در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش هفت دقیقه
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 11:23:00
امکان خرید پایان یافته
۲۲ فروردین تا ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۸
۱۹:۰۰  |  ۱ ساعت و ۱۰ دقیقه
بها: ۴۰,۰۰۰ تومان

گزارش تصویری تیوال از نمایش هفت دقیقه / عکاس: سارا ثقفی

... دیدن همه عکس‌ها ››

آواها

مکان

خیابان حافظ، خیابان استاد شهریار، روبروی تالار وحدت، سالن حافظ
تلفن:  ۶۶۷۵۶۰۴۳

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
نقدی بر نمایش هفت دقیقه به کارگردانی آرش عباسی
در آستانۀ یک جهان شگفتی ساز یا تاثیری آنی


ایران تئاتر- رضا آشفته:هفت دقیقه فقط یک نمایش کارگری نیست بلکه در آن وضعیت دموکراتیک – رای دادن- برای استقرار مسائل برابرخواهانه را به چالش می کشد.

هفت دقیقه به اهمیت درک مسائل اجتماعی اهمیت قایل می شود و نمی خواهد باری به هر جهت باشد بلکه آدمها را دعوت می کند که مثل حل یک مسالۀ پیچیدۀ ریاضی ساعتها وقت و بگومگو داشته باشند تا بهترین راه حل را پیش رویشان داشته باشند. آرش عباسی هم کوشیده با گروهی از بازیگران ناشناختۀ افغانستانی شرایط کاری و حساسیت موضوع برانگیخته شده را فراهم کند.

متن متفکر
متن متفکر هست که اجرا را متفکر می کند و این خود زمینه ساز یک ساختار بهتر و مطلوب تر ... دیدن ادامه ›› هم خواهد بود و به عبارت بهتر ظرف و مظروف در این تفکر بنیادین شکل خواهد گرفت.
هفت دقیقه در نگاه اول یک متن در خور تامل و انتقادی دارد و این خود شاید مهمترین نکته برای دیدنش باشد؛ به ویژه برای آنان که کارگران را دوست دارند و فرقی نمی کند که کارگر ساختمانی، یا کارخانه، یا شرکت یا کشاورزی و یا پادو و باربر باشد. اینها اغلب در اکثر کشورهای دنیا در سطح پایین اقتصادی نگه اشته می شوند و در بسیاری موارد نیز کارگران تحت ستم و چپاولگری و استثمار هستند اما با نوشتن و اجرای تئاتر می شود جامعه را نسبت به شرایط سخت کاری و زندگی کارگران آشنا کرد که وضع قوانین و اجرای آن به نفع کارگران تمام شود. در این متن ایتالیایی هم، یک وضعیت به ظاهر ساده و به اشتباه پیش پا افتاده به چالش می کشد.
هفت دقیقه پیکره ای انتقادی دارد از وضعیت کارگرانی که هنوز هم در بیشتر نقاط دنیا تحت استثمار هستند و هر جا به گونه ای به دنبال بهره وری از این آدمهایی هستند که هم باید کارشان را به درستی بکنند و هم تضمین گر تولید باشند و در مقابل هیچ نفعی از سودهای کلان کارخانه و کارفرما ندارند. در این نمایش نیز کارفرما دارد کارگران را به چالشی عجیب می خواند. او برای آنکه بتواند میزان تولید را بالا ببرد از همه آنان خواسته که هر روز به جای پانزده دقیقه، هشت دقیقه استراحت کنند و هر کارگر در روز فقط هفت دقیقه ناقابلش را در اختیار کارخانه بگذارد. شاید در ظاهر امر هفت دقیقه نیز زمان چمشگیری نباشد اما با یک حساب سرانگشتی وقتی این زمان را برای 200 کارگر این کارخانه در نظر می گیریم می شود 1400 دقیقه که با ضرب روزها، هفته ها، ماهها و سال در می یابیم که چپاول بزرگی برای سرکیسه شدن این کارگردان نگونبخت در نظر گرفته شده است.

