از دستاندرکاران این نمایش جذاب بینهایت ممنونم.
به شخصه طرفدار فیلمها و همینطور نمایشهایی هستم که من رو به فکر وادارند و صرفا دنبال سرگرم کردن مخاطب نباشند.
انتخاب اسم سنتز برای عنوان نمایش حکایت از تسلط نویسنده و کارگردان به مباحث فلسفی داشت.
انصافا بازیگری خیلی خوب بود. بیدیالوگ بودنش هم به جذابیتش افزوده بود.
شروع نمایش عالی بود. ریتم نمایش معرکه بود. پایان نمایش فوقالعاده بود. مدت زمان به شدت به اندازه بود. تک تک المانهایی که روی صحنه دیدیم کارکرد داشت.
دوستان محترم توضیحات مبسوط رو دادند. من نظر آقای موسوی کیانی و آقای بهکام و سرکار خانم ثانی رو خیلی دوست داشتم. نمایش یک جور بود که آدم میتونه با همهاش موافق باشه و این تکثرگرایی در قرائت از مفهوم نمایشنامه، به جذابیتهای نمایش افزوده بود.
امشب اجرای این نمایش به پایان رسید. از توصیهکنندگان به این نمایش تشکر میکنم.
به این فکر میکنم که علیرضا اخوان در نمایشنامه چی نوشته بود. کل نمایشنامه داخل کروشه بود و این چقدر هیجان انگیز میتونه باشه
خیلی ممنونم.
خیلی تجربۀ هیجانانگیزی بود! خیلی کیف کردم. تا صحنۀ بازگشت پدر رو هم متوجه شدم و داشت به جونام اضافه میشد?? که اونجاش یهو مغزم استاپ کرد! از اونجا به بعدش رو نفهمیدم! کسی هست که یاریم کنه و توضیحی بهم بده؟!
پدر چرا برگشت؟! کارکرد بازگشت پدر چی بود، چی میخواست بهمون بگه؟!
نمایشی بر مبنای ضِدِین؛ وارد سالن که شدم، فضا و موزیک گوتیک مرا محو در خود کرده بود. متعجب بودم از محیط گوتیک و طراحی لباس متعلق به عصر طلایی سینما. مدام با خودم در کلنجار بودم که این نمایش متعلق به هفتاد سال پیش است یا چهارصد. با گذشت زمان و پیش رفتن داستان، متوجه شدم که موضوع بسیار قدیمی تر است، قربانی های باستانی! قربانی ای برگرفته از ماجرای خلیل الله که در بستر فرهنگی بین النهرین رخ میدهد، بین النهرین ای که قربانی فرزند در آن امری عجیب نبوده و الله رحمان رحیم، با همان روش خلیل خود را آزمود.
داستان دینی ابراهیم همراه لباس های 1950s، خود های نینوایی و ملودی هایی از موتسارت؛ این نمایشنامه تنها از ذهنی همه چیز خوان و شک گرا بیرون می آید. ذهنی که ضِدِین را در خود جای داده. ذهنی که بسیاری از ما دارای آن هستیم در میان نیک و شر های غرب و شرق، سرگردان به دنبال جواب میگردیم.
سنتز، نمایشی که در سکوت آن، حرف های زیادی نهفته است... .