در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | رضا جاویدی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 08:06:14
 

عکاس

«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
سپهر و میثم محمدی این را خواندند
محمد عسگری، امیرمسعود فدائی، میلاد فراهانی و صالح کرمی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
رضا جاویدی (rezajavidi)
درباره نمایش آنتیگونه i
خیلی شمرده و آهسته و درگوشی بخونید

یک دختری
باید
روی
اون صندلی می نشست
که نبود
شما میدونید کجا بود؟

بعضی رنج ها، برای بعضی ظرف ها، ... دیدن ادامه ›› خیلی زیادن
بعضی شکنجه ها، بعضی مردن ها، برای بعضی سن ها خیلی زیادن
یه پروانه رو که با بازوکا نمی زنن، میزنن؟
شایدم زدن بعد گفتن خودش مرد
چمیدونم قلبش گرفت، افتاد، هرچی

یه دختری باید روی اون صندلی می نشست
که نبود

بمیرم
که بی من
چه زجری کشیدی
به چشمت چه دیدی
چه زهری چشیدی (بشنوید ترانه "برمیگردم" با صدای آرمان گرشاسبی)

یه دختری باید روی اون صندلی می نشست
که نبود

اگر رفتین این نمایش رو
اگر رفتین جای اون بازیگری که اسم کوچیکش توی بروشور هست
اما نبود
خواستین بازی کنید

حرف پدرام رو گوش ندین
چاقو رو توی قلبتون فرو نکنید

هر چقدر هم پروانه ها روی زمین ریخته بودن...
آخرش
آخر قصه
باید یه دختری روی اون صندلی بشینه
باید یه روزی یه دختری روی اون صندلی بشینه
یا بازیگر کار که اسم کوچیکش توی بروشور هست، یا آنتیگون، یا شما....



مرسی بابت دل نوشته قشنگتون .
۰۵ مهر ۱۴۰۲
رضا جان 🧠🌱
۰۸ مهر ۱۴۰۲
آن که مرده است زمانی واقعیتی بوده است و حالا که نیست و اصلا نیست، یک چهره ی خیالی از او داریم، یک طرح انتزاعی که خود وامی ست از همان واقعیتی که زمانی وجود داشته است. یعنی کسی که هستی واقعی اش را، و یا واقعیت بودنش را ترک کرده تا موجود دیگری باشد، تا در میان ما نوع دیگری از بودن را ادامه دهد. ( یدالله رویایی ) 🌹🥀
۲۲ مهر ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
حالا جدای از متن و کارگردانی و بازی و نور و صحنه و طراحی صداها و شیوه اجرایی خوب و جذابی که داشت

من تا الان فکر می کردم فقط من اینطوری ام
این ... دیدن ادامه ›› که با احتمال یک تغییر وضعیت، از خوب به بد
مثل خراب شدن یه رابطه
از دست رفتن یک اعتماد
از بین رفتن یه موقعیت خوب
یهو ذهنم شروع می کنه تند تند دنبال راه حل گشتن و تصور احتمالاتی که ممکنه رخ بده
این وضعیت وقتی طولانی بشه روانم رو به هم میریزه
و در خیلی از مواقع یا اون تغییر وضعیت اصلا رخ نمیده
یا به اون دراماتیکی که توی ذهنم بوده نبوده حداقل

برای همین باز هم
این نمایش هم مثل نمایش قبلی برام آشنا بود
آشنا و
دلنشین و
غم انگیز
مثل خودم....

پس دوباره می نویسم

"بتاز گله اکسیژن
و راه مال رویی، چیزی، به سمت پنجره پیدا کن
هوای حبس نفس گیر است"
این نوشته درمورد نمایش نیست
چیزی اسپویل نمیشه و لازم نیست نمایش رو برای خوندنش دیده باشید.

یه مشکلی هست
یه مشکلی که تاحالا حواسم بهش نبوده اما موقع دیدن نمایش به ذهنم رسید.

