من از 20 نمره 10 میدم
اونم به خاطر نور و صحنه و موسیقی و یه ذره هم بازی
کار اصلا فرم نداشت داستان با بازی خوب پدر ژپتو شروع شد و اخر داستان پینوکیو به حرف پدر ژپتو میرسه اما این روندن رسیدن که حول 55 دقیق که خودش یه گره در ذهن تماشاگر ایجاد می کرد با صحنه های زیاد که چند صحنه هم هیچ حرفی برای گفتن نداشت گیج کننده بود .
این کار فانتزی که به دنبال اثبات حرفش از صحنه های زیادی استفاده می کند از هیچ فرمی تبعیت نمی کند در واقع فرم کار "کلیشه ی همیشگی" خواب دیدن است .
راجع زیر متن کار هم می نوان به دخترهایی که پینوکیو عاشقشان شده ( امریکایی و افغانستان و بوسنی و یک کشور افریقایی ) و در دهکده از لوازمی که نامبرده می شود و مخصوصا صحنه سربازی می توان دریافت که غرب عامل اصلی این ادم خوب نماندن است .
بازی صحنه سربازی و دادگاه پدر ژپتو بهترین صحنه بازی ها بود
سه شنبه تئاتر رو دیدم . شب خوبی نبود ، به دو دلیل : 1- اجرای ویژه عکاس ها بود و صدای شاتر دوربین ها اعصابمون رو خورد کرده بود.
2- خود نمایش هم فارغ از جو بد سالن خوب نبود . دیالوگ های خشک و بازی های مصنوعی ، نمایش رو شبیهه فیلم هندی کرده بود .
کلا توصیه میکنم نبینید.
از اول اجرا کاملا معلوم بود که نویسنده در دریایی از افکار غوطه ور شده و نمیدونه با این پینیکیو چیکار کنه، چطوری میتونه از داستان پینیکیو یک اجرا در بیاره که بتونه تو سالن تئاتر شهر به نمایش بگذاره، چندین اپیزود گنگ که هیچ ربطی به هم نداشتند. فقط یه پرسوناژ یکسان به نام پینیکیو در آنها نمایش اجرا می کرد.
من مطمئن هستم که خود نویسندم نمیدونسته چی میخواسته از این اجرا دربیاره.
در ضمن نویسندگان عزیز توجه کنند که فلش بگ یک دهه است که از تئاتر حرفه ای جهان کنار رفته است، هنوز نویسندگان ما داستان خود را با یه فلش بگ شروع می کنند.