در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش هولودومور
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 13:58:28
امکان خرید پایان یافته
۰۱ تا ۲۴ اسفند ۱۳۹۹
۱۹:۰۰  |  ۱ ساعت و ۱۵ دقیقه
بها: ۴۰,۰۰۰ تومان
هولودومور روایت خانواده دهقان اوکراینی است که در زمانه قحطی ساختگی توسط استالین، برای بقا تلاش می کنند.

هولودومور یا قحطی بزرگ اوکراین، یک قحطی در جمهوری شوروی سوسیالیستی اوکراین واقع در کشور اوکراین کنونی بود که در سالهای ۱۹۳۲ و ۱۹۳۳ توسط دولت اتحاد جماهیر شوروی به دستور ژوزف استالین ایجاد شد و منجر به مرگ بین ۲٫۲ تا ۱۰ میلیون شهروند اوکراینی شد.
گفته می‌شود که استالین این قحطی را برای از بین بردن جمعیت دهقان اوکراین ایجاد کرد تا بدین ترتیب جلوی جنبش میهن پرستی اوکراین را بگیرد و آن را سرکوب کند.
بسیاری از تاریخ نگاران هولودومور را به عنوان یکی از بزرگترین نسل‌کشی‌های تاریخ و بزرگترین کشتار در طول زمان صلح به شمار آورده‌اند.


- از همراه داشتن فرزندان زیر ۱۴ سال خودداری نمایید.

  • تماشاگر گرامی، درب سالن راس ساعت آغاز نمایش، بسته می‌شود و به هیچ عنوان امکان ورود پس از بسته شدن درب وجود ندارد.
دسته‌بندی
صحنه‌ای

اخبار

›› باز اجرایی متفاوت بعد از نمایش در اوکراین

›› یادداشت دکتر حامد سلیمان زاده برای نمایش «هولودومور»

›› سفیر کشور اوکراین: نمایش هولودومور شروع تازه رابطه فرهنگی بین ایران و اوکراین است/ هولودومور کدورت‌های بوجود آمده بعد از سانحه هواپیمای اوکراین را از بین می‌برد

›› kyivpost: ‘Holodomor’ on stage

›› “Holodomor” reveals how Stalin starved millions in Ukrainian famine

ویدیوها

مکان

خیابان حافظ، خیابان نوفل لوشاتو، نبش تقاطع رازی، پلاک ۱۸، عمارت نوفل‌لوشاتو
تلفن:  ۶۶۹۵۲۶۰۰

