در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش در انتظار گودو
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 05:50:13
امکان خرید پایان یافته
۱۸ بهمن تا ۲۹ فروردین ۱۳۹۳
۱۷:۳۰  |  ۲ ساعت و ۲۰ دقیقه
بها: ۲۵,۰۰۰، ۲۰,۰۰۰ و ۱۵,۰۰۰ تومان  |  جزییات
- همکف بخش میانی ۲۵.۰۰۰ تومان
- همکف بخش های کناری ۲۰.۰۰۰ تومان
- بالکن ۱۵.۰۰۰ تومان

 نمایشی دیگر از همین کارگردان و در همین سالن در ساعت ۲۰:۳۰: ملکه زیبای لی‌نین

 

 

توجه: به دلیل بازسازی حریم تئاترشهر، ورودی همه سالنها، تا اطلاع بعدی از پیاده‌روی خیابان ولی‌عصر (عج) است. برای دیدن مسیر لطفا اینجا را کلیک کنید.

گزارش تصویری تیوال از نمایش در انتظار گودو / عکاس: شراره سامعی

... دیدن همه عکس‌ها ››

گزارش تصویری از نمایش درانتظار گودو سری دوم / عکاس: آوا کیایی

... دیدن همه عکس‌ها ››

گزارش تصویری از نمایش درانتظار گودو سری اول / عکاس: آوا کیایی

... دیدن همه عکس‌ها ››

گزارش تصویری تیوال از نمایش در انتظار گودو / عکاس: آزاده مشعشعی

... دیدن همه عکس‌ها ››

گزارش تصویری از نمایش در انتظار گودو سری سوم / عکاس: آوا کیایی

... دیدن همه عکس‌ها ››

گزارش تصویری از نمایش در انتظار گودو سری اول / عکاس: آوا کیایی

... دیدن همه عکس‌ها ››

گزارش تصویری از نمایش در انتظار گودو سری دوم / عکاس: آوا کیایی

... دیدن همه عکس‌ها ››

مکان

تقاطع خیابان انقلاب و ولی‌عصر (عج)، مجموعه فرهنگی و هنری تئاترشهر
تلفن:  ۶۶۴۶۰۵۹۲-۴

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
"گوگو": من یا یه چیزو همون لحظه فراموش میکنم؛ یا تا ابد فراموش نمی کنم...
ولادیمیر: هوا پر از صدای فریاد است اما عادت گوشها را کر کرده...
کرکرده = سنگین می کنه
۲۰ اسفند ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نکندالان هم خواب باشم؟ فردا وقتی که بیدار شدم یا فکر کردم که بیدار شدم در مورد امروز چی بگم؟ این که با دوستم استراگون این جا تا سر شب منتظر گودو بودیم؟ این که پوتزو با باربرش از اینجا رد شد و با ما صحبت کرد ؟ احتمالا . ولی توی همه اینها چه حقیقتی وجود دارد؟ او هیچی نمی داند . با من در مورد کتکهایی که خورده حرف میزند و من یک هویج بهش میدم . حیران میان گور و تولدی سخت . گورکن آن پایین آرام آرام دست به کار قابلگی می شود. ما به اندازه کافی وقت داریم که پیر بشیم . هوا پر از ناله های ماست . ولی عادت گوش مارا بدجوری سنگین می کند. شاید هم یک نفر به من نگاه می کند . یک نفر در مورد من حرف میزند . او خواب است او هیچی نمیداند . بگذار بخوابد. من نمیتوانم بروم .