواهی و بدون انگیزه رفتار می کنند و به خود یا دیگران وجهی کنایی می بخشند؛ همچنین دیالوگ ها از منطق خاص خودش پیروی می کند و به مونولوگ های درونی، جریان سیال ذهن، تکرار های ریتمیک، تناقضات صریح، گسیختگی های ناگهانی و گفتار های مفرطی تبدیل می شود که با سکوت های شبه زبان پریش همراه است. انسان امروز تلاش می کند که بگوید سوژه آزاد است و اگر جبری هست از بیرون است و از بیرون کنترل می کند پس گمان می کند سیستم چیزی است در بیرون ما و نه در ذهن ما و اینگونه مقدار نفوذ قدرت را دست کم می گیرد اما شبکه قدرت تا درون مرز های ذهن و روان نفوذ کرده است. در نظم جوامع جدید سیستم اینطور عمل می کند که ما مرتب زیر نظر هستیم چه در زمان و چه در مکان و سیستم ها (مشخصا در این نمایشنامه نظام درمانی) با معاینات مکرر و دوره ای از ما وجود یا عدم وجود ما را در هنجار های اجتماعی می سنجند و از طرفی در ما به عنوان یک سوژه وجدانی ایجاد می کنند که نهایتا فرد شروع می کند به اعتراف برای خودش. اما آدم های سایکوسیس به این مسئله آگاهی پیدا کرده اند و نمی تواند وضعیت را تحمل کنند بنابراین تنها راه رهایی خود را مرگ می دانند.