در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش زمستان ۶۶
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 10:14:03
۲۰ شهریور تا ۰۱ آبان ۱۳۹۰
۲۰:۰۰
بها: ۸,۰۰۰ تومان

توجه: به دلیل بازسازی حریم تئاترشهر، ورودی همه سالنها، تا اطلاع بعدی از پیاده‌روی خیابان ولی‌عصر (عج) است. برای دیدن مسیر لطفا اینجا را کلیک کنید.

مکان

تقاطع خیابان انقلاب و ولی‌عصر (عج)، مجموعه فرهنگی و هنری تئاترشهر
تلفن:  ۶۶۴۶۰۵۹۲-۴

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
زمستان 66 " یا " وقتی محمد یعقوبی دیگر فرزند زمانه ی خویش نیست "


دیر هنگام ، اما برای ثبت در تاریخ ( و در آستانه ی شروع اجرای خشکسالی و دروغ )

اصولا با بازتولید آثار موفق گذشته نه تنها مخالفتی ندارم بلکه خیلی هم موافقم . اما از جناب یعقوبی که عضو اصلی هیئت مدیره ی خانه ی تئاتر ایران و عضو اصلی هیئت مدیره ی کانون نمایشنامه نویسان خانه ی تئاتر و عضو شورای هنری تئاتر شهر هستن انتظار داشتم که اجازه بدهند و اصلا کمک کنند این مهم رو دیگران که کمتر مسئولیتی دارن شروع کنن تا حرف و حدیثی پیش نیاد . هر چند ظاهرا ایشون خواستن با توجه به مخالفت های گسترده ای که با جریان بازتولید شده ، تو این زمینه خط ... دیدن ادامه ›› شکن باشن .
اما در حال حاضر خیلی بیشتر دوست میداشتم که به جای باز تولید " زمستان 66 " و " خشکسالی و دروغ " ، انرژی ِ خودشون رو برای تولید و اجرای " از تاریکی " یا بازتولید " یک دقیقه سکوت " و " نوشتن در تاریکی " صرف میکردن .
" از تاریکی " که اصلا اجرا نشده و اتفاقا سوژه ی جذاب و حساسی داره و " یک دقیقه سکوت " که هنوزم که هنوزه جذابیت و تازگی شو از دست نداده و به نظرم بهترین کار یعقوبی ِ ، و " نوشتن در تاریکی " که خیلی ها موفق به دیدنش نشدن و اونایی هم که مثل من دیدن ، مطمئنا دوست دارن لااقل یه بار دیگه ببینن .

بیش از یک ماه از اجرایی که من دیدم میگذره و خوشحالم که این کارو رو علی رغم صحبت های بالا از دست ندادم . نمایشی که به صورت توأمان ، از رئالیسم بسیار قوی و هم از فاصله گذاری سود میبره و در ضمن مؤلفه های پست مدرنیستی هم در اون دیده میشه و اون رو به اثری برجسته تبدیل کرده .

در این اثر هم نگاه خاص یعقوبی به مسائل اجتماعی و سیاسی و همان روایت منحصر به فرد او را می بینیم . این نگاه به خوبی هم در ساختار و هم در محتوای اثر قابل مشاهده است .
بزرگترین نقطه ی قوت کار ، نمایشنامه ی آن است که حتی به نوبه ی خود میتواند یک کارگاه نمایشنامه نویسی باشد . شخصیت ها به خوبی پرداخت شده و باور پذیرند . به شدت به جزئیات پرداخته شده و هیچ چیز بدون دلیل وارد و خارج از نمایش نمی شود . از ورود و خروج پرسوناژها تا اشاره به اشیاء . رئالیسمی که تنه به ناتورالیسم میزنه .
به عنوان مثال در ابتدای نمایش " مهیار " از خانه خارج می شود تا در پایان بندی کار از او استفاده شود و اوست که شاهد موشک خوردن خانه و از بین رفتن خانواده است . ( خارج شدنی که میتواند نمادی از آغاز گسست نسل ها باشد و زنده ماندنی که شاید تعریف کند حکایت نسل سوخته را )
یا خرابی تلوزیون که استعاره ایست از اینکه یعقوبی میخواهد با صراحت بگوید که از روایت کلیشه ای و رسمی موجود گریزان است و روایتی که نشان می دهد یک روایت مردمی است . ( در واقع اثر نوعی سرک کشیدن در خاطرات مخاطبان ، از وقایع جنگ است یا به عبارتی ، تاریخ شفاهی )
یا صدای خروس که در ابتدای نمایش میشنویم و در انتها وارد صحنه میشود . و همچنین ایجاد دلهره در تماشاگر با شنیدن اینکه محل کار همسر " پروانه " همانجایی است که قبلا شنیده ایم موشک خورده
حتی در بازنویسی جدید نمایشنامه ، یعقوبی نام بعضی از شخصیت ها را عوض کرده و در انتخاب اسم ها وسواس بیشتری به خرج داده ، مثلا " علی و ناصر " که در نمایش حاضر به " بابک و مهیار " تغییر یافته و در نشان دادن شخصیت پردازی ها و " زیر متن " نمایش تأثیر داشته

سبک خاص دیالوگ نویسی و کارگردانی یعقوبی را نیز در این کار میبینیم . تکرار بعضی دیلوگ ها که نشانه ی تاکید نویسنده روی نکات خاصی است ، گرچه خود این تکرارها یک زیر متن شخصیت پردازی هم دارد و تماشاگر به طرز فکر شخصیت ها پی می برد . مانند صحنه ای که مادر می گوید : " خدا رحم کرد " و بابک می گوید " شانس اوردیم "
و استفاده از دیالوگ های کوتاه و پینگ پنگی که باعث بالا رفتن تنش و ستیز در نمایش می شود . تنشی که بین ناهید و سایر اعضای خانواده وجود دارد و اساسا تنش میان اعضای خانواده است که نقش جلو برنده ی نمایش را در کنار مسئله ی اصلی داستان یعنی موشک باران دارد .

قرار دادن تکه فیلم ضد جنگ در ابتدای نمایش ، بسیار خلاقانه است و دو کارکرد دارد : نخست اینکه خط سیر اثر را به ما نشان می دهد و علاوه بر آن بازه ی جهان اثر را گسترده تر میکند و خلاصه در اجرای مذکور ، نقش تعیین کننده ای دارد . یعقوبی با اضافه کردن این تکه فیلم به همراه دیالوگ ابتدایی نمایش یعنی < زمستان 66 کجا بودی ؟ > در واقع سعی دارد گرد فراموشی را از حافظه ی مخاطبش بروبد ، یک تلنگر جدی ، و در ضمن به طور واضح به ، به روز بودن اجرایش و ضرورت بازتولید اثرش تاکید کند

وجود نویسنده و همسرش در لایه ی اول نمایش ، به طوری که داستان موجود روی صحنه را در حقیقت ما از دید و خیال همسر نویسنده که نمایشنامه را میخواند میبینیم ، عناصر ساختاری نمایش یعقوبی هستند که ما در کارهای دیگر یعقوبی از جمله " رقص کاغذپاره ها " و " یک دقیقه سکوت " نیز سراغ داریم که البته در " یک دقیقه سکوت " این ایده به بلوغ کامل خود رسیده است . انگار که ما به ذهن نویسنده و همسرش پرتاب میشویم .

اینجا هم مثل " یک دقیقه سکوت " تلفن به عنوان " موتیف " و یک عامل مهم و پیش برنده نقش بسزایی دارد ، بخصوص در ایجاد تعلیق و دلهره . و تا قبل از ورود بابک ، تقریبا تنها راه ارتباطی با دنیای بیرون است .
شباهت دیگر زمستان 66 و یک دقیقه سکوت در پایان بندی نمایش است . اینجا هم میبینیم که نمایش با یک جمله به پایان می رسد . یک پایان متفاوت و غافلگیر کننده و البته غیر منتظره . خود یعقوبی این نوع پایان بندی را « طغیان علیه پایان » مینامد .
و صحنه ای که وقتی پس از شنیدن صدای موشک ، ناهید که به شدت ترسیده به آغوش بابک می پرد و بلافاصله نور می رود ، منو یاد صحنه ای از فیلم بسیار زیبای < کنعان > ساخته ی " مانی حقیقی " انداخت
اما اینجا لازم میدونم در مورد یک نکته که در نمایش دو بار به اون اشاره شد توضیح کوتاهی بدهم و اون تاثیر موشکباران تهران در پایان یافتن جنگ . اساسا من نمیخوام این تأثیر رو انکار کنم اما به نظرم موارد بسیار مهم تری در مورد پذیرش قطعنامه وجود داره ، که میتوان به دخالت مستقیم آمریکا در جنگ با زدن هواپیمای مسافربری ایران توسط ناو وینسنس ، اوضاع بد اقتصادی دولت ایران در پایان جنگ و ارائه ی قطعنامه ای که تا حدود زیادی خواسته های ما رو تأمین می کرد ، اشاره کرد .

بازی ها به جز دو مورد همه خوب هستند :
رویا افشار عالی . میتونم بگم نقش آفرینی رویا افشار با هدایت یعقوبی ماندگار شد . بازیی که یادگاری است از یک مادر ایرانی تمام عیار
سعید زارعی ، به نظرم واقعا ضعیف بود و سطح کارش علی رغم حضور کوتاهش خیلی پایین تر از بقیه بود
آیدا کیخایی خوب بود ، اما بازی های بهتر ازاین هم از او به یاد دارم . و چون اجرایی که من دیدم اجرای دوم اون روز بود به نظرم اومد که صداش اون صلابت همیشگی رو نداشت
علی سرابی واقعا جزء بازیگران درجه یک تئاتر ایرانه . از اون بازیگرایی که از عهده ی هر نقشی بر میاد . اینجا هم تونسته بود به خوبی این شخصیت عجیب رو با حس های متفاوتش از کار دربیاره .
نوید محمد زاده هم واقعا خوب بود و توانسته بود به خوبی تیپ _ شخصیت جالب سهیل را بازی کند
و اما باران کوثری ، به نظر من که نقشش رو خوب بازی کرد . صداش هم عالی و رسا بود . فکر میکنم بیشتر اونایی که از بازی باران انتقاد کردن قبل از دیدن کار نظرشون رو داده بودن اونم به خاطر حساسیت هایی که به خاطر سینمایی بودن ایشون به وجود اومده بود
ساقی عطایی نقش همسر نویسنده را خوب بازی کرد .
وخود محمد یعقوبی هم علی رغم اینکه به نظر میومد سرد بازی میکنه و به قول دوستان از رو میخونه اما بهترین نوع بازی رو ارائه کرد اونهم به خاطر درک بالایی که از شخصیت نویسنده و دلهره و ترس موجود در اون شرایط داشت

