« بـــیزارم از نـــهان شدن، کـــاری که گــور با مــن میــکند»
.
یک تیاتر بی نظـــیر ، فوق الــعاده
به صحنه بردن متن بیضایی جرات میخواد.
درست است که نمایشنامه نوشته بهرام بیضایی بود و مفاهیم عمیقی را با ادبیاتی جاودانه بیان میکرد اما به نظرم در قالب نمایشنامه متن سنگین و کلمات غریبی داشت. واقعا خواندن چنین متنی روی کاغذ خیلی لذت بخش است اما وقتی که گوش میدهی و کلمات را نمیبینی گاهی زجر آور و غیر قابل درک است. بسیاری از دیالوگها نه تنها نا واضح و سریع گفته میشد بلکه درکشان هم به راحتی نبود. منطقا برای یک کار تئاتر یا هر محتوای گفتاری دیگری متن باید به نسبت نوشتار ساده سازی شود تا برای شنونده قابل درک باشد.
اجراها با آنکه بدون گریم و لباس خاصی بود اما عالی بود. شروع تئاتر بسیار متفاوت بود. (هنگامی که وارد سالن میشوید تئاتر به نوعی شروع شده و عدهای با ضرباهنگ خاصی در حال قطع درختان با تبر هستند) بخش عروسی خیلی خوب اجرا شده بود و در قالب یک اجرای طنز به خوبی در ماجرا جا گرفته بود. بسیاری از بخشها مخصوصا بخش آخر که جنگجوی مغولی زن را به پشت پرده میبرد از به صورت ظریفی بر لبه ممیزیها حرکت کرده بود که قطعا اگر یک تئاتر معروف بود محدودیتهای بسیاری برایش پیش میآمد.
در کل برای من که آخرین تئاتری که دیدم «مردی برای تمام فصول» بود تجربه بهتر و خاطر انگیزتری بود. «مردی برای تمام فصول» بسیار به یک فیلم سینمایی میمانست تا تئاتر.
یعنی این همه اهلِ هنر که اومدن و این کار رو دیدن ، یکیشون هم نمی خواست موسیقیِ این کار رو نقد کنه ؟! خیلی خوشحال میشم کسانی که کار رو دیدن و با این دقّت ّ بازی ها و بیانِ دیالوگ ها و خودِ دیالوگ ها رو زیرِ نظر داشتند ، نظرشون رو راجع به موسیقیِ کار هم بنویسند که منم اشکالاتِ کارِ خودم رو بهتر بفهمم . چون به هر حال کسی که کار رو از بیرون می بینه و می شنوه ، قضاوتش فرق می کنه با منی که بخشی از اجرا کنندگانش هستم .
خوشحال میشم کسی موسیقیِ کار رو هم نقد کنه .