تکرار مردان خشمگین
ساختار متن وابستگی شدیدی به ساختار درام دوازده مرد خشمگین" اثر "رجینالد رز" دارد. یک نمایشنامه تلویزیونی که در زمان خود بلافاصله فیلم هم شده است.
«12 مرد خشمگین» فیلمی آمریکایی است که در سال 1957 به نویسندگی و تهیه کنندگی «رجینالد رز» و کارگردانی «سیدنی لومت» ساخته شده است. این فیلم برگرفته از یک نمایش تلویزیونی است که در سپتامبر 1954 در تلویزیون سی بی اس آمریکا به نمایش در آمد.
داستان فیلم درباره کشمکش و هرج و مرج های میان اعضای یک هیئت منصفه است که برای اعلان رای نهایی درباره یک پرونده قتل در جلسه ای دور هم جمع شده اند. با یک نگاه کلی می توان اینگونه تعریف کرد که فیلم به تدریج از فضایی آرام و کسل کننده به فضایی متشنج تبدیل می شود. موضوع پرونده درباره جوان 18 ساله ای است که پدر خود را با چاقو به قتل رسانده است. تمامی شواهد و قرائن که در جلسات متوالی دادگاه به آنها اشاره شده است علیه پسر جوان است. به همین خاطر 11 نفر از اعضای هیئت منصفه در همان ابتدا بر گناهکار بودن متهم رای دادند در حالی که یک نفر از آنها (هنری فوندا) با شکی معقول، به گناهکار بودن او مطمئن نیست و اصرار بر بحث و گفتگو بین اعضا دارد. قوانین دادگاه های آمریکا به اینگونه است که باید همه ی اعضای هیئت منصفه روی یک رای اتفاق نظر داشته باشند (دوازده به صفر)؛ به این ترتیب اعضا مجبور به بازگو کردن داستان قتل و چگونگی انجام آن می شوند.
به مرور بر تعداد آرای بیگناهی افزوده می شود و در عین حال می توان در هم ریختگی و آشفتگی روحی و تاثیر عقده های شخصی افراد بر آرای آنها را به وضوح دید. دلایل و توجیهات شخصیت اصلی فیلم آنقدر منطقی هستند که بلاخره در پایان فیلم اعضای هیئت منصفه متهم را بیگناه اعلام می کنند. در واقع این فیلم به بررسی مجموعه تکنیک های اجماع سازی و مشکلات به وجود آمده در این روند، میان اعضای یک هیات منصفه می پردازد که البته با شدت و درگیری میان اعضا همراه است.
در هفت دقیقه یک زن که سخنگوی کارگران هست از جلسه ای می آید که به او این هفت دقیقه ناچیز را تحمیل کرده اند که به گونه کارگران زن کارخانه باید به آن رای بدهند که جلوی بسته شدن کارخانه را بگیرند... در ابتدا 8 نفر از نمایندگان دسته های مختلف کارگری با این هفت دقیقه موافقت می کنند اما تنها مخالف همانا همین سخنگو هست که دلایل بسیاری دارد که نباید کورکورانه به این قضیه رای مثبت داد و حتی چنین نمونه ای در دیگر کارخانه ها موجودیت ندارد و اینان با کم کردن از میزان ساعت استراحت می توانند دیگر کارخانه ها را هم به گونه ای تحت الشعاع قرار دهند.
بنابراین با شتاب تن به این بازی بی قاعده ندهند و خودشان را دچار بدبختی دیگری نکنند. هوشیاری زن سخنگو یکی یکی آنها را به بیداری می کشاند و تعداد مخالفان و موافقان از هر گروه به چهار نفر می رسد و حالا رای نفر نهم است که می تواند یکی از این دو گروه را پیروز کارگزار انتخاباتی گرداند. او یکی از جوانترین کارگران زن هست که به گونه ای سرنوشت نسل تازه کارگران را رقم خواهد زد و حالا در اوج بیداری بی آنکه رای نهایی اعلام شود، نمایش با پایانی باز خاتمه می یابد. انگار همه چیز به مخاطب واگذار می شود که برای این موقعیت سخت و پیچیده تعیین و تکلیف کند و آن گونه که دلش می خواهد یا تفکری را در پیش گرفته است نسبت به حل بحران و پایان بندی نمایش هفت دقیقه اظهار نظر کند.

