1- سمفونی نهم، نهمین ساخته محمدرضا هنرمند است.
2- این نام اشاره به نهمین و آخرین سمفونی بتهون نیز دارد. این سمفونی یکی از آثاری است که در تاریخ
... دیدن ادامه ››
سیاست از آن استفاده شدهاست و در میان هر دسته و هر ایدئولوژیای طرفداران بسیاری دارد. فریدریش انگلس میگوید: «روزی که بشر سمفونی نهم را آیین رفتاریِ خود قرار دهد، آن روز بتهوون جایگاه حقیقی خود را یافته است.» و اتو فون بیسمارک اعتقاد داشت که: «اگر من سمفونی نهم را بیشتر گوش کرده بودم امروز بسیار شجاعتر بودم.» به گفته پاول فون هیندنبورگ: «امروز اشکهای زیادی در خانوادههای آلمانی میریزد، ولی بتهوون به ما میآموزد که اگر کسی خود را در اختیار موسیقی او بگذارد نمیتواند نگونبخت بشود. او تسکیندهنده رنجهای ماست.» در زمان جنگ جهانی دوم آلمانیها هر جا را اشغال میکردند، این سمفونی را مینواختند.این سمفونی برای سالگرد تولد آدولف هیتلر نیز نواخته شد. نخستوزیر زیمبابوه آن را بهعنوان سرود ملی کشورش انتخاب کرد. واتیکان از این سمفونی دفاع کرد و بالاخره سرود شادی (Ode to Joy)، موومان چهارم این سمفونی، بهعنوان سرود رسمی اتحادیه اروپا انتخاب شد.
3- فیلم «سمفونی نهم» برداشت آزادی از داستان کوتاه «ظهر تابستان» اثر قباد آذرآیین است. این داستان در مجموعه «شراره بلند» در سال ۱۳۸۰ منتشر شد. و توانست در جایزه گلشیری برگزیده شد. داستان ظهر تابستان در مورد آقای مرادی کارمند با سابقه اداره پست است که روزی در راه فرشتهای را میبیند و او را سوار موتور میکند.
4- در فیلم به پنج واقعه تاریخی اشاره میشود: مرگ کورش، کشته شدن بردیا به دست کمبوجیه، کشته شدن رابعه بلخی توسط برادرش و کشته شدن امیرکبیر در حمام فین کاشان و خودکشی هیتلر
5- رابعه بلخی؛ شاعر پارسیگوی نیمه نخست سده چهارم هجری است. وی نخستین شاعر زن پارسی گوی است. او همدوره با سامانیان و رودکی بوده و به استناد گفتار عطار نیشابوری با رودکی دیدار و مشاعره داشته است. در یکی از بزمهای شاهانه، رابعه با بکتاش، دیدار میکند و بیدرنگ دل به او دل میبازد. رابعه خطاب به بکتاش نامهای مینویسد و تصویری از خویش ترسیم کرده و پیوست آن نامه میکند. چون بکتاش نامه رابعه را میخواند و تصویر او را میبیند بدو دل میبازد و نامهاش را پاسخ میدهد. این نامهنگاریهای پنهانی ادامه پیدا میکند و رابعه اشعار فراوانی خطاب به بکتاش ضمیمه نامهها کرده و برای او میفرستد. ظاهراً روزی بکتاش رابعه را در دهلیزی میبیند و آستین او را میگیرد که «چرا مرا چنین عاشق و شیدا کردی اما با من بیگانگی میکنی؟» رابعه از او آستین میافشاند که «عشق من به تو بهانهای است بر عشقی عظیمتر» و او را به خاطر افتادن در دام شهوت نکوهش میکند.
رودکی شیفته توانایی رابعه در سرودن شعر میشود و او را تحسین میکند و با او به صحبت و مشاعره مینشیند. پس از آن راهی بخارا میشود و در بزمی در دربار امیر سامانی شعری که از رابعه به یادداشت بازگو میکند که بسیار مورد پسند امیر میافتد و چون از آن سؤال میکنند، رودکی داستان آشناییاش با رابعه و عشق او به بکتاش را برای شاه بازگو میکند، غافل از اینکه حارث (برادر رابعه) نیز در آن بزم حاضر است و از آن داستان باخبر میشود. حارث بسیار خشمگین میشود، به بلخ بازمیگردد و پس از یافتن صندوقی حاوی اشعار رابعه در اتاق بکتاش، به گمان ارتباط نامشروع آنان، فرمان میدهد بکتاش را در زندان افکنده و رابعه را به گرمابه برده و رگِ دستان او را بگشاید و درِ گرمابه را به سنگ و گچ مسدود کنند. روز بعد چون در گرمابه را میگشایند، پیکر بیجان رابعه را مشاهده میکنند که با خون خویش اشعاری را خطاب به بکتاش با انگشت بر دیواره گرمابه نگاشتهاست. بکتاش پس از آن، به نحوی از زندان میگریزد و شبانه سر از تن حارث جدا میکند، سپس بر مزار رابعه رفته و جان خویش را میگیرد.
6- از اشعار منسوب به رابعه که در فیلم «سمفونی نهم» نیز به آن اشاره میشود:
عشق او باز اندر آوردم به بند | کوشش بسیار نامد سودمند
عشق دریایی کرانه ناپدید| کی توان کردن شنا ای هوشمند
عشق را خواهی که تا پایان بری| بس بباید ساخت با هر ناپسند
زشت باید دید و انگارید خوب| زهر باید خورد و انگارید قند
توسنی کردم ندانستم همی | کز کشیدن تنگتر گردد کمند
7- فرشته «سمفونی نهم» به امور زمینیان علاقه مند است. از افرادی که به آنها علاقه دارد چیزی به یادگار برمیدارد، مدام به عشق فکر میکند و در نهایت ظاهراً زمینی میشود. این مضمون در فیلم «بهشت بر فراز برلین (بالهای اشتیاق)» ساخته ویم وندرس هم وجود دارد. این فیلم درباره فرشتههایی نامرئی و فناناپذیر است که در سطح شهر برلین پخششدهاند و افکار انسانها را میشنوند و آنهایی که دچار سردرگمی و استرس شدهاند را آرام میکنند. بااینکه شهر از تراکم انسانها پر است اما بسیاری از انسانها از معشوقهای خود دورافتادهاند. یکی از این فرشتهها عاشق زن زیبای بندبازی میشود و قبول میکند که تبدیل به یک انسان شود تا احساسات و عواطف انسانی را تجربه کند.در سال ۱۹۹۸ این فیلم توسط هالیوود و با نام شهر فرشتهها بازسازی شد.
8- من درست متوجه نشدم که با چه نوع فیلمی روبرو هستم. کمدی، سورئال و ... ؟ | فیلم برداری کار خیلی خوب بود| سکانس قتل امیرکبیر را دوست نداشتم. | ملکالموت خوب بازی نکرده بود.| در مجموع حس خوبی به فیلم داشتم.| 5 از 10