در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
مخاطبان گرامی، پیرو اعلام عزای عمومی، به آگاهی می‌رسد اجرای همه نمایشها و برنامه‌های هنری به مدت یک هفته از دوشنبه ۳۱ اردیبهشت تا پایان یکشنبه ۶ خرداد لغو شد. خریداران محترم این سانسها لطفا منتظر اطلاع‌رسانی بخش پشتیبانی تیوال از طریق پیامک باشند.
تیوال کنسرت-نمایش یرما
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 13:58:20
امکان خرید پایان یافته
۲۱ آذر تا ۲۲ بهمن ۱۳۹۶
۲۱:۰۰  |  ۱ ساعت و ۱۰ دقیقه
بها: ۳۵,۰۰۰ تومان
یرما داستان زنی نازاست که در کل زندگی غم‌بارش با دروغ بزرگی زندگی کرده است تمام اهالی روستایش به وی زخم میزنند. وی نمادی از زمین های شوره زار اسپانیاست که بارور نمی‌شود و ...
  • تماشاگر گرامی، درب سالن راس ساعت آغاز نمایش، بسته می‌شود و به هیچ عنوان امکان ورود پس از بسته شدن درب وجود ندارد.

گزارش تصویری تیوال از کنسرت-نمایش یرما (سری دوم) / عکاس:‌رضا جاویدی

... دیدن همه عکس‌ها ››

گزارش تصویری تیوال از کنسرت-نمایش یرما (سری نخست) / عکاس:‌رضا جاویدی

... دیدن همه عکس‌ها ››

ویدیوها

آواها

مکان

خیابان حافظ، خیابان نوفل لوشاتو، نبش تقاطع رازی، پلاک ۱۸، عمارت نوفل‌لوشاتو
تلفن:  ۶۶۹۵۲۶۰۰

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
دیروز این کار رو دیدم متاسفانه طبق رسم همیشگی با تاخیر شروع شد. من ذهنیتی از نویسنده این کار و دیدگاهشون نداشتم برای همین فکر میکنم اگر کسی با ... دیدن ادامه ›› نگاه و دید نویسنده آشنا بود خیلی بیشتر لذت میبرد . دکور و طراحی لباس خانم ابراهیمی خوب بود . لباس آقای کبودوند و صادقی هم مناسب بودن ولی لباس خانم جاوید ، علائی و شکیب به نظرم میتونست بهتر باشه به صرف اینکه پایین لباس چین داشته باشه نمیشه مرتبطش کرد با کشور اسپانیا .
خیلی از جاها سوال برام باقی موند حقیقتا مثل اینکه چرا یرما شوهرش رو کشت با توجه به اینکه بالاخره در پایان نمایش انگار اون محبتی که دنبالش بود داشت به وجود می آمد خسته شده بود ؟! از شوهرش بدش میومد ؟! برای من آخر نمایش با توجه به شور و اشتیاقی که در طول کار یرما برای مادر شدن داشت یکم نامفهوم بود .
بازی ها خوب بودن هرچند که احساس میکردم در بعضی از قسمت ها زیادی سعی شده از حرکات استفاده بشه . خانم ابراهیمی بازیشون دلنشین بود و واقعا کلی انرژی گذاشته بودن و این مشهود بود . کار با توجه به نحوه اجرا تجربه جدیدی بود .
در خصوص موسیقی : برخلاف اینکه دوستان کلی از موسیقی تعریف کرده بودن حقیقتا به نظر من کاملا متوسط بود تازه با ندید گرفتن فالش بودن صدای خواننده ها . و خوب اینکه موسیقی در جذاب تر شدن کار قطعا نقش مثبتی داشت با همه ایراداتش
دیشب با توجه به اینکه شب آخر هم بود گروه موسیقی لطف کردن و یک قطعه (Gypsy King - No Volvere or Amor Mio) رو اجرا کردن که نوستالژیک بود فقط اینکه هنوز متاسفانه تماشاچی های ما چه در تاتر و چه در کنسرت متوجه نشدن که وسط قطعه دست نمیزنن خودش جای ناراحتی داره .
یرما تجربه‌ی خوبی که با وجود علاقه‌مندی بهش، می‌خواستم مطمئن بشم یرمای خوبی هست. فدریکو گارسیا لورکا یه خاصیتی در نوشته‌هاش داره که بی‌همتاست. ... دیدن ادامه ›› اون به طرز ملموسی از دردهای جامعه‌ش حرف می‌زنه. یرما داستان زنی هست که بچه‌دار نمی‌شه و در این راستا زجرهای ناشی از تموم زخم‌های جامعه رو بیان می‌کنه و در نهایت دست به کاری استثنائی می‌زنه. حالا چرا این یرما رو دوست داشتم؟ اجراهای قدیمی‌تری که از یرما می‌دیدم این چند لایه‌گی و عمق احساسات مختلف رو نمی‌تونستن به تصویر بکشن. همیشه یا سیاه بودن یا سفید. یرما یا یه دختر لوس و عاشق‌واره نشون داده می‌شد، یا یه دیوونه‌ی سایکوپَت! اما حقیقت اینه داستان یرما یه لایه‌ی تاریخی و اجتماعی هم داره. یرما معرفِ کشورِ مادری لورکاست؛ که حالا نابارور شده و زایش‌های فرهنگی و اقتصادیش با وجود عشق مردمش خشکیده؛ و این دشمنی‌های بین زن و مردها داره به جاهای باریک می‌کشه. در واقع قاتل بچه‌ی زاده نشده‌ی یرما و اسپانیا همون تفرقه‌های اجتماعیه که در نهایت با کشتنِ خوان (سمبلِ مردان جوانی که باید نیروی کار قوی باشند، اما لاغر و نحیف و مریض شدن و از تنش‌های عصبی قدرت بارورسازی زمین‌های کشورشون رو ندارن) اوج قتلِ نسل‌های بعدی به فریاد کشیده می‌شه. یرما داد می‌زنه من پسر زاییده نشدم رو کشتم! این اسپانیاست که تمام فرزندان زاده نشده‌ی خودش رو با ناباروری‌هایی که از تفرقه حاصل شده بود و کمبود عشق مردمی، و سیراب نشدنِ میل به قربا به قتل رسونده. یرما با عشق به خونه‌ی خوان می‌ره؛ اما آیا این عشق به خوان بوده؟ نه! اون عاشق خوان نبوده، عاشق چیزی بوده که خوان می‌تونسته بهش بده. این یک مبادله‌ی تجاری بوده. پدر یرما اون رو به کسی داده که زمین‌ها و گله‌های خوبی داشته و یرما به این دلیل پذیرفته که فکر می‌کرده خوان اونو به آرزوش می‌رسونه. این داد و ستد فقط در سطح خانواده نیست. در سطح اجتماع هم تا جایی که به جای هم‌بستگی، فقط خودخواهی داریم، نتیجه همین می‌شه. زن‌های این جامعه در بسیاری جاها در عین کمک به یرما زخم‌هایی کاری بهش می‌زنن. خواهرشوهرها جایی حتی حصار بین این دو می‌شن. اما در جای دیگه توی روی خوان وایمیستن. زن‌ها با نیش‌زبان‌هایشان به او زخم می‌زنند اما خودشان از همین زخم‌زبان‌ها نیش می‌خورند. این دشنه‌هایی که از هر سو به هر سو پرتاب می‌شود، تیغ دو لبه است.
این نمایش با آواز و موسیقی بسیار بسیار دلنشین و حرفه‌ای در کنار ایفای نقش استثنائی، با یه طراحی صحنه‌ی ابتدایی تونست یرمایی رو به نمایش بکشه که در متن اصلی وجود داشت. یرمایی سرخورده از عشق. خوانی که به عشق یرما باهاش ازدواج کرد اما هرگز اونو به دست نیاورده. جامعه‌ای دشمن، در عین حال متحدتر از جامعه‌ی ما و آینده‌ای که در گذشته اتفاق افتاده.
یه نکته برای کسانی که بدون اطلاع فکر می‌کنن در ایران همه چیز سانسور می‌شه، این نمایش پر از حرکات موزونی و آوازخوانی‌هایی بود که حتی منم شوکه شدم آزاده! و صد البته که همینا در ایفای حس موثر بودند. اما راحت بگم احساس نمی‌کردین چیزی کم و کسر باشه. این تجربه رو از دست ندید.
کاش از همین گروه "عروسی خونین" لورکا رو هم روزی ببینم.
سلام
کار بسیار زیبا و جذابی بود
فوق العاده لذت بردم
از بازی ها، موسیقی و متن که حرفی برای گفتن نمیمونه
کار جاودانه لورکا که بارها ورسیون های مختلفی ازش دیدیم و برداشت ها متفاوت بوده و این ورسیون یکی از دلچسب ترین ورسیون ها بود
به همه گروه خسته نباشید جانانه میگم
خسته نباشید عزیزان...