چرتالدو ؛ آرمان¬شهر پوشالی دنیای امروز ما ؛ تلخ ، عمیق ؛ حکایت جستجوی سراب خوشبختی
نمایش چرتالدو فلسفه زیست دوران ماست . همه به دنبال آرمان¬شهری که برایمان ساخته¬اند و " رسانه و پروپاگاندای آن" مهمترین رکن معرفی آن است .ظاهری زیبا و درخشان و درونی پوسیده و پست که همگان برای رسیدن به آن تلاش میکنند برای هجرت ؛ و چه قصه تلخی است مهاجرت از هیچ به سوی هیچی فراتر که عمدتا قصه امروز ماست.
روزگار غریبی است که حاکمین شهر تصویری می سازند به غایت زیبا و اخلاقی که هدف درونی آن استعمار است و بهره وری و در این مقام " آنکه بر در میکوبد شباهنگام به سرقت چراغ فکر و عشق آمده است".
اینکه بد خوب شه و خوب بد دلیل نمیشه بد خوب باشه و خوب بد!
بازگشت به عقب، بخش بزرگی از تاریخ ماست
چرتالدو نمایش مهمی است؛ از طراحی صحنه و نور و فضا سازی ها تا لباس و گریم و بازی در خدمت داستان به مثابه دلقکانی که می رقصند و نمایش می دهند و چه بار غمناکی بر آن خفته است.
چرتالدو در فضای فانتزی و گروتسک قصد دارد از غم پنهان درون مایه بکاهد و انتخاب روش برشت برای فاصله گذاری و موسیقی
... دیدن ادامه ››
آگراندیسمان شده ( چه در محتوا و چه استفاده در اجرای بازیگر) که گویی برای آن است که هشدار دهد " این یک نمایش است" و تماشاگر نفس بکشد و لحظه ای تازه کند از این حجم تزویر در باطن زندگی.(نکته مهم در موسیقی صدای زیاد و استفاده کنترل نشده از میکروفن است که عدم آکوستیک بودن سالن چهارسو ان را تشدید کرده است.)
شخصیت محوری داستان " آقای درستکار" است که هنرمندانه ایفا شده است. کسی که عمری وفادار به فلسفه درست زندگی زیسته است و حال آمده تا در بستری به ظاهر اتوپیایی فرزندانش را رشد دهد و خود نیز به نسل آینده این شهر بیاموزد ولی واقعیت چیزی جز ویرانی و تباهی در شهری دروغ گو و دزد نیست که پوسته ای زیبا دارد.
به واقع حسین کشفی اصل ( آقای درستکار تئاتر ایران که عمرش را وقف هنر نمایش کرده و هر گام پیشرفت داشته ) درخشان است از انتخاب فرم بدن و حرکت ( که زیر بار فلسفه زندگی خمیده شده و پراشتیاق است)تا تغییر هنرمندانه لحن در رقابت بین زندگی بهتر و فلسفه درست ؛ حتی به وقت ابراز احساس عاشقانه و شاید شهوانی و در قامت معلم و پدر.
دیگر بازیگران به نسبت درخشانند بخصوص بازیگر آلیس (در حرکت ) و خوشگله (در بیان و در صحنه زندان )و سایر بازیگران که به رغم بی تجربگی خوبند و باید ستایش کرد همراهی کشفی اصل را که در کنار جوانان ایفای نقش و انتقال تجربه کرده است.
در طراحی صحنه سادگی نقش مهمی دارد و نور ( در دو لحظه درخت زندگی روشن میشود ؛زمانیکه کلام از قانون و دوست داشتن طنین انداز میشود) جلوه فکر شده و همخوان با متن دارد.
گریم و رنگ لباس ها بی نظیر است و استفاده از سرچوبی و ماسک در آخر نمایش گامی به جلو در تئاتر ایران محسوب میشود .( بازی درخشان و بالاتر از استاندارد حسین کشفی در حرکات بدن که کاملا یکپارچگی نقش در لباس جدید را حفظ کرده است.
بخش پایانی این نمایش در ذهن " شهر قصه بیژن مفید " را اینبار در ناکجاآباد این کره خاکی تداعی میکند ( در درون مایه و تغییرپرسوناژبرای بودن در محیط) وچه جالب که این قصه هزار سال کهنه نمیشود.
زمانیکه راه حل ها تمام میشود ، مشاورین احمق تر مقام میگیرند و اندیشه با چاقوی میوه خوری سلاخی میشود نباید انتظار داشت که راه حل نسل بعد ( بسیار هوشمندانه هیئت منصفه نسل جوان آن شهر اند) فقط راهی باشد برای گذر از سبوعیت رای ممکن هرچه باشد و در جیب هرکه باشد.
چگونه میتوان از کابوس اندیشه و فلسفه ای که به ان باور داشت گذشت همچون سرگیجه ای ناتمام که دنیا به دور سر میچرخد و کتاب سوزان و خرافات تفریح و بازی نسل تهی اما دوستدار زندگی را ؛احاطه کرده است.
غمگینیم و به دنبال مهاجرت. هر کجا که تبلیغ میشود پرنورتر است ( بی پلیس است و دزد ندارد و حتی لازم نیست از آن خارج شویم )و باور میکنیم تبلیغ رسانه را و شاید زندگی آن جور نباشد که ما مینگریم و تعادل واژه ای است در دست حاکمان ؛ که بی تعادلی و بی ثباتی صندلی ها را ماساژور تحلیل میکنند و ضربه خوردن را کارکشتگی.
به مسعود هاشمی نژاد و گروه دوست داشتنی اش برای این متن ونگاه دغدغه مند تبریک میگویم و امیدوارم در روزهای پیش رو این نمایش را به تماشا بنشینید و لذت ببرید.
به احترام حسین کشفی اصل و بازی بی نظیرش کلاه از سر بر میدارم و تداوم نمایش های صاحب اندیشه و هشداردهنده ای همچون " چرتالدو "را در صحنه تئاتر ایران عزیز آرزومندم.