پایان باز
به هر روی، پایان نمایش هفت دقیقه باز هست به این معنا که دقیقا معلوم نیست این کارگران زن چه سرنوشتی را می یابند اما مهمتر اینکه این پایان همراه با پرسش هست که می تواند مبنای بیداری و هوشیاری بسیاری از اشخاص باشد که نسبت به آنچه با آن درگیر هستند، واکنش در خوری را نشان دهند. یا اینکه زمانی که مساله ای ایجاد می شود هول هولکی نسبت به آن کنش آنی نگیرند بلکه آنقدر و همه جانبه فکر کنند که دقیقا معلوم باشد که نسبت به چه چیزی دارند وارد عمل می شوند چون پس از قانونی شدن دیگر راه بازگشتی برای آن میسر نیست مگر باز هم با کلی درگیری بشود آن مساله را جبران کرد. شاید در سطح کلان بشود از برگزیت در انگلستان مثال زد با آنکه مردم به خروج از اتحادیه اروپا رای داده اند اما در عمل چنین چیزی یا میسر نیست و یا به سادگی میسر نیست و اگر هم میسر باشد ضرر و زیان هایش جبران ناپذیر خواهد بود... به همین دلیل دولت و مجلس درگیرند و مردم هم بلاتکلیف مانده اند... در این نمایش هم انگار دارند در این فضای خالی درست می اندیشند که درستر وارد یک عمل خاص شوند که در آن کارگران آسیبی نبینند.
اتفاقا همین پایان باز هست که هم معنای هفت دقیقه را گسترده می کند و هم ضمن سهم خواهی مخاطبان، آنها را وارد یک کنش نمایشی نیز خواهد کرد که مساله خود را در قیاس با این وضعیت بازآفرینی کنند و این خود یک مدل چاره جویانه برای حل بسیاری از مسائل مشابه خواهد شد چنانچه این نویسنده ایتالیایی از آن مساله حقوقی در 12 مرد خشمگین، به این مسالۀ مرتبط با کارگران در یک کارخانه رسیده و این گونه دارد مساله را به چالش می کشد که اگر در متن رجینالد رز همه چیز در پایان به نفع پسری خواهد شد که دیگر نباید اعدام شود اما در اینجا هیچی معلوم نیست چون کارگران و یا مردم در مسائل مشترک باید با برقراری بحث و گفتگو بتوانند شرایط بهتری را برای تدوام زندگی شان در نظر بگیرند. یعنی پایان باز و فراگیر وجه تمایز ساختاری متن هفت دقیقه با 12 مرد خشمگین خواهد بود که دامنۀ چالش را نیز افزونتر می کند.

