برای اجرای این کار زحمات زیادی کشیده شده بود...
تیم بازیگری نسبتا خوبی مستقر بود...
سالن نمایش در نوع خود عالی بود...
اما نمی دانم به چه دلیل میزانسن اینقدر ضعیف بود،یا بهتر است بگوییم نبود!!!
با عرض پوزش فراوان باید بگویم با شناختی که بنده از استاد مساوات دارم،فکر می کنم این متن،یکی از معمولی ترین متن های ایشان می باشد...
سپاس
امشب نمایش بیچاره رستم آبادی را دیدم. در کل می توانم بگویم دوستش داشتم.
بعنوان یک تئاتری فوق آماتور که سعی میکند زیاد نمایش ببیند چند نکته کوچک به ذهنم رسید:
1-طنز متن عالی بود و بازی های خیلی خوب جایی برای صحبت نذاشت.ولی شخصیت دختر بیچاره حرکات تند و بازیگونه (عکس گرفتن های مصنوعیش و ...) از بقیه بدتر بود
2- موسیقی کار که واقعا در کمال سادگی کامل بود.ولی فضای خالی زیادی داشت.بعضی جاها با وجود ریتم داشتن دیالوگ موسیقی نبود که به نظرم خوب نبود.
3-المان های رو و مشخص کار به نظرم خوب نبود. البته فقط میتوانم بگویم که من نپسندیدم.
در آخر خسته نباشید به گروه نمایش و آرزوی موفقیت
یکی از بدترین تئاترهایی که در تمام عمرم دیدم!
از دقیقه بیست به بعد هر لحظه منتظر بودم یکی بیاد بگه کات، تا حالا همش شوخی بود!
همیشه سعی میکنم وقتی از کاری خوشم نیومده دست کم تا آخر اجرا چیزی ننویسم اما الان صحبت خوش اومدن یا ضعیف بودن کار نیست، مطلب خیلی جدی تره! واقعا دلیل وجود همچین اجرای فاجعه باری روی صحنه رو نمیفهمم!
درست که متن کار خیلی ضعیفه و میشه گفت اساسا نمایشنامه ای وجود نداره اما چرا آنقدر بقیه چیزها هم بده؟!
حضور بعضی نام ها بسیار تعجب آور بود.
.
پی نوشت: من خیلی وقت ها دست دوستام رو میگیرم و میبرم تئاتر و خیلی وقت ها هم کارها خوب نبودن ولی امشب برای اولین بار خجل شدم.