نوزاد وقتی به خودآگاهی میرسه و دارای ذهن میشه بهش میگیم کودک
ما شروع می کنیم تمام سوالات اون رو جواب میدیم
و از اینکه داریم با دنیا آشناش می کنیم کیف می کنیم
آیا چیزی هست که بهش نگیم؟
یا اشتباه ... دیدن ادامه ›› بهش بگیم؟
عمدا یا سهوا
اگر چیزی رو نگیم یا اشتباه بگیم اون تیکه تاریک می مونه
2 تا سوال هست که به کودک جواب داده نمیشه
یا اشتباه جواب داده میشه؟
میدونید اونا چیه
یکی اینکه اون چطور به وجود اومده که عمدا بهش نمیگیم یا دروغ میگیم
و اینکه کلا ما انسان ها چطور به وجود اومدیم
بیاین اسم این ندونستن رو عمدا بذاریم تاریکی
فوکو توی کتاب اراده به دانستن که اسم سانسور شده The History of Sexuality هست
میگه اولین باری که ما انسان ها توافق کردیم بپذیریم سانسور(بخونید در تاریکی نگه داشتن) خوبه برامون، مسائل جنسی بوده.
خانواده کودک وظیفه دارند نگذارند کودک شون با محتوای جنسی مواجه بشه
وقتی پدر و مادری این کارو انجام بده اخلاق رعایت شده و اگر اینکار به درستی انجام نشه، یعنی بگذاره به اون بخش تاریک نور بخوره، اجتماع اون خانواده رو مذمت می کنند.
مسئله اینجاست که وقتی حق در تاریکی نگه داشتن برای هر کسی در مورد هر کسی قائل میشیم، اون شخص میتونه به خودش اجازه بده هر چیزی رو توی تاریکی نگه داره چون صلاحه.

خانواده اخلاقا در مورد به دنیا اومدن به کودک دروغ میگه.
معلم مدرسه در مورد خیر و شر به نوجوان دروغ میگه.
رسانه به جوان در مورد دین و قناعت و نظام سرمایه داری دروغ میگه.
شورای ارزشیابی دیالوگی کلیدی و روشنگر رو از متن ادبیات نمایشی حذف می کنه.
مجلس نمایندگان تصمیم میگیره بخشی از اینترنت رو که در داخل تولید نشده از چشم جامعه دور کنه.

و ما همه مون در ذهنمون تاریکی هایی داریم،
و اصرار داریم این تاریکی در ذهن فرزندمون بمونه.
خدا نکنه در مورد تکامل و فروید و بدنش چیزی بدونه.

احتمالا اگر این نوشته رو خوندین متوجه شدین که ترکیب کلمات "نور ایمان" چقدر عجیبه و چرا من از کلمه تاریکی برای مفهوم ندانستن استفاده کردم.

یه کلمه ای رو تو ذهنتون بیارید که با شنیدنش دلتون میخواد چشماتون رو ببندین، گوشتون رو بگیرید و جیغ بکشید.

مثل رابطه پدر فرزندی
مثل رابطه بیش از دو نفر
مثل همجنس گرایی
مثل ترنس
مثل زن شوهر دار
سگ گردانی در پارک
زندگی با سگ در آپارتمان
رابطه با حیوانات
عمدا این سه تای آخر رو گفتم چون میخواستم توجه تون رو به اختلاف نظرات در 2 مورد اول و اتفاق نظر توی مورد آخر جلب کنم
و هزاران چیز دیگه

چقدر روشنفکری کار رنج آور و مشکلیه

محسن چاوشی برای کاراکتری که علی باقری بازی می کنه میخونه

عذاب
هرزه رویی رو
گل
جالیز
میدونه
سپهر این را خواند
محمد عسگری، neda moridi، بهزاد هندی، امیرمسعود فدائی، آذین حجازی، سید حسام حجازیان، محمد مجللی، محمد عمروابادی و محمد رضایی این را دوست دارند
آقا، این، سری دوم عکس ها فوق العاده بود......
کیف کردم....
۲۰ تیر ۱۴۰۱
آذین حجازی
چرا هیچ عکسی از نوازندگان خانم نیست ؟
گشت دم در عکس ها رو حذف کرده
۲۰ تیر ۱۴۰۱
براووووو ناب ...خدا قوت
۰۵ بهمن ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
 

زمینه‌های فعالیت

تئاتر

تماس‌ها

rezajavidi@gmail.com