درباره یک اجرا
آرش عباسی دارد در اجرای هفت دقیقه، ساده ترین راه را در پیش می گیرد:
1. شاید توان بازیگران افغانستانی می طلبد که با کمترین حس و چالش ممکن رودررویی خود نسبت به این مساله حاد را نشان دهند. البته این می تواند یک بدگمانی باشد چون ما غیر از این نوع بازی را هنوز ندیده ایم.
2. شاید کارگران زن هستند و فضای زنانه نسبت به فضای مردانه کم تنش تر باشد و چه بهتر که هیاهویی هم زیاد تر از حد تصور به نمایش در نیاید.
3. شاید هدف کارگردان به جای درگیری، ایجاد گفتگو و تعامل با تاکید بر واژگانی است که نویسنده ایتالیایی نوشته اما کارگردان ایرانی روش مندی خود را به چالش درمی آورد که با دوز پایین حسی هم می شود این موقعیت را به نمایش گذاشت.
4. سبک نمایشی که به گونه ای با تاکید بر مینی مالیسم دارد شکل می گیرد فقط اتکایش به کمترین چیدمان صحنه نیست بلکه از بازیگران هم می خواهد هر چه کم مایه تر حس های خود را بروز دهند و فقط نسبت به کنش ها اشاره های خود را بازی کنند و زیاد در ویران کردن هم نکوشند. در حالیکه متن می طلبد که اینها همدیگر را ویران کنند و گویا در اجرای ایتالیا و فیلمی که بر اساس این نمایشنامه نیز ساخته شده، بر این عصبانیت و تند خویی و دعوا و درگیری ها تاکید شده است اما در اجرای آرش عباسی همه چیز به طور خلاصه تر و در حد اشاره برگزار می شود. شاید همین خود دلیلی باشد که ما فضای کارگری را کمی متمدنانه تر از حد انتظار بشناسیم و در ایران ما برخی با این نوع برخورد چندان موافق نباشند برای اینکه همه چیز به دلخواه کارگردان دارد شکل می گیرد تا اینکه ما به ازاهای بیرونی بخواهند ماجراها و آدمها را سمت و سو دهند. به هر روی عباسی کار خودش را کرده و اهدافی برای کرده اش دارد و البته منطقا مخاطب اینجایی هم در نگاه اول به دنبال تطبیق هاست که اگر ما به ازاها را نیابد شاید آن را مرتبط به جایی دور از اینجا بداند و یا در کل با چنین رویکردی مخالفت کند.
5. این نگاه مینی مالیستی به لباس، صحنه، نور و گریم هم سرایت کرده است. همه بازیگران لباس فرم پوشیده اند و این خود گویای اشتراک آنان در محیط کارگری است و البته در صحنه هم به اختصار چند دوک ریسندگی در مقابل دیدگان مخاطب آویز شده و حالا همه چیز در پیچ و تاب بازی ها نمود می یابد. نور هم بیشتر حالت تخت و عمومی دارد مگر برای دقایقی که از این حالت در می آید و یا اینکه رنگ عوض می کند اما آنقدری نیست که بشود تصوری دربارۀ نورپردازی ویژه کرد. گریم هم مختصر و مفید است و بقیه چیزها خود بازیگران اند که برخی توانسته اند و برخی هم دارند تلاش می کنند از پسش برآیند...
6. این اجرا موثر است و در نهایت گویای آن چیزی است که در دل متن موج می زند. شاید همه چیز به تنهایی از یک خوانش روان به ذهن خطور می کند و مناسبتهای متن با جهان واقع هست که نسبت ها به درست ترین شکل ممکن برای ایجاد تفکر ممکن می سازد. پس هنوز سهم بازیگران نامعلوم هست چون جاهای خالی نیز در این خوانش محسوس است که شاید کارگردان نخواسته تاکیدی بر آنها داشته باشد. بنابراین باید بازیگران را در این داوری حذف کنیم چون با تمام کمبودها و نارسایی های شخصی همچنان در تمهیدات و خواست های اجرایی وارد عمل شده اند و نه فراتر و نه کمتر...
7. اجرای آرش عباسی خیلی می تواند پر مایه تر بشود؛ یعنی هنوز در جاهایی چالش های پیش رو می تواند پر رنگ به نظر برسد. باید به بازیگران اجازه داد بنابر واقعیت جاری و ساری که هر انسانی تصمیم می گیرد که در موقعیت چگونه باشد در اینجا نیز باید چالش پیش رو به گونه ای حل و فصل شود. بنابراین پذیرندگی هفت دقیقه در حد تبادل تفکر هست که اگر وجوه حسی تر و عاطفی تر نیز زمینه ساز این القاگری شوند آنگاه ما با یک اجرای زیبا و با دوام در اذهان مخاطبان همراه خواهیم شد. شاید این رودررویی در آستانه یک شگفتی متوقف شده و بهتر است آرش عباسی با سعه راه ورود به این جهان شگفتی ساز را ممکن سازد.
علی جباری و شبنم یگانه این را خواندند
آقای سوبژه (محمد لهاک) و سیاوش این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

⁣درباره نمایش "هفت دقیقه" به کارگردانی آرش عباسی - تالار حافظ
علی جعفری فوتمی - عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران
حالا دیگر می توان با خیال راحت درباره تیزهوشی آرش عباسی حرف زد. وقتی یک کارگردان دست به انتخاب "به موقع" یک نمایشنامه می زند ؛ یعنی به این واقف است که حداکثر تاثیر گذاری حرف درست؛ وقتی است که در زمان درستی گفته شود و همین البته انقدر مهم است که روی برخی ضعف ها سرپوش بگذارد. چیزی به انتهای اجرای نمایش "هفت دقیقه" نمانده است. دو یا سه اجرا نهایتا . و اگر چه امیدوارم بعد از اجرای نمایش "زیرزمین" ؛ آرش عباسی در یک سالن دیگر ( ونه حافظ که نه دل خوشی از صندلی های آزاردهنده اش دارم و نه کسی حال وانگیزه برطرف کردن ایرادات فنی سالن اش را دارد) باز هم "هفت دقیقه" را روی صحنه ببرد امااگر تا الان نمایش را ندیده اید همین فرصت دوسه اجرای باقیمانده را جدی بگیرید.پیداست که آرش عباسی اجرای نمایش را خیلی پیچیده نکرده است. بازیگر ها روی صحنه قصه را از ابتدا تا انتها روایت می کنند.اگر در فرم و شکل اجرا دنبال نگاه خلاقانه می گردید و به نظرتان روایت نمایش هرچه بیچیده تر جذاب تر؛ هفت دقیقه نا امیدتان می کند.اگر دنبال بازی های فوق العاده بازیگران نمایش هستید هفت دقیقه به کارتان نخواهد آمد. اما اگر می خواهید از این که حرف دلتان را در نمایشی بزنند کیف کنید دیدن هفت دقیقه انتخاب صددرصد درستی است.دو موضوع دیگر هم در نمایش هست که باید درباره اش حتما حرف بزنم.اول درباره استفاده از بازیگران افغانستانی در نمایش .این بازیگران پیش از این و اولین بار در نمایش "ویولون تایتانیک" با آرش عباسی همکاری کرده ... دیدن ادامه ›› بودند و به تعبیری شاگردان عباسی محسوب می شوند.اما نکته مهم اینجاست که این نمایش ؛ پروژه پایانی یک کارگاه آموزش تئاتر عباسی نیست.(چیزی که این روزها خیلی مد شده و آدم معروف ها کارگاه آموزش تئاتر برگزار می کنند و از همان ابتدا به شرکت کننده ها وعده اجرای عمومی یک اثر در پایان دوره می دهند.وعده ای که آنها برای جذب هنرجو می دهند و اغلب اوقات تاوانش را ما تماشاگران بخت برگشته باید بدهیم).حضور این بازیگران در نمایش محصول استراتژی ،بینش وفلسفه کارگردان برای انتخاب و چینش بازیگران است.بنابراین می توان بازی بازیگران نمایش را مثل هرنمایش معمول دیگری بررسی کرد و نکات مثبت و منفی اش را برشمرد.این به این معناست که عباسی در مقام کارگردان باید مسئولیت همه ضعف های بازیگرانش روی صحنه را بپذیرد و درتجربه های بعدی آنها را اصلاح کند.بازی های اغراق شده و گاه بسیار تعصنعی بازیگران، فریاد کشیدن ها و رفتارهای تهاجمی ناشیانه بازیگران در بعضی لحظه ها نمونه هایی ازاین ایراد ها هستند اما از سوی دیگر باید پذیرفت این فرصت بسیار خوبی برای بازیگران نمایش است تا دیده شوند و مثل هر بازیگری توسط کارگردانی برای ایفای نقش در تئاتر ؛ تلویزیون یا سینما انتخاب شوند بدون آنکه دلیل انتخاب شدن یا نشدنشان قومیت یا ملیتشان باشد.
مورد دوم ترانه انتهایی نمایش است.به نظرم اگر قرار باشد هر نمایش یک جایی بالاخره اصطلاحا تیر خلاص را بزند در "هفت دقیقه" تیر خلاص همین ترانه پایانی است.ترانه ی ایتالیایی vasco rossi که طبیعتا چون اغلب ماها به این زبان تسلط نداریم ؛ ترجمه اش در بروشور آمده است.دقیقا نمی دانم چه تعداد از آنها که به دیدن نمایش آمده اند به خودشان زحمت دقت در ترجمه این ترانه را داده اند. اگر دقت نکرده اید همینحا برایتان تصویرش را گذاشته ام که حظش را ببرید.این نمونه جذابیست از آنچه که گاه می تواند به عنوان فرامتن حتی بیش از متن مخاطب را تحت تاثیر قرار بدهد و البته که این موضوع نه تنها ضعف کارگردان محسوب نمی شود که نشانه ی دیگری از تیزهوشی اوست.
جمله آخر: آیا با همه اینها که گفتم باید به دیدن "هفت دقیقه" رفت؟ پاسخ بی شک مثبت است.

پی نوشت:شنیدم که اجرای نمایش تمدید شده است. اگر اینطور باشد فرصت را از دست ندهید.
آقای سوبژه (محمد لهاک) این را خواند
حمیدرضا مرادی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
جدال پرولتاریا و بورژوا

