در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش پسران آفتاب
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 08:20:20
۱۶ تیر تا ۲۵ مرداد ۱۳۹۲
۲۱:۰۰  |  ۱ ساعت و ۵۰ دقیقه
بها: ۱۵,۰۰۰ تومان

خلاصهٔ نمایش : ویلی کلارک (سیامک صفری) و اَل لوییس (فرزین صابونی) ستاره‌های قدیمی‌ نمایش هستند . که بعد از نزدیک به 40 سال همکاری ، با یکدیگر قطع رابطه کرده اند . این قطع رابطه همچنان ادامه می یابد تا هنگامی که با یک پیشنهاد سودآور ، از طرف یک کارگردان تلویزیونی ، برای اجرای مجدد یکی از نمایش هایی که در گذشته روی صحنه داشته اند ، مواجه می شوند . حال می پذیرند تا با بی‌ میلی ، دوباره یکدیگر را ملاقات کنند . دیدار مجدد این دو در حالیست که سرنوشتی مشترک انتظار آنها را می کشد .

سایت فروش بلیت: http://www.gishetheater.ir

توجه: به دلیل بازسازی حریم تئاترشهر، ورودی همه سالنها، تا اطلاع بعدی از پیاده‌روی خیابان ولی‌عصر (عج) است. برای دیدن مسیر لطفا اینجا را کلیک کنید.

گزارش تصویری پسران آفتاب / عکاس: آوا کیایی

... دیدن همه عکس‌ها ››

آواها

مکان

تقاطع خیابان انقلاب و ولی‌عصر (عج)، مجموعه فرهنگی و هنری تئاترشهر
تلفن:  ۶۶۴۶۰۵۹۲-۴

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
یک فنجان پسران آفتابی داغ
در دنیای امروز خندیدن و خنداندن به نوستالوژی دست نیافتنی سالیان دور می ماند و لحظه ناب سرخوشی به کالائی لوکس و گرانبها. درمانی که طبیبان فقط به وفور تجویزش می کنند ولی حتی خود نمی دانند اگر گیاهی است رستنی کجا می روید و اگر چشمه ایست جوشیدنی کجا می جوشد. متاعی که مدتهاست خودش, ولی دیری نخواهد گذشت که حتی نام و یادش هم از زندگیمان رخت خواهد بست. و تازه اوج تاسف, قرابت عصری است که واژگان طنز, کمدی, روحوضی, سیاه بازی, شادی, خنده, دور هم بودن, با هم بودن, دیالوگ, نوروز, یلدا و ... معادلات چندین و چند مجهولی فردای ذهن کودکان امروزمان خواهد بود. فرزندان گیم ها, کنسول ها, تبلت ها, گوشی ها, نت ها و به طور اعم نوادگان صفر و یک تکنولوژی را عرض می کنم.
غرض نه درد دل است نه فراخوان برای سنگ صبور. قرار به نقد بوده و هست. منتها چند سطری پیش درآمد (بخوانید سوگنامه) به روالهای معمول در رثای حال و احوال ناسور و آسمان ابری و ناجور این روزهای احتضار طنز (بخوانید طنز فاخر) باید می رفت تا به جان کلام رسید. این روزهائی که بازارهای خنده و بنگاه های شادمانی, عقب گرد ژنتیکی به دوران ماقبل تاریخ خود دارند و نسخه باطله هائی از ...
بگذریم. همفکرانم بیائید بگذریم تا انگ و ننگ سیاه نمائی نخوردیم.
و اما جان کلام سخن از مردی اگر نگوئیم جدا بافته, از تافته هنر, که در این وانفسای اگر نگوئیم بی هنری, ولی کم هنری, چنان همیشه جانانه می درخشد ... دیدن ادامه ›› و می درخشاند. سیامک صفری علی رغم فضای سنگین و هوای غبار گرفته طنز امروز و با علم به اینکه می داند نه خنداندن کار هر کسی است و نه نای خندیدن در رمق هر کسی, خاصه طی کمتر از یک دهه گذشته. ولی بی تردید ریسک می کند و حیثیت و سابقه گرو می گذارد که انتخابش طنز مایه ای برای کارگردانی و اجراست. ریسکی که اتفاقا جواب هم داده. چون نه سیامک صفری هر کسی است و نه انتخابش هر انتخابی. گزافه نیست اگر بگوئیم گزینش های مرد همیشه و هنوز صحنه های اجرا, سیندرلاهائی هستند که نقشها کفشهائی تنها و تنها در قالب و اندازه ایشان می ماند و بس. انتخابهائی طلائی.
پسران آفتاب شاید ستاره دنباله دار هالی نباشد که هر 76 سال یکبار دیده می شود و ندیدنش از دست رفتن یکی از آن فرصتهای بی بازگشتی بحساب بیاید که فقط یکبار در زندگی هر آدمی اتفاق می افتد, ولی دست کم یکی از آن حجم های چند وجهی تراشیده و ممتازی بود که یقینا دیدنش بهتر از ندیدنش.
و تو گوئی درست بعد از نوشیدن یک فنجان پسران آفتابی داغ در سرمای رخنه کرده تا اعماق وجود این روزهای روزگارمان, دلمان گرم شد و حالمان خوب.
باقی بقایتان ...
با درود و عرض سپاس به آقای میثم گرامی ، می خواهم با اجازه ی شما این سوگنامه را دلنوشته ای زیبا بنامم که در عین حال واقعیتی ست تلخ . درست است در این زمانه خنده و خندیدن و خنداندن مهجور مانده ، این متاع دیر زمانیست که دست نیافتنی شده و خودش ، نامش و حتی یادش به دوردستها گریخته .
باز هم سپاس آقای میثم عزیز . نگارشی بسیار زیبا وپر احساس و دلنشین . قلمتان ستودنیست . بسیارلذت بردم ، پایدارباشید .
۲۱ مرداد ۱۳۹۲
به غایت شیوا و زیبا قلم زدید قربان، برقرار باشید:)
۲۲ مرداد ۱۳۹۲
مخلصیم علی جان.
۲۲ مرداد ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دو ساعت بود ولی می ارزید خیلی باحال بود!
نیلوفر ثانی این را خواند
بنفشه سیفی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تئاتری خوب از داستانی قابل تعمــق ..... رویارویی دوانســان با کشمــکش های خاص شان در جذب و دفعی که پیوند انکار ناپذیر دوستی شان را بیش باورانه میکرد ....انسانهایی که چه بخواهند چه نخواهنــد پیوندشان بدلیل نقطه ی اشتراکی همیشه پابرجاست حتی اگر سالیان سال از هم دور باشند ... بحران کهنسالی ،ترس از کار افتادگی ،بی ثمر ماندن و از دست دادن معنای زندگی وجه دیگری دراین داستــان بود و نقطه ی عطف انجاست که روشن میشود عاطفه ها ،احساس ها و عملکرد ماندگار ،رنگ زیبای زندگی ست ....

