اصغر دشتی طراح خوبیه. ایده ای که این نمایش بر اساسش نوشته شده با هوش جمعی و تا اندازه ای بداهه هست که نتیجه رو یک اثر قابل دیدن و به یادموندنی
... دیدن ادامه ››
کرده. شروع داستان با اشاره به قصه شازده کوچولو روایت رو از کودکی و بی گناهی انسان شروع و با شکل گرفتن لوپ بازی با فلش بک هایی از اتفاقات شخصی هر بازیگر روند شکل گیری و شرطی شدن انسان رو میبینیم. «زیراکس»اصطلاحی هست که نشون دهنده کپی برداری ما از رفتارهای والدین و شرایط محیط مون در کودکی هست. بازیگران در انتخاب قصه و اعمالشون بر روی صحنه آزاد هستند و قصه در نهایت منسجم پیریزی شده. توضیحات آقای میثم پایینتر در همین صفحه به خوبی دلیل وجود اصطلاح بعدی «سیاه چاله» رو در این اجرا توضیح میده:
https://www.tiwall.com/wall/post/222822
نقطه اوج کار جاییه که با پناه بردن عرفان به نوعی غرق شدن در کائنات و به هیچ رسیدن رو به زیبایی با لباسهایی بی تن و بی سر در آخر میبینیم... همه لکه هایی که روی این لباس های سفید از کودکی نشسته پاک میشه و به سیاهی کیهان میپیونده و در نهایت انسان از بند خودش رها میشه.
پایان نمایش عالی و نفسگیر بود و کاش دیرتر نورش رو میگرفتید.
کار خوبی بود و راضی کننده. خسته نباشید.