پیروز میدان کیست؟

نگاهی به نمایش "هفت دقیقه" اثر استفانوماسینی به کارگردانی آرش عباسی همراه با مشارکت ... دیدن ادامه ›› هنرمندان افغانستانی در تالار حافظ
هفت دقیقه ؛ روایت گر تمام لحظات از بین رفته ی کارگران ، به دست طبقه ی بورژوا است ،که تنها با داشتن سرمایه و پول ، برده داری صنعتی را تشکیل داده اند. تا انجا که چرتکه ها را بکار بسته و با به شماره انداختن نفس های کارگران به رشد و سود دهی هر چه بیشتر خود می اندیشند حتی به قیمت جان انسانهایی که تنها سرمایه شان نیروی بازوها و مهارت شان است.
داستان از نقطه ای آغاز می گردد که کارخانه داران خواهان کسر هفت دقیقه ی زمان استراحت از پانزده دقیقه ی موجود هستند تا بتوانند شرایط پایدار تری را برای حفظ و بقای کارخانه رقم بزنند و عملا مانع از نیاز استخدام نیروهای جدید و طبعا پرداخت دستمزد و کاهش مقداری سود کارخانه شوند اما در ظاهر به خاطر این است که کارگران بتوانند در شرایط بد اقتصادی حاکم که همگان نیازمند شغل هستند همچنان مشغول کار باشند.
در ابتدا شرایط و پیشنهاد به نفع هر دو گروه یعنی کارگران و صاحبان کارخانه که در نمایش به کراواتی ها شهرت دارند می باشد ؛چرا که کسی اخراج نمی شود و تنها با موافقت کم شدن هفت دقیقه از وقت استراحت می توانند احساس خوشحالی داشته باشند از اینکه هنوز هشت دقیقه در طول دوازده ساعت کاری برای ناهار و استراحت برایشان باقی مانده! و مهمتر از ان شغل شان را نیز از دست نداده اند.
اما در این بین فردی که پیشکسوت کارگران است دیگران را به چالش می کشاند و ارزش زمانی این هفت دقیقه را در طول ماه برای دویست کارگر حساب میکند و سود کلانی که صاحبان سرمایه از این هفت دقیقه میبرند را نشان میدهد که در نهایت همین تعداد از کارگران در عمل باید جور چندین کارگر دیگر که استخدام نشدند را بکشند ، بدون گرفتن مزد؛ و البته تبعات بعدی و انتظارات بیشتری که در آینده کارخانه داران خواهند داشت و زنجیر کشیده شده به دور کارگران هر روز تنگ تر وتنگ تر خواهد شد.
تصمیم گیریها بین نه نفر حاضر شورای کارگری در هر لحظه تحت تاثیر فضای حاکم مدام عوض می گردد و گره ها و مسائل جدید تری مطرح می شود که شاید تا قبل از این بحران به ذهن کارگران خطور هم نمیکرد؛ یک بازی زبانی شکل میگیرد که در پس هر حرف و بحث به لایه های جدید تری از آگاهی دست مییابند.
جامعه ی سرمایه داری تنها زمانی با سرعت و شتاب زیاد و زمان اندک به سود دهی فراوان می رسد که دستمزدهای حقیقی به همان نسبت و سرعت رو به کاهش باشند، همین امر باعث شکاف بسیار بزرگی بین طبقات جامعه خواهد شد و طبقه ی متوسط هم روز به روز ضعیف تر از قبل خواهد شد و به خیل جامعه ی کارگری و ضعیف اضافه می شود تا جایی که جامعه به دو پاره تقسیم می گردد . جامعه ای کوچک و قدرتمند سرمایه داری و در مقابلش جامعه ی بزرگ واما ضعیف کارگری .و البته صاحبان سرمایه غافل از این مهم هستند ؛که هر چقدر بهره وری واستثمار کارگران بیشتر باشد به همان اندازه جامعه ی کارگری توسعه می یابد و به آگاهی خواهد رسید. آگاه شدن از این بینش که انسان ذاتا آزاد و اندیشمند است می تواند فعلیتی ایجاد نماید که منتهی به اتحاد بین کارگران گردد و نظام استثمارگر سرمایه داری را به زانو درآورد.
آرش عباسی کارگردان با دراماتورژی درست با توجه به مکان جغرافیایی اجرا و همچنین با اعتماد کردن و دادن آزادی عمل به بازیگرانش توانسته اثری در خور تامل را به صحنه بنشاند . اثری که گویای له شدن و تباهی طبقه ی بزرگ کارگری است.
پرهیز از دکور سنگین که البته اگر غیر از این بود پارادوکسی بین درام و اندیشه ایجاد می نمود که همین امر خود روح و ماهیت تئاتر را بیشتر نمایان می کند.
بازیهای نسبتا یک دست و هماهنگ که ناشی از همان اعتماد به نفس دادن و باور بازیگر از طرف کارگردان میباشد، هرکدام در جایگاهشان بهترین خود را نشان میدهند. هفت دقیقه اثری است که دیدنش انسان امروز را به تفکر وا میدارد.
آناهیتا زینی وند عضو کانون ملی منتقدان تئاتر
ز.خ، محمد کارآمد و زهره مقدم این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید