روزی که کارت دانشجوییمو گرفتن و جلو چشام ریز ریز کردن... اولش یه رعشه تمامِ وجودمو گرفت...ولی بعدش با خودم گفتم...اینجا خونۀ توئه... مگه میتونن کسی رو از خونهش بیرون بندازن؟ ...الآنم منتظر درِ چارتاق و فرش قرمز نیستم.... یه پنجرۀ کوچولوی باز کافیه که برگردم...
همه داریم تو روی هم بالا میاریم، ولی جرأت نداریم تیغ رو خودمون بکشیم!
دلمون خونه! چرا جیگرمون رو خون می کنی؟!