"طاعت از دست نیاید گُنهی باید کرد"
روزهای رادیو قصهء یکی از اهالی رادیو به نام رامین سنگ آتش است که یک دوره 20 ساله (1319تا 1339)زندگی
... دیدن ادامه ››
اش از زمان افتتاح رادیو در ایران و شروع به کار تا بازنشستگی و بستری شدنش در آسایشگاه را به نمایش گذاشته و در این اثنا اتفاقات سیاسی و اجتماعی آن دوران نیز به تصویر کشیده شده است. مسائلی از جمله سیاست زدگی رسانه ها ، مسائل اخلاقی درهنر، کودتای 28 مرداد و ...
نمایش، مجموعه ای است سنگین ،پُر کار و دیدنی از تئاتر، موسیقی و آواز و ویدئوآرت که در دو پرده به نام عشق و آشوب و 8 صحنه - همنام یک زن- اجرا میشود. در خلال صحنه ها بر سیاقِ سینما و تئاتر آن دوران ، میان پرده هایی با صدای گرم احسان کرمی با ترانه هایی گوش نواز گنجانده شده است.
متنِ آهنگین رحمانیان با تأثیر از ادبیات دوره پهلوی و با فرم تلفیقی، تاریخ و هنر را با نگاهی انتقادی هرچند به جریانات سیاسی اجتماعی آن دوران ولی تاحدی تاریخ شمول بیان می دارد. در این اجرا از برخی هنرمندان و دست اندرکاران رادیو و تئاتر آن زمان همچو پرویز خطیبی، رقیه چهره آزاد، ژاله علو، زینت مودب، عبدالحسین نوشین، رضا سجادی یاد شده است. همچنین با اشاره به برخی افراد، اتفاقات و مسائل اجتماعی و سیاسی نیز به صحنه کشیده شده است از جمله مصدق، فاطمی، قوام السلطنه، ملکه اعتضادی، ...
احسان کرمی علاوه بر هنرنمایی باصدای خود، در نقشهای متعدد و گریمهای متنوعی برصحنه نقشهایی را نیز به خوبی اجرا می کند. بهنوش طباطبائی نیز با حضور درسه نقش متفاوت و چالش برانگیز نشان می دهد که بازیگری هنرمند و تواناست. بازی هومن برق نورد در نقش پرویز خطیبی همچون همیشه طناز و دلنشین است.
در میان پرده ها صدای آواز و پیانوی شنیدنیِ سردار سرمست قرارداده شده است اما عدم همزمانی جابجایی های دکور و تغییر صحنه و میان پرده باعث تطویل بیشتر زمان نمایش می شود و چنانچه در این میان پرده ای حایل میشد که همزمان با هنرنمایی کرمی دکور صحنه نیز تغییر میکرد این اتلاف وقت به چشم نمیامد.
رحمانیان در متن گریزی نیز به مسائل مبتلابه جامعه کرده و به درستی از دیالوگها برای بیان آنها بهره می جوید. در اوج این بیان در صحنه ای جوانکی با عبور از گیت ورودی رادیو با تهدید اسلحه وارد می شود به این امید که صدای تظلم و دادخواهی خود و نیز عشق ناگفته به دلدار را از تریبون این رسانه به گوش برساند. اما این صحنه به عنوان محور نمایش به قولی در نیامده و دچارشعارزدگی و تصنع شده است.
در پایان رورانس ، همخوانی بازیگران و و طلبِ همخوانی تماشاگران با متن ترانه بر پرده ، گویی نشانی از خواست و امید خالق اثر به همراهی و یکدلی و اتحاد همه هنردوستان در این زمانه دارد.