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
بله، بالاخره نمایش رو دیدم. جمعه به دیدنش راغب شدم که جور نشد. شبش که فهمیدم تمدید شده، برای امشب بلیط گرفتم. اجرای پایانی. تصمیم گرفتم ظهر ناهار ... دیدن ادامه ›› نخورم تا بیشتر بتونم فضای کار رو لمس کنم.
این فاجعه سالهاست که من رو آزار داده. خیلی راجع بهش خوندم و خیلی زمان گذاشتم برای تجسم فضایی که اون زمان بوجود اورده. بلکه بتونم درکش کنم و بارش رو از ذهنم تخلیه کنم. به چشم من فجیع ترین کاریه که بشر با خودش کرده.
متن خوب بود. البته که جای تکمیل شدن داره. ادبیات و انتخاب کلمات مناسبی داره. با اینکه آهنگین نیست، گوش رو هم آزار نمیده. یکنواخته، اگر نمایشنامه رو دست بگیرم و بخونم تنها چیزی که مانع زمین گذاشتنش میشه، خود فاجعه س. نه چندان معما و تریلی در خودش داره نه تصویر سازی عمیقی. و نه لذتی از خوندن کلمات نصیبم میکنه.
تصویری که بعد از دیدن اجرا با خودم آوردم، همونی بود که روی صحنه دیدم. نه از شهر تصویری دارم، نه ایستگاه قطار یا مزارع و اداره ی نظمیه.
در مورد بازی ها حرفی ندارم. در آوردن اون فضای غمبار و مرگبار و پراسترس کار ساده ای نیست. فضایی که توسط بازیگر ایرانی تجربه نشده و کاملا جدیده. دور از انصافه فاصله ای که طی کردن تا به این سطح برسن رو نادیده گرفت. و البته به جز کمی تجربه و اعتماد به نفس و توان در بیان، چیزی کم نداشتن. شاید اگر همین گروه بعد از بازی در چند نمایش دیگه دوباره این کار رو اجرا برن، نتیجه متفاوت باشه.
برای اجرای یک متن خطی، یک اجرای خطی کسل کننده میشه. مدتی رو به این فکر کردم که چرا اجرا جذاب نبود و یکی دوجا متوجه شدم غرق در افکار خارج از سالن شدم و مجبور شدم دوباره خودم رو بکشم داخل سالن.
چند نکته به ذهنم رسید که طرح میکنم بلکه کمکی برای اجراهای آینده باشه، شایدم نباشه:
۱. اجرا فاقد یک ستون محکمه:
متن چیزی که به دست میده یه عده ادم بدن که ادم خوبا رو اذیت می کنن. نه چراییش روشن میشه. نه علت قدرتشون. چند جایی به استالین و حکومت مرکزی اشاره شد اما قانع کننده نبود. این حس رو داشتم که سه بولشویک خود مختارن و به خواست خودشون دارن این کارها رو میکنن. احساس مرئوس بودن و مطیع یه ساختار بودن رو نگرفتم. اینها بولشویکن، ساختار فکری دارن، اعتقاد و آرمان دارن. مردم آزار نیستن، اعتقاد دارن به کارهایی که میکنن و دستوراتی که اجرا میکنن. چیزی که در هیچکدوم کاراکترها ندیدم.
در اجرا این اتفاق در بازی ها هم میوفته. هیچکدوم از کاراکترها صلابت و اقتدار ندارن. به جز افسر ارشد که حضورش خیلی کمرنگه و البته بیان زیباش، اقتدارش رو کم کرده.
۲. تعداد پرده ها زیاد بود و بین هر پرده زمان زیادی طول میکشید. چاره ای برای تعداد پرده ها نیست اما به نظرم رسید اگر به جای تغییر دکور بین پرده ها، میشد فقط با نور فضاها رو جدا کرد این زمان خیلی کمتر میشد. چهار فضای متفاوت که هر کدوم نورپردازی خودش رو داشته باشه و باقی تاریک باشه.
ضمنا اگر تو این فاصله بین پرده ها کمی انرژی به تماشاچی پمپاژ بشه، مانع کسل و جدا شدن از نمایش میشه. راهی که به ذهنم رسید استفاده از مارش های نظامی شوروی بود. که بطور کلی جای خالیش تو نمایش خیلی احساس میشد. به جای موسیقی ملایم و محزون که انرژی تماشاچی رو میگیره، یه مارش یا سرود میتونه انرژی رو به سالن برگردونه. ضمن اینکه یه احساس تضاد رو هم ایجاد میکنه. بعد از یه فضای دردناک و غمبار، احساس قدرت و پیروزی که در کله ی حاکمان شوروی و پیروانشون میگذره رو به نمایش میذاره. چه مارش های نظامی و چه سرودهای حزبی.
این یه پلی لیست از مارشهای شورویه:
https://open.spotify.com/user/huskyneer/playlist/3YnhU0CVIVglWWtAjXg8LE?si=jI4vUvbmS_aDrUPfjjZBOA

دو مورد ریز دیگه:
- اوایل نمایش گفته میشه(نقل به مضمون): از این به بعد باید دوبرابر محصولتون رو بدین به حکومت.
متوجه نشدم توپوق بود یا نه. نمیشه دوبرابر محصول رو داد. میشه دوبرابر سهم یا مقرری قبلی رو داد اما نمیشه دوبرابر محصول رو داد.
- سر میز غذای سه افسر، اصول اینه که افسر ارشد راس میز بشینه.

در مجموع با در نظر گرفتن شرایط این روزها نمایش خوبی بود. دست مریزاد میگم به همه ی گروه. امیدوارم اون اشکهایی که موقع رورانس دیدم به خاطر دلتنگی برای صحنه باشه و دلیل دیگه ای نداشته باشه. که به بازیگرا و عوامل اینجور عاشق صحنه خیلی نیاز داریم. شاد و سلامت باشید.
پوریای عزیز
یاداشت شما را خواندم. به نکات مهمی اشاره کردی که گمان می کنم در بهتر شدن اجرا های بعدی بتواند کمک کند. درباره بازیگران نمایش هم با تو هم نظرم. شاید اگر چند نمایش دیگر را اجرا کنند و دوباره این نمایش را به صحنه ببرند کار بهتر و دلنشین تر شود. اما جدا از تعارف با اینکه بسیار برای زحمت بازیگران جوان نمایش احترام قایلم اما این که شما گفتید اسمش می شود تمرین و ممارست، اسمش می شود تجربه، اسمش می شود نرفتن سراغ کار های سنگین تا تجربه ات به همان اندازه نشده است، این می بایست هم در نگاه بازیگر جا داشته باشد و هم در انتخاب کارگردان. فضا دادن به جوان ها و انگیزه دادن به انها قطعا کار درخور توجهی است اما یادمان نرود که نابرده رنج گنج میسر نمی شود.البته این را کلی می گویم و معتقدم که ناخوداگاه جمعی همه ی ما ایرانیان، نوعی زود رسیدن به موفقیت را در خود دارد. و این در دهه های اخیر بیشتر و بیشتر هم شده است. موفقیت در یک ماه، مدیرچند دقیقه ای، کلید های موفقیت، رازهای رسیدن به ثروت، یک ماهه سرمایه دار شوید،.... اینها کتاب های پر فروش بازار کتاب ماست و اگر سری به سایت ها ... دیدن ادامه ›› بزنید چه بسیار تبلیغاتی با این مضامین پیدا می کنید. این شوق رسیدن به بالاترین سطح در کوتاه ترین زمان، گویا در فراخنای وجودمان ریشه پیدا کرده است. به عقیده من داشتن رویا ها و آرزوهای بزرگ زیباست اما زیبا تر از آن تلاش و صبر است برای رسیدن. پله ها اگر یکی یکی طی شود در بین راه اگر خدای نکرده سر بخوریم یک پله یا دوپله سقوط خواهیم کرد اما اگر پله ها را چند پله چند پله از نردبان بالا رویم ، اگر سر بخوریم قطعا نتیجه چیز دیگری خواهد بود . به همین خاطر با تمام احترامی که برای تیم نمایش و کارگردان عزیز قائلم ،معتقدم که گاهی تصمیم هایی که میگیریم هم به خودمان، هم به کار، هم به همکاران مان و هم به مخاطب ضربه می زند و سخت معتقدم هدف وسیله را توجیح نمی کند....
درباره نکته شما پیرامون دیالوگ "دوبرابر محصول" هم من همین را شنیدم در روز اجرا که احتمالا اشتباه در نمایشنامه است و یا اینکه بازیگر متوجه متن نشده و کارگردان هم حواسش نبوده است.
نمایش نامه همانطور که گفتید ستون و تکیه گاه ندارد. در جایی خیانت و رابطه عاشقانه می خواست این کمک را بکند که به عقیده من خودش وصله اضافه داستان بود و نتوانست این مسئولیت را بدوش بکشد.
مثل همیشه از یاداشتت لذت بردم.
۲۵ اسفند ۱۳۹۹
کاوه علیزاده
پوریای عزیز یاداشت شما را خواندم. به نکات مهمی اشاره کردی که گمان می کنم در بهتر شدن اجرا های بعدی بتواند کمک کند. درباره بازیگران نمایش هم با تو هم نظرم. شاید اگر چند نمایش دیگر را اجرا کنند ...
کاوه ی عزیز،
هیچ مخافتی با حرفهات ندارم. این اجرا برای این تیم سنگین بود. به نظرم رها حاجی زینل در حال سیقل خوردنه. به گمونم هولودومور چهارمین نمایشش باشه. این اجرا خیلی از تیزی هایی که تو نمایش های قبلش توی ذوق میزد رو نداشت. با تجربه ی این نمایش اگه برگرده و نمایشی مثل اشویتس رو روی صحنه ببره، نتیجه متفاوت از پیارسال میشه. که طبیعیه. و خب خود گروه بارها گفتن در حال تجربه کردنن. چه در این نمایش چه کارهای قبل.