طراحی صحنه ی کار عالی بود .
ببینید نخستین و یکی از پایدارترین عناصر ارتباط بصری مخاطب با نمایش صحنه و دکور است . صحنه‌آرایی طبق یک تعریف ساده کلاسیک ضمن این‌که در جهت فضاسازی متناسب با موقعیت می‌آید به واسطه کارکردهای ساختاری و انطباق آن با رویکردهای محتوایی اهمیت زیبایی‌شناسانه پیدا می‌کند و پس از این دو بهتره که قواره ی آن برای مخاطب زیبا هم باشد. صحنه نمایش یعقوبی ، به هر سه شرط مقید است .
استفاده از نمک برای تداعی کردن برف زمستان در ذهن همسر نویسنده که ما ماجرا رو از زاویه ی دید او میبینیم بسیار انتزاعی و در خور متن بود و به فضا سازی نمایش کمک زیادی کرده است . و چه زیباست برداشت فرامتنی ِ رامتین شهبازی منتقد : شوره زار دلواپسی های ذهن نگران

نورپردازی کار هم بسیار خوب است و هماهنگ با فضای نمایش پیش میرود . روشن کردن چراغ قوه و شمع هم شگردی بود که موجب تنوع بصری نمایش شد .

اما این دو نقطه ی قوت بسیار مهم و تأثیر گذار دیگه هم داشت که بهش اشاره نکردم
اول افکت های صوتی و سیستم صدا ، که به واقع در این نمایش یک عنصر پویاست و در فضا سازی کار نقش بسزایی دارد و تماشاگر رو به متن ماجرا می برد و ترس رو به مغز استخوان هدایت میکند . باور کنید خیلی دوست داشتم امکانش بود که با هر بار شنیدن صدای انفجار موشک ، میتونستم مثل بازیگرای نمایش جیغ بکشم :))
و دوم بروشور عالی کار که وقتی بهش نگاه میکردیم ، میتونستیم خلاصه ی نمایش رو با یه نگاه متوجه بشیم . به نظرم خلاقانه اومد
علی رغم اینکه اختلاف دیدگاه زیادی با جناب یعقوبی دارم اما همیشه تحسینش کردم که با وجود تمام فشارها ، ایستاده و حرفش رو با هر دردسری زده و چه استادانه و خلاقانه هم زده

در پایان ضمن اینکه به جناب محمد یعقوبی و گروه شون خدا قوت میگم ، عرض میکنم که درود بر اصغر فرهادی ِ تئاتر ایران
به به آقا سید!!! منتظرش بودم.. الان نقد خوبت رو می خونم
۳۰ آبان ۱۳۹۰
زنده باشین ! امیدوارم بیشتر باشین و با چنین نگاهی به کار نوشتن درباره نمایش ها ادامه بدین . بذارین آراءتون دیده و خونده بشه .
به هرحال متقابلن از لطفتون سپاسگذارم و نیز بار دیگه یادآور میشم که این تواضع و مردم داری ، سرمایه ی ارزشمندی برای شماست .
برقرار باشید .
۲۸ آذر ۱۳۹۰
ممنون م . چشم . پاینده باشید
۰۱ دی ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
این هفته هم گذشت و باز هم فرصت نشد این تئاتر را ببینم. کاش باز هم نمایش تمدید شود.
مرضیه محبی فر این را خواند
tahoora karimkhani، علیرضا امراللهی و فریده کیوانی این را دوست دارند
البته خراب بودن سیستم رزرو بلیت هم بی‌تاثیر نبود. کاش زودتر فکری به حالش بشود!
۲۸ مهر ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش را دیدم و خب خوب بود اما دو مطلب :
1 ) من خیلی از نقد ها را خواندم اما می خواهم یک جمله بگویم و آن هم این است که این فقط روایتی است از 10 اسفند 66 تا 31 فروردین 67 که روایتی است تک خطی از روی یک خاطره یا یک تجربه تلخ که آخرش یکجور روایت است و خب نمی شود گفت نویسنده در آن فضا گیر کرده است و به حال و هوای امروز جامعه نمی خورد . دوستان ! این فقط یک روایت است .
2 ) با نمایشی که امروز من دیدم و حرف هایی که از دیگران شنیدم خوشحالم که در موشک باران به دنیا نیامدم .

ممنون !