عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی
نمایش شب های روشن روزهای تاریک روایت 7 قصه است. 6 قصه عاشقانه ایرانی که هر کدام در زمان و مکانی متفاوت رخ می دهد
5 عشق پاک و زلال که دو انسان در یک نگاه و در یک لحظه متحول میشوند و داستان عشق شکل میگیرید قصه ها متفاوتست . عاشق در مقابل چشمان معشوق کشته می شود... عاشق سالیان سال منتظر می ماند و... و روایت یک عشق ممنوعه که همه را باید دید .( سعی کردم داستان را لو ندم) 0نقطه مشترک همه این 6 اپیزود شیرزنانیست که مظهر از خودگذشتی و ایثار هستند و یادآور این شعر عماد خراسانی
عشق آتش بود و خانه خرابی دارد پیش آتش، دل شمع و پر پروانه یکیست
می سوزند و می سازند و ادامه می دهند. فقر معضلات اجتماعی .بیماری حتی حضور معشوق در آسایشگاه ذره ای از عشق کم نمی کند
زیرا عشق کار دل است و از عقل فرمانبرداری نمی کند
ای که از دفتر عقل آیت عشق آموزی ترسم این نکته به تحقیق ندانی دانست
زیبایی دانستانهایی
... دیدن ادامه ››
که علیرضا قاسمی نوشته به این است که هیچ کس حتی با وجود نفرت به فکر خیانت نیست و حرمت عشق پابرجاست و زندگی جاریست هیچ کس فکر جدایی نیست
یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب کز هر زبان که میشنوم نامکرر است
داستانهایی که باعث شد که تماشاگران بغض کنند و عده ای قطرات اشک بر صورت ببینند و یا عزیزی که با صدای بلند و با تمام وجود گریست
ولی روایت هفتم و روز آخر: داستان امروز و اکنون دختران و پسران سرزمینم ،قصه ای که باستانو (راوی داستان) هم صحنه را ترک نکرد و گوشه ای به خواب رفت تا این قصه آخر را نشنود نبیند و در پایان انگار به خواب عمیقی رفت که هرگز بیداری ندارد . قصه آخر عشق نبود خیانت هم نبود . هوس بود و لذت
لحظه ای زودگذر به اندازه طعم ی اسپرسو در کافه و نگاه دختران و پسران به یکدیگر مانند لباس و کفش شده که هر لحظه دلت را زد کنار بگذار و دیگری را بپوش که در این باب سخنها بسیار است ...
سخن کوتاه کنم
هنرمندان و بازیگرانی که بجز فرهاد مهرخیرایی و مهرنوش دارا برای اولین بار در صحنه دیدمشان . همه بازیگرانی توانا با صداهایی دلنشین که با خلاقیت و قدرت فوق العاده تمام حس داستان رو به تماشاگر منتقل کردند
محمد مهاجران عزیز و همه دوستان پاینده باشید و برقرار