«فرشتگان عذاب»
نگاهی به نمایش «ریچارد دوم» به کارگردانی «مهدی کوشکی» - بخش ششم(1)
محمد امین عندلیبی
«زنان» در نمایش «ریچارد دوم» چه کاره اند؟ در متن اصلی، فقط پنج زن وجود دارند: «ملکه ایزابل» همسر ریچارد، «دوشس گلاستر»(2) «دوشس یورک»(3) و در آخر دو ندیمه ی ملکه. در اجرای گروه «اولیس»، ملکه ایزابل را داریم و سه زن به عنوان سه ساحره با گریم های گروتسک: دندان ها و لباس های سیاه، صورت هایی چون مردگان و شیاطین و چشمانی خون گرفته! نقش «زن» در اجرا، نسبت به متن اصلی، پررنگ شده است.
«ملکه ایزابل» در تاریخ واقعی امپراتوری بریتانیا، خیلی کم سن و سال است که از فرانسه برای ازدواج با ریچارد دوم آورده می شود. در متن شکسپیر،
... دیدن ادامه ››
او عاشق ریچارد است و تنها کسی است که بی دریغ از همسرش دفاع می کند. اما توانایی جلوگیری از بروز فاجعه را ندارد. در اجرا هم، او یک بچه است که به بازی و سرگرم شدن در کارناوال فکر می کند. اگر هم گاهی برای لحظاتی درگیر سیاست شود، زود از آن فرار می کند. مثلن موقعی که آرزو می کند کاش مرد بود تا بالینبروک را می کشت، ولی زود دوباره حواسش پرت می شود به خوابیدن و بازیگوشی اش. او موقعی بزرگ می شود و از معصومیت کودکی پا به دنیای زشت بزرگسالان می گذارد، که شاهد زندانی شدن و سپس قتل همسرش است. نگاه او به ریچارد، به عنوان یک همبازی است، نه پادشاه یا شوهر. او می خواهد مثل بچه ها بچرخد. ولی هنگامی چرخیدن بدون افتادن از روی «چوب پا» را می آموزد، که دارد بزرگ می شود و به درک فاجعه نزدیک است.
ملکه ایزابل سه ندیمه هم دارد که همان سه ساحره هستند. اما آنان فقط ندیمه نیستند. دستیاران (و شاید هم راهنمایان) فالستاف در دنیای سیاست اند؛ دلقک اند، فالگیر اند، فاحشه های دربار اند و موقع مرگ افراد، فرشته مرگند (همان عزرائیل خودمان!)؛ و البته مانند ساحره ها که می توانند در قالب انواع نقش ها درآیند، این ها هم نقش آدم های دیگر نمایشنامه را بازی می کندد (دوشس یورک، بوشی، گرین).
آن ها در ظاهر ندیمه ملکه اند، در حالی که بیشتر او را آزار می دهند و یا سعی دارند او را به زور از دنیای پاک کودکی اش، وارد دنیای زشت بزرگسالی کنند. نمونه اش صحنه ای است که فالستاف به شرافتش قسم می خورد که نگذارد شاه ریچارد سقوط کند؛ ملکه معصومانه باور می کند، اما این زنی ساحره است که چشم ملکه را به واقعیت کثیف می گشاید و خطاب به «ایزابل» می گوید: «به همین راحتی حرفش رو باور کردی؟!».
محرم راز فالستاف مست و زنباره، این سه زن هستند. آنان به عنوان فالگیر، کف دست فالستاف را می بینند و آینده پادشاهی را پیشبینی می کنند. البته می دانند که برای فالستاف فرقی ندارد که چه می شود. نمونه اش جایی است که یکی از زنان(4) کف دست مرد را می بیند و می گوید: «سیاهه؛ سیاهه؛ سیاه و سفید بودنش برای تو چه فرقی می کنه؟! بیا کلاهت رو بگیر!» آنان مانند ساحره های نمایش «مکبث» رازهای دنیای قدرت سیاسی را برملا می کنند.
دلقک بودن این سه زن، بیشتر در نوع بازی، لحن گفتار و گریم شان است تا در حرف هایشان. نمونه اش زمانی است که هرسه، به صورت بسیار اغراق گونه، با ستایشی مضحک، به بالینبروک به عنوان شاهزاده نگاه می کنند!
این زنان، ملکان عذاب و فرشته مرگ را هم بر صحنه بازی می کنند. آنان با حالتی مضحک ولی ترسناک وارد می شوند و فردی که تا چند لحظه بعد، به جسد تبدیل می شود، با خود می برند.
در صحنه محاکمه «بوشی» و «گرین» توسط بالینبروک در اجرای نمایش، این بار زنان به جای نقش عزرائیل، در نقش مقتول ظاهر می شوند. این صحنه، ما را به یاد صحنه ای در «مکبث» می اندازد که مکبث با روح کسانی که به قتل رسانده، مواجه می شود. بالینبروک هم دچار توهم «جنون جنایت» شده است. تماشاچی می داند که بوشی و گرین قبل از به پادشاهی رسیدن بالینبروک، به دستور او کشته شده اند. پس صحنه محاکمه و قتل آنان به دست بالینبروک، توهمی بیش نیست. بازی کابوس وار این دو نفر (که حامی ریچارد بوده اند) و اکنون ساحره ها به جایشان هستند ، نوع لباسشان و حرف های آخرشان، کابوس پادشاه جدید را تداعی می کند. بوشی لباس «گانت» پدر بالینبروک را پوشیده و «گرین» به جامه ی فالستاف درآمده(5). بالینبروک در حالی که ابتدا لحن خشنی دارد، موقعی که می خواهد این دو را بکشد، یکباره تغییر لحن می دهد، و انگار تغییر هویت هم می دهد: یکی را پدر می خواند و به دومی که او را فالستاف می بیند، با تضرع صحبت می کند.
گاهی هم زنان نمایش، در واقع زنانی هستند که از عقل مردان به وجود آمده اند! آنان تصوراتی هستند در ذهن مردان جهان سیاست. چه این زنان ساحره های ترسناک باشند، چه ایزابل زیبا در فکر ریچارد.
...............................................................................................................................
پینوشت:
(1) در بخش اول، نگاهی داشتیم به شکل اجرایی «ریچارد دوم» به صورت کارناوال؛ در بخش دوم و سوم درباره کاراکتر بالینبروک و ریچارد صحبت شد. در بخش چهارم سه کاراکتر گانت، یورک و ماوبری بررسی شدند و در بخش پنج فالستاف. در این قسمت درباره ملکه ایزابل و زنان ساحره بحث خواهد شد.
(2) یکی از زن عموهای ریچارد که می خواهد از شاه انتقام قتل همسرش را بگیرد.
(3) مادر «آومرل» و یکی دیگر از زن عموهای ریچارد،که برای نجات پسرش از حکم خیانت به شاه هنری چهارم، نزد بالینبروک وساطت می کند.
(4) با بازی «ارغوان راستی»
(5) همان طور که اشاره کردیم ساحره ها می توانند در قالب فردی دیگر ظاهر شوند.