در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش نمایشنامه‌خوانی یک دقیقه سکوت ...
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 23:38:19
امکان خرید پایان یافته
شنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۲
۱۸:۰۰  |  ۱ ساعت و ۳۰ دقیقه
بها: ۱۵,۰۰۰ تومان

بهای بلیت این نمایشنامه‌خوانی که با اهداف خیریه برگزار می شود به شیوه زیر است:
- ردیف ۱ و ۲ و بخش میانی تا ردیف ۶ با بهای ۱۵.۰۰۰ تومان
- بخش‌های کناری و ردیف ۷ به بعد با بهای ۱۰.۰۰۰ تومان

خرید اینترنتی بلیت: تیوال
(عواید حاصل از فروش بلیت این نمایش به مؤسسه خیریه "یاوری سبز" اهدا می‌شود)

کاری از گروه تیاتر "این روزها"

** خبر مهم: این نمایشنامه خوانی به دلیل مشکلاتی در فرهنگسرای ارسباران به فرهنگسرای نیاوران جا به جا شد. با همه خریداران تماس گرفته خواهد شد. **

گزارش تصویری تیوال از نمایش‌نامه‌خوانی یک دقیقه سکوت... / عکاس: آرزو بختیاری

... دیدن همه عکس‌ها ››

مکان

خیابان پاسداران، بعد از سه راه اقدسیه، روبروی پارک نیاوران، خیابان فرهنگسرا
تلفن:  ۲۲۲۹۹۴۳۰

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
دیالوگهای علی سرابی وقتی اومد رو به روی ما نشست و، گفت و گفت و گفت:

سهراب: هفته ی پیش دو نویسنده به قتل رسیدند هر دوشون جزو 134 نویسنده ای بودند که نامه ای برای آزادی بیان نوشتند. من هم یکی از امضاکننده های اون نامه ام و شاید یکی از این روزها من هم کشته بشم. دیگه نه می تونم بنویسم و نه می تونم بخونم. فقط می تونم حرف بزنم. جرات ندارم از خونه برم بیرون و اگه زنگ خونه به صدا دربیاد، نمی رم در رو باز کنم. همسر و بچه م رو فرستادم شهرستان، خونه ی پدر و مادرم. راستش می ترسیدم اگه همسر وبچه م این جا باشند، بلایی سرشون بیاد.

من الان در شرایطی زندگی م ی کنم که از یک ساعت دیگه ی خودم می ترسم. در زندگیم نه مرتکب قتل شده ام. نه مال کسی رو دزدید ه ام. نه سر کسی کلاه گذاشته ام و نه تقلبی کرده ام. من به خاطر نوشتن تهدید به قتل شده ام. مدام آدم های ناشناس به این جا تلفن می زنند و من رو به مرگ تهدید میکنند. با خودم فکر می کنم چرا جواب این تلفنهای تهدید رو با معذرت خواهی نمی دم یا چرا فرار نمیکنم؟ بدون شک علتش این نیست که از مرگ نمی ترسم. من هم آدمی هستم ... دیدن ادامه ›› مثل همه.

من هم آدمی هستم با تمام ترس ها و اضطراب ها و خجالت نمی کشم که بگم می ترسم. نمی خوام دروغ بگم.نمی خوام شعار بدهم. واقعیت اینئه که تحت هیچ عنوان دل م نمی خواد بمیرم.زندگی رو دوست دارم. همسرم وبچه م رو دوست دارم. من آروزهای زیادی دارم.
.
.
.
راستش من به آدم هایی که صد سال بعد به دنیا می آن حسودی میکنم. من مطمئنم صد سال بعد دیگه آدم ها وضع شون خوب ئه. دست کم وضع شون از ما بهتر ئه. من به گذشته فکر م یکنم و می بینم وضع ما از گذشته بهتر ئه، گرچه وضع مطلوبی نیست، اما از گذشته بهتر ئه. با خودم می گم حتما کسایی که صد سال بعد به دنیا می آن خیلی باید وضع خوبی داشته باشن.
.
.
.
من چشم انداز دردناک کشورم رو می بینم و نمی تونم خونسرد باشم: فقر، رشد وحشتناک جمعیت، از بین رفتن منابع ملی و از بین رفتن امکانات تولید داخلی، سیل مهاجرت جوان ها به خارج از کشور. من این ها رو می بینم و یه ملت خواب زده رو که مدام دارند بهش می گن اگه مشکلی وجود داره فقط در نتیجه ی توطئه ی کشورهای حسود خارجی ئه و همه دنیا دارند به ما غبطه می خورند و می خوان ما رو بچاپن و همه ی این کشورها هم این قدر غرق در فسادن که به زودی نابود م یشن و فقط ما می مونیم چون فقط ما خوبیم. من ایمان دارم که ما مایه شرم نسل های آینده مون هستیم
.
.
.
آرزو داشتم روزی رو ببینم که می شه راحت نوشت. می شه راحت حرف زد. دل م می خواست روزی رو
ببینم که هیچ کس به خاطر عقیده ش کشته نم یشه. من ایمان دارم روزی م یرسه که آدم ها از دیدن این فیلم که نویسند های می گه به خاطر نوشته هاش تهدید به مرگ شده تعجب می کنن. من ایمان دارم روزی می رسه که آدمها میتونن هر چی می خوان بنویسن و دست کم به خاطر نوشته هاشون تهدید به مرگ نمیشن.