______
جدای از این نمایش و بطور کلی موضوع زود به مقصد رسیدن در ما نهادینه س، درسته. یکی علتهاش هم اینه که هیچ وقت افراد بر اساس ... دیدن ادامه ›› شایستگیشون به موفقیت نرسیدن. همیشه یکی با پارتی یا دوز و‌کلک یا رانت یا راپورت دادن گوی سبقت رو از هر کی سالها تلاش کرده ربوده و جایی برای شایسته ها نمونده. البته این چیزی رو توجیه نمیکنه. فقط خواستم بگم تو حافظه ی تاریخیمون هست.
۲۵ اسفند ۱۳۹۹
پوریا صادقی
کاوه ی عزیز، هیچ مخافتی با حرفهات ندارم. این اجرا برای این تیم سنگین بود. به نظرم رها حاجی زینل در حال سیقل خوردنه. به گمونم هولودومور چهارمین نمایشش باشه. این اجرا خیلی از تیزی هایی که تو نمایش ...
قطعا همینطوره که میگی پوریا جان. ما منتظر کارهای بعدی ایشون و همچنین آقای صفری عزیز هستم. انسانهایی که در مغزشون رو به روی انتقادهای چه درست و چه غلط باز میذارن قطعا مسیر پیشرفت رو برای خودشون هموارتر می کنن و آقای صفری نشون داده که همیشه با ذهن باز و بدون تعصب به این موارد توجه میکنن.
در بخش دوم هم دقیقا با شما همنظرم.
۲۵ اسفند ۱۳۹۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش هولودومور با اینکه دغدغه ی امروزه ی جامعه ی ما نیست باید دیده بشه بخاطر زحمت بازیگرای کار
فارغ از اینکه ریتم نمایش بسیار پایین است و نمایشنامه از نیم ساعت کار به بعد دیگه حرفی برای گفتن نداره و به یک لوپ تکراری میرسه
فارغ از اینکه همه چیزو به مخاطب میگه اما نا گفته و نا دیده نباید بمونه بازی خوب مأمور خانوم که کمی فضای کمدی ایجاد کرده بود با لحنش و نه کم بود نه زیاد و صحنه ی دیدن عشاق که با صحنه ی اعدام تکمیل شد
مشکلات و ایرادات به هر اجرایی وارده اما باید کاملا منطقی نگاه کرد که چه تیم بازیگرانی را ما روی صحنه میبینیم و اگه نقدی یا حرفی زده میشه نسبت به اون اجرا و بازیگران باشه
و بزرگترین ایرادی که از نمایش هولودومور میشه گرفت صحنه ی دست و پا گیر و تی زدن بین صحنه هاست
آرزوی موفقیت و درخشش دارم برای بازیگرای کار ?
خریدار
علی صفری (alisafari)
سلام نیما جان، ممنونم از اینکه اگ نقدی می کنید منصفانه و بنا به شرایط است، به واقع امسال تئاتر کار کردن بسیار سخت بود و پر ریسک، طبیعی است که اگر گروهی در شرایطی نرمال از همه لحاظ اثری را روی صحنه ببرد خودش هم از نتیجه راضی خواهد بود، اجرای هولودمور حاصل تلاش گروه بسیار جوانی است که در تک تک بخشها انرژی گذاشتند و امروز نیازمند حمایت هستند، ممنونم از شما که کنارمون هستید
۲۴ اسفند ۱۳۹۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
پدرانمان به آب زدند و رقصیدند
ما
زیر بارانِ نوقبیلگی گریستیم
و فرزندانمان برای جرعه ای از آنچه گم کرده ایم
باید به خواب هایشان خیانت کنند

" #مرتضی_بخشایش "
.
دست زمانه مشت تو را باز می کند
شادم! چرا؟ _ که عمر خیانت، دراز نیست

#ساناز_رئوف
۲۳ اسفند ۱۳۹۹
ممنونم از اشعار نزدیک به اثرتون، ممنونم از حضورتون حالا ایرادی هم نداره اگر کار ما رو دوست نداشتید، حداقل شعرهای خوبی برامون نوشتید
۲۴ اسفند ۱۳۹۹
ممنون جناب صفری از شما و گروه تون که چراغ تاتر رو روشن نگه داشتید
۲۴ اسفند ۱۳۹۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید