در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش چاله
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 17:27:27
۰۹ آذر تا ۲۴ دی ۱۳۹۱
۲۰:۰۰  |  ۵۰ دقیقه
بها: ۱۰,۰۰۰ تومان

نشانی تماشاخانه پارین: خیابان ولیعصر – بالاتر ازپارک وی - خیابان شهید فلاحی (زعفرانیه) – نبش خیابان بغدادی - مجموعه تماشاگه موزه زمان

مکان

خیابان زعفرانیه، تقاطع خیابان سرلشگر فلاحی و بغدادی، موزه زمان، تماشاخانه پارین
تلفن:  ۰۹۳۵۳۸۶۶۳۷۶ - ۲۲۱۸۲۹۵۲

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
به نظر من خانوم فولادوند از اون دست هنرپیشه هایی هست که هنوز به آنچه که استحقاقشو داره نرسیده
بازیشون فوق العاده اس
مخصوصا بازی بدون توپ
خسته نباشید به گروه
چاله نمایشی از زندگی امروز خیلی از آدمهاست. آدمهایی که شاید تو ظاهر خیلی موفق به نظر برسن ولی هنوز تکلیفشون با زندگی عاطفیشون معلوم نیست! نمایش چاله نشون میده که خیلی از آدمها به آزار دادن دیگران مثل حقشون نگاه میکنن و اسمشو میذارن اتفاق، ولی از نظر اونها دیگران این حقو ندارن! چاله یه جای تاریک و پر از استرس تو ذهن اکثر آدمهاست و تنها دلخوشیه آدمهایی که چاله رو دارن اینه که بیرون از چاله کسی نمیفهمه که چه خبره! و تا فاش نشدن اتفاق درون چالشون، شاید باز هم مجری همچین اتفاق هایی باشن!
برای بار دوم روز دوشنبه 11 دیماه کارو دیدم چون بار اول واقعا اون ستون وسط سالن کلافم کرده بود که خوب این بار با گرفتن ردیف 1 خیلی جبران شد تو اجرای دوشنبه احسلس میکردم خانم فولادوند مثل دفعه پیش پر انرژی نبودن البته احساس میکنم یه مقدار کسالت داشتن«چاله» روایت همین روزهایی ست که نوشته می شود و سیر حوادث در آن به حدی سریع ست که نمی توان بسیاری از اتفاقات گذشته را باور کرد. با چنین نمایشی ؛ حس پایانی که ما را با خود می برد طعم یک گمشدگی می دهد؛ گویی همه در چاله افتاده ایم و راهی برای رهایی نیست.«چاله» در اصل روایت همین رفت و آمدهای همیشگی در زندگی انسانی ست؛ زندگی که به اقتضای ذات خود می تواند هم پیچیده باشد؛ هم ساده و خواستنی!«چاله» روایت لحظه هایی ست که می تواند برای همه ی ما آشنا و قابل تکرار باشد؛ لحظه های که از درونش خود واقعی و غیرقابل خدشه ما عیان می شود. انسانی که این روزها در دام چندرنگی و دیگربودن افتاده در چاله با خود واقعی خویش رو در رو می شود.«چاله» دوست دارد نشان دهد که چگونه در تنها شدن،رها نشدن،در اسارت زیستن، می تواند همه را از درون تهی؛ و فرد را وارد موقعیت های تلخ و کمدی کند.
این اثر حدیث همین روزهای بی رنگی ست که ما را به اشتباه در چند رنگی بودن می اندازد؛ و با همین توهم روزهایی را که نمی دانیم چیست و چگونه هست؛ فقط می گذرانیم!فردایی که در پی اش چیزی نیست هیچ چیز مثل دیروز نیست؛ حتی مثل امروز هم نیست؛ نکند این روزها فردا باشد؛ فردایی که در پی ش چیزی نیست!...و این آغازی است بر نقش عاطفه نوری در اجرایی که می تواند برای او تجربه ای به یادماندنی باشد.
عاطفه بعد از سالها دوری از یک فعالیت خلاقه ی بصری می خواهد نقشی متفاوت را تجربه کند و امیدوار هست آنی نباشد که قبل از این بوده و مخاطب به ... دیدن ادامه ›› خاطر دارد.