"من ایمان دارم که ما مایه شرم نسل های آینده مون هستیم"

اینو که گفت ذیگه نفسهام بالا نمی یومد

ممنون اقای حیدری که وقت گذاشتید و نوشتید.
۲۷ اسفند ۱۳۹۲
ممنون آقای حیدری!!!
زحمتتون شد. این همهههههه!!!!
متشکرم :)
۲۷ اسفند ۱۳۹۲
خوب بود... :)
۲۸ اسفند ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شیوا: من می‌رم بخوابم جیمی. دعا کن باز هم خوابم ببره تا سال‌ها بعد. خدا کنه این‌قدر بخوابم بخوابم بخوابم تا یه روز بیدار شم ببینم تو حالت خوب خوبه. شیدا و شهرام برگشتن اینجا. برم خیابون ببینم آدما دیگه غمگین و اخمو نیستن. ببینم همه لبخند می‌زنن و از اینکه زنده‌ان خوشحالن. از این‌که اینجا به دنیا اومده‌ان و اینجا زندگی می‌کنن خوشحالن. خدا کنه خوابم ببره. خدا کنه روزی بیدار شم که ارزش بیدار شدن داشته باشه.
این قسمتش عالی بود. واقعیت این روزای بیشتر ما
۲۵ اسفند ۱۳۹۲
آخ که چقدر خوب یادت مونده شایسته فر جان ، مرسی
۲۵ اسفند ۱۳۹۲
آخه آخراش بود واسه همینن یادم مونده!
;)

حافظه م خوبه ولی ریا نشه، اینو از رو نمایشنامه کپی پیست کردم
:)
۲۶ اسفند ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سهراب:
*ﺧﻮﺍﻫﺶ ﻣﻲﻛﻨﻢ ﺗﻮ ﻫﻴﭻﻭﻗﺖ ﻛﺎﺭﻱ ﺭﻭ ﻧﺬﺍﺭ ﺑﺮﺍﻱ ﺑﻌﺪ. ﻧﮕﻮ ﻣﻲ ﺫﺍﺭﻳﺶ ﺑﺮﺍﻱ ﻳﻪ
ﻓﺮﺻﺖ ﺍﺳﺘﺌﻨﺎﻳﻲ. ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻛﻪ ﺯﻧﺪﻩﺍﻱ ﺧﻮﺩﺵ ﻳﻪ ﻓﺮﺻﺖ ﺍﺳﺘﺌﻨﺎﻳﻲ ﺋﻪ ﻋﺰﻳﺰﻡ.
*ﻣﻦ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻡ ﻛﻪ ﻣﺎ ﻣﺎﻳﻪ ﺷﺮﻡ ﻧﺴﻞ ﻫﺎﻱ ﺁﻳﻨﺪﻩﻣﻮﻥ ﻫﺴﺘﻴﻢ!

هستی:
*ﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯ ﻓﻜﺮ ﻣﻲ ﻛﻨﻢ ﺧﻮﺩﻛﺸﻲ ﺯﻳﺒﺎﺗﺮﻳﻦ(با شکوه ترین!) ﺭﺍﻩ ﻣﺮﺩﻥ ﺋﻪ!

جیمی:
*ﺧـﺐ ﻛﺮﮔﺪﻥ ﻫﻢ ﻛﻪ ﻣﻌﺮﻭفه ﺑﻪ ﭘﻮﺳﺖ ﻛﻠﻔﺘﻲ not only ﺍﺯ ﺷـﺎﺥ ﺯﺩﻥ ﺑـز ﻧﺎﺭﺍﺣـﺖ
ﻧﻤﻲﺷﺪ، but also ﺧﻮﺵﺣﺎﻝ ﻫﻢ ﻣﻲﺷﺪ!

ﺷﻴﺮﻳﻦ:
*ﺧﻴﻠﻲ ﺯﻭﺭ ... دیدن ادامه ›› ﺩﺍﺭﻩ ﺁﺩﻡ ﺑﻤﻴﺮﻩ ﻭ ﻳﻪ ﻣﺪﺕ ﺑﻌﺪ ﺻﻠﺢ ﺑﺸﻪ.

================================
خوشحالم نمایشنامه ای را که خیلی دوست می داشتم و نتونسته بودم اجرایش را ببینم،امروز خوانش شد و باز هم از متن خوبش لذت بردم:)