بی شک مفهوم داستان در تمام طول نمایش با بازیهای خوب و روان بازیگرانش و کارگردانی قابل قبولش ،در نورپردازی ، دکور و موسیقی و.... بخوبی منتقل میشد رفتارهای باور پذیر کارکترها ، نشان از هوشمندی در ارائه ی استفاده ی خوب بازیگران از شاخصهای بصری و رفتاری همان کارکتر داشت ....تیک های رفتاری ،خنده های مکرر ،لجبازی های اغراق شده همه در خدمت بیان هرچه بهترو بیشتر ِ مفهوم داستان و انتقال حس بود .....طنز های کلامی مهمترین ِ شاخصه ی دلپذیر کردن این نمایش بود که بشدت موجب ترغیب مخاطب برای همراه شدن و پیگیر شدن روایت شخصیت ها در طول زمان نسبتا زیاد اجرا بود .....
موسیقی فوق العاده و ایجاد فضایی آشنا در ذهن ببینده یکی از وزنه های مهم این تئاتر بحساب میامد .... بجز کش دارشدن بعضی صحنه ها (صحنه ی حضور پرستار و اولین برخورد دو کمدین و...)و کمی اغراق زیاده از حد در بازی اقای جواد عزتی نکته ی دیگری از نظر من برای بحث ... دیدن ادامه ›› نداشت ....
از اینکه میتوانستم واکنشهای انسانی در برشی از موقعیتی ملموس را ، ببینم و لمس کنم ساعتی دلنشین را از دیدن این تئاتر نصیبم کرد ..... تئاتری که ببینده را وا میدارد موقعیت های ارائه شده را در ذهن بارها مرور کند .....

سپاس از گروه این نمایش و آرزوی موفقیت در کارهای بعدیشان ....