عمار تفتی در «چاله» نقش مردی متعهد و خانوداه دوست را دارد که لحظه هایی در تسخیر شیطان وسوسه کننده راه به خطا می رود.او مردی ست که می خواهد وفادار باشد؛ ولی روزهایی هم در زندگی خود دارد که پا بر روی این تعهد انسانی و عاطفی خود می گذارد و دچار...می شود.
اندیشه فولادوند نیز نقشی آشنا برای مخاطب هست؛ مخاطبی که این روزها درگیر یک زندگی پیچیده و آشفته در معناست. اندیشه در نقش زنی ست که قربانی یک جامعه ی بیهوده گذر و بی رویاست؛ زنی که سعی می کند تنها زنده بماند و از زیستن کوچکترین تصویر متعالی ندارد.
او وقتی در یک موقعیت بی معنا مثل «چاله» قرار می گیرد تازه به معنا و کشف و شهود می رسد و به یاری در چاله افتادگانی چون عاطفه و عمار خود را بازشکافی می کند. این زن وقتی که بی قراری های زن روزمره را می بیند؛ وقتی از عمق بدبینی مرد سرگشته در چاله مطلع می شود؛ به موقعیتی می رسد که خود را برای مخاطب ابراز و رها می کند. تمام این نقش ها در یک چیز مشترک هستند و آنهم در طغیانی که قهرمانان اثر درگیر آن می شوند؛ طغیانی که در یکی منجر به گناه؛ در دیگری ایجاد رویای آن و در سومی تجسمی عینی گناه از نگاه مخاطب ساده نگر!! طغیانی که فرجامش ساحل رهایی نیست.
عاطفه را کسی است که سالها فقط زندگی می کرده و چاله برای او تلنگری ست که تازه خود را پیدا کند؛ عاطفه در انتها نمی داند که چاله کدام است، جایی که بوده! یا جایی که هست؟!
اندیشه نیز دچار نشخوارهای ذهنی ست که می شود او را حدس زد و به کارش پی برد؛ ولی نمی شود او را فهمید و پیش بینی کرد! و عمار چاله گردی به ظاهر معتقد و آرام است که با گذشت زمان بهتر می توان نمونه های دیده شده اش را در دنیای امروز خویش ببینیم؛ نمونه های که شاید خود نیز جزئی از آن باشیم
«چاله» روایت همین روزهایی ست که نوشته می شود و سیر حوادث در آن به حدی سریع ست که نمی توان بسیاری از اتفاقات گذشته را باور کرد.
با چنین نمایشی ؛ حس پایانی که ما را با خود می برد طعم یک گمشدگی می دهد؛ گویی همه در چاله افتاده ایم و راهی برای رهایی نیست. زندگی از نگاه چاله نشینان بوی یک توهم؛رویا؛ نشخوارهای ذهنی را می دهد که نمی توان برای آن تدبیری دیگر داشت. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم مجبور هستیم روزها را تکرار و صادقانه به زندگی در چاله عادت کنیم!!
ساکنان چنین دنیایی مثل کشتی به گل نشسته ای هستند که مسافرانش از عرشه به کابین های پائینی افتاده اند؛ راهی برای فرار نداشته و در دریا بی ساحل رها شده اند. آنها در این تنهایی جمعی دچار هذیانهای آشفته ای می شوند که همه را دچار سوء تفاهم و خودشان را به کرختی می رساند! آنها به این باور رسیده اند که کسی به دنبال کسی نمی آید و همه تنها مانده ایم
پس....لحظاتی وجود دارد که بعد از خواندن و یا دیدن به یک حس پنهان آشنا می رسید و دوست دارید که در همان موقعیت بمانید و «چاله» دقیقا همین حس را به شما می دهد؛ ماندن در رویایی آشنا و تمام نشدن نمایش این رویاهای آشنا
خوندم و شنیدم که سید محمد خاتمی و محمد رضا خاتمی و خانم زهرا اشراقی و... هم تو چاله افتادن!!کاش یه 2 خط برداشت ریس جمهور اصلاحات رو هم جایی میخوندیم در مورد چاله..
نیلوفر ثانی، سید محمد میری، رها وارسته و زهره ص این را خواندند
elibon و ارش اختر این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید