در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | مسیح حیدری زاده
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 16:30:58
 

فعال هنری

 ۱۱ اردیبهشت ۱۳۶۸
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
اگه بخوام به مواردی که در این اجرا دوست داشتم اشاره کنم، به صورت خلاصه میشه گفت همه چیز. اما به تفکیک میشه به بازی خوب بازیگر ها اشاره کرد، به دیالوگ های به جا و تاثیر گذار، دکور بسیار جذاب و طراحی نور و موزیک عالی. صد البته مواردی برای بهبود هست، اما ترکیبی که این اجرا رو ایجاد کرده برای من بعنوان مخاطب، تاثیر گذاری و جذابیت خیلی خوبی داشت.
به نظرم حیفه که این اجرا تمدید نشه، یا حتی چند نوبت دیگه در سالن های مختلف اجرا نره.
البته خبری که شنیدم در خصوص کارگردان واقعا ناراحت کننده بود، جای آفرین گفتن داره به عوامل اجرا که با سختی این موضوع همچنان به اجرای قوی خودشون ادامه دادن.
گروه هنری بی نام (binamtg)
جناب حیدری زاده ممنون از اعتماد شما به ما
هیچ چیزی در این حرفه مارو خوشحال تر از این نمیکنه که بفهمیم تونستیم حتی برای یک نفر هم که شده شب خوبی رو ساخته باشیم.
ممنون از نکاتی که فرمودید و به امید روز های سبز برای همه
مخلص
۰۹ اردیبهشت
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اجرای خوبی بود از این جهت که المان های صحنه، موزیک زنده داشت.
دیالوگ ها هم واقعا جذاب بود و خط سیر داستان برای مخاطب کشش خوبی ایجاد می کرد
انتظار بیشتری از هماهنگی بین بازیگرها داشتم. و همینطور پخته تر بودن کاراکتر هایی که اجرا میکنن. چون ظرفیت بیشتری دیده میشه.
سپاس از انتخاب متن و بازیگران خوب.
نوشته های داریوفو توسط استاد شهرستانی و بازیگران ایشون خیلی خوب و به جا اجرا میشه، هرچند که در این اجرا فکر می کنم که داستان اصلی بیشتر از چیزی بود که دیدیم و فکر می کنم شان چنین کاری و چنین بازیگرانی حتما سالن های بزرگ تر هست. مثل اجراهای قبلی ای که دیدیم و خیلی هم لذت بردیم مثلا برای خرید که نباید پول داد
آرزوی موفقیت می کنم برای همه دست اندرکاران این اجرا
داستان برای من خوب بود از این جهت که در واقع درد درونی افراد جامعه رو نشون میده. حرفایی که شاید گوش شنوای نداریم تا بتونیم بلند بلند بیان شون ... دیدن ادامه ›› کنیم .
برای همین در سکوت فرو میریم. خوب بودن موضوع داستان خیلی نمایان هست. این اجرا طی سه باری که دیدمش هر بار بهتر و جا افتاده تر شد. برای من که اولین اجرا ای که از آقای رحیمی نصر دیدم نمایش تئاتر "مرگ خنده دار یک دوچرخه سوار استقامت" بود، همیشه انتظار بالایی دارم وقتی که به دیدن اجراهای ایشون میام. برای همین دیدن این اجرا خوشحال کننده بود و به خاطر کیفیتی که داره، تماشای اون رو به دیگران توصیه می کنم. مشخصا تمامی اجزای اجرا در خدمت همون ایده اصلی داستان هستن و چیزی ناهماهنگ نیست که در نتیجه باعث میشه شما تا آخر اجرا روی اصل موضوع تمرکز داشته باشید. حتی اگه با بخشی از دغدغه های کاراکتر اصلی هم نظر نباشیم ولی بهش حق می دیم وقتی که در زندگی تا این حد درگیر موضوعاتی شده باشه که محیط روحی زندگیش رو تنگ تر و تنگ تر می کنه. البته این نمایش اگه طولانی تر بود، دوست داشتم یه بخشی در خصوص اتفاقاتی که درون ذهن کاراکتر اصلی میوفته هم داشته باشه، علاوه بر حرف هایی که داره برای آیندگان میگه. مثلا خواب هایی که می بینه یا خاطرات کودکی. و اینها رو نه فقط بیان کنه بلکه روی صحنه ببینیم. و کیفیت اجرا و ظرفیت داستان، باعث این میشه که آدم فکر کنه کاش طولانی تر بود.

سیدمحمدصادق سیادت (siyadat)
باسلام و احترام؛
از اینکه مارا تماشا کردید از شما بسیار ممنونیم.
۲۲ دی ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش دوست داشتنی ای بود
بازیگر ها برای من از نظر اجرا خوب بودن. مخصوصا نقش دوست دختر سابق کاراکتر اصلی، خود کاراکتر اصلی، و سر پیشخدمت
اما باید به جنبه های خوب دیگه هم اشاره کرد و صدا و جلوه های تصویری به همراه دکور به نظرم خوب بود.

ولی داستان بیشتر از همه جای خودش رو پیداکرد. واقعا معنای دردناک و سخت فشار های زندگی و تاثیری که رفتار آدم های دیگه روی ما میذارن
رو تونست به شیوه درستی به تصویر بکشه.
هر کدوم از ما پتانسیل هیولا شدن رو داریم
داستان جالبی بود. بازی ها رو دوست داشتم.
به نظرم ارزش دیدن داشت واقعا.
داستان واقعا جذاب بود
طراحی صحنه رو دوست داشتم.
ریتم کار خیلی خوب بود.
فقط صداها ضعیف بود
و اینکه تپق زدن هم روی اعصابم میرفت.
زندگی انسان مدرن در مضحکه زندگی

"تنهایی" داستان انسان مدرن در دوره ای ست که قرار بود شبکه های اجتماعی موانع ارتباطی رو از بین ببرن. اما دیدیم که نتیجه برعکس شد. مَرد قصه ما، داستان تنهایی اش مانده در گذشته ست. گذشته ای که فراموش نمی کند و در پی دکتر و دوا و روانشناس و این حرفا، دنبال درمانی می گردد که در دست خودش هست.
آدمی آنقدر در زندان خودساخته اش فرو می رود که به آن عادت می کند. مگر دزدی از غیب بیاید و زندانش را از او بدزدد.


چه تعبیر درستی،ممنونم🌱😍✌🏽
۱۳ خرداد ۱۴۰۲
بسیار ممنونم از لطف شما جناب حیدری زاده🌿🙏🏻❤️🌹
۱۴ خرداد ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در واقع نوشتن هر گونه تحلیل در خصوص کارهای مرتبط با عزیزان با تجربه و استاد عزیز، میکائیل شهرستانی از عهده من خارج هست.
فقط میتونم بگم که داستان من با تئاتر از دیدن اجرای هملت با بازی بی نظیر شاگردان ایشون همراه بود. و از اون روز به بعد طرفدار پر و پا قرص اجراهایی که به هر نوعی، مستقیم یا غیر مستقیم مرتبط با ایشون بود.

در خصوص این اجرا، برای این کمترین، اجرای خیلی عالی علی کشوری و الهام رضایی واقعا برجسته و قابل تحسین بود.
صحنه مثل همیشه عالی طراحی و اجرا شده بود.
فقط دوست داشتم موسیقی اجرا هم مثل سایر اجراهای قبلی نقش پر رنگی داشته باشه، شاید مثل "آوازه خوان خیابان ... دیدن ادامه ›› منهتن"

فکر می کنم این اجرا، از جمله معدود اجراهایی هست که ارزش بیش از یکبار دیده شدن رو داره. مخصوصا از نظر اثرگذاری روی مخاطب. واقعا باعث میشه به فکر فرو بری

خیلی ممنونم از همه دست اندرکاران این اجرا
آقای مسیح ممنونم از لطفتون 🙏 ✨
۰۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
موش ها نمی‌میرن:
انسان تمامیت خواه، همیشه دوست داره همه چیز و همه کس رو برای خودش نگه داره، دوست داره که همه دوستش داشته باشن. این خودخواهی ... دیدن ادامه ›› از طرف همه مورد تقبیح هست، البته تا زمانی که یادمون بیاد بسیاری از نزدیکان درجه یک ما، همینطور باهامون برخورد می کنن. خانواده ها، تلاش می کنن بچه هاشون رو تا ابد بچه بدونن و به هر نحوی که شده اونا رو کنار خودشون نگه دارن! (یادش بخیر فیلم پدرسالار)
همه چیز رو خواستن، همه چیز رو برای خود خواستن ستم بزرگی به خودمونه
دیوار بتنی هم نمی تونه جلوی رفتن چیزایی که مال ما نیست رو بگیره.
......
اول تبریک میگم به همه دست اندرکاران این اجرا و تشکر می کنم که با همه سختی های مسیر، چراغ تئاتر رو روشن نگه داشتن.
و دوم خیلی خوشحالم که بعد از مدت ها اجرایی دیدم که با استقبال خیلی خوبی مواجه شده.
از جمله اجراهایی بود که بارها ارزش دیدن داره.



امیر مسعود، سپهر و Reza1991s این را خواندند
مهدی محبعلی (سهاب) این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بی چرا زندگان
اثر درد یک جامعه بر زیر مجموعه های انسانی اش

نگاه اجرا به محیط تیمارستان گونه یک جامعه بیانگر اثر روانی ای است که شرایط در ... دیدن ادامه ›› زندگی افراد حاضر در آن جامعه، متحمل آن می‌شوند. زندگی در اینجا رنگ و بویی کاملا واقعی دارد. واقعی تر از هر نگاه رئالیستی دیگری.
انسان در اینجا در چارچوب زندگی خود جای گرفته، در بازی جامعه شرکت می کند و سر انجام به انتهای مسیر خود می‌رسد و وقتی از دردش سخنی گفته می شود، تنها جایگاه او در ستون روزنامه ای است که روزی منتشر می‌شود. اما این خبر هرچند مکتوب، در سیل اخباری که نتیجه بازی های این جامعه با اعضای خود است، سریع فراموش می‌شود.
هیچ کس درد از دست دادن فرزند در اثر فقر را بیشتر از چند دقیقه مرور نمی‌کند. چون خبر بعدی به زودی از راه می‌رسد و انسان جامعه امروز برای اینکه ظرف ذهنش آماده دریافت خبری جدید باشد، باید ظرف خود را از اخبار قبلی تاحدی خالی کند.
انسان در تیمارستان جامعه زندگی می‌کند. اما کسی به او توجه نمی‌کند، کسی عاشق او نمی‌شود، کسی دردش را نمی‌بیند بجز زمانی که خبر ساز شود یا هیاهویی برانگیزد.
خبرنگار هم خود طعمه داستان خود می‌شود. آخر هم خیاط در کوزه می‌افتد.
نگاه جامعه‌ای که فرزندان خود را در طی بازی های بیرحمانه‌ای می‌بلعد، حتی به راوی داستان های خود، بیرحمانه است.
او هم روزی طعمه خواهد شد.

مردی با صدای نازک
مردی با صدای نازک از درد می‌گوید، از دردی که بعد ها خود او را گرفتار می‌کند، آرزو هایی که پیش چشمش از بین می‌روند. اما تماشاچیان همه می‌خندند. کسی درد او را متوجه نمی‌شود.
به یاد می‌آورم متی از کتاب برتولت برشت را که در مورد یکی از فیلم های چارلی چاپلین بود، داستان مردی مست که میخواست در یک مشروب فروشی، تصویر معشوقه از دست رفته خود را روی زمین به تصویر بکشد. از افتادن او و از مستی او تماشاچیان دائما می‌خندیدند. اما کسی سقوط یک قلب شکسته در میان مستی و لایعقلی را نمی‌دید. مردم به فلاکت او می‌خندیدند چون مستانه بر زمین میخورد.
و اینجا به مردی با صدای نازک می‌خندیدند شاید چون درد او را پشت صدایش نمی‌دیدند. پرتو فهم تماشاگر از صدای نازک این مرد فراتر نرفت.
در جامعه اگر فرد دردمند، خاصیت عجیبی داشته باشد، مثل صدای این مرد، طعمه خنده ها می‌شود. حتی اگر او باشد که دردی را فراتر و بلند تر از همه فریاد می‌کند.

ماجرای این اجرا در فضای مدرن، و در جامعه امروزی اتفاق می‌افتد. از درد هایی گفته می‌شود که انسان امروز با تک تک آنها دست و پنجه نرم می‌کند. اما درد به گونه‌ای متفاوت و متمایز بیان می‌شود. و افرادی که خسته هستند، آنقدر خسته که نه فقط حال شنیدن درد دیگران را ندارند، بلکه درد خود نیز برایشان تکراری است، حاضر به دیدن این اجرا شدند و تمدید این اجرا و قدرت اجرایی بازیگران و قدرت گیرایی صحنه، نور و موزیک، نشان دهنده این توانایی است.

همزاد پنداری با هر یک از کاراکتر ها برای هر تماشاگری کاملا قابل انجام است. مردی که به سطوح بالای هرم مازلو ( فلسفه و چیستی جهان) توجه کرده و حالا دست و پایش زنجیر به طبقه همکف هرم شده است. و از این رو به گوسفند چرانی روی آورده.
دختری که به خاطر دیده شدن دست به کارهایی میزند.
پسری که از سر عاشقی به دیوانگی میرسد.
دختری که درد می کشد و کسی او را نمی فهمد.
همه و همه
مگر جز تمام انسان های اطراف ما هستند که در این جامعه با هم در بازی های مشترک با هم شرکت می‌کنیم.

قدرت این جرا در جایگاه اول، به رویکرد روانشناسی آن به وقایع یک جامعه و به تصویر کشیدن آن با قدرت بالای هنر در شاخه تئاتر است.
این اجرا کمک می‌کند که انسان امروزی در جامعه، بتواند با دیدگاه بهتری به درد انسان هایی که به صورت روزانه از کنارشان عبور می‌کند، توجه کند.
و این رسالت هنری تئاتر و هم آمیزی آن با روانشناسی به نظر من به صورت موفقی در اینجا اتفاق افتاد.

مسیح
نمایش "فرآیند"
یک اجرا در قالب دانشجویی با سه جایزه...

ایجاد ترکیبی از چند نمایشنامه دیگر با درصدی مشخص و در نهایت ارائه اثری ... دیدن ادامه ›› که علاوه بر مرکب بودن از الگو های خود، میتواند اصالت خود را حفظ کند. در نهایت انگشت پنهان خود را به سوی اتفاقات و حتی اشخاصی در دنیای امروزی اشاره کردن.
در کنار همه اینها گرداب/گردباد زندگی انسان امروزی است که حداکثر نقشی که کاراکتر اصلی می تواند به خود اختصاص دهد، همانند برگی منفعل در چرخش این زندگی است. مشخصا فرد تا قبل از این فکر می کرده که بر زندگی خود و پارامتر های موثر بر آن مسلط بوده است اما چرخش محور زندگی او بر پاشنه دیگر این در، نشان می دهد که سیر اتفاقاتی در گذشته و قبل از صحنه ابتدایی در زندگی او، او را از کارمندی ارشد و مالک یک خانه، به زیر می کشد.
در واقع مسیر این گرداب/گردباد است که جریان زندگی او را در کنترل دارد و او را هر بار به دور خود می چرخاند و تمامی تلاش های نا امیدانه او را بی اثر نشان می دهد و چقدر این تصویر می تواند برای انسان امروزی آشنا باشد.
مراجعه او به سازمان هایی که در چارچوب قرارداد های اجتماعی ما می گنجد و عدم دریافت نتیجه نشان می دهد دردی که خود توسط جامعه بوجود آمده است، توسط راهکار هایی که همان جامعه جلوی پای انسان قرار داده، حل نخواهد شد. پیگیری و مراجعه هر دو بی اثر بودن خود را نشان می دهند.
نقش ها مرکب هستند، تسخیر کنندگان یکی شعر دوست دارد یکی دستیار وکیل است یکی پدر، مادر، خواهر و برادر، همکار و قاضی ای که هرگز وجود ندارد
توهم وجود نقش ها در ذهن انسان امروزی و حتی در طول عصر های گذشته!
نقشی که شاید منتظر هستیم اثری در زندگی آشوب زده ما داشته باشد اما در نهایت با یک اتاق خالی مواجه شویم.

در زندگی او هر اتفاقی به خود او نسبت داده می شود، همانند کسی که شاکی باشد اما در ابتدای امر، اصل اتفاق به خود او نسبت داده شود، و عمل دیگران طوری مورد بررسی قرار گیرد که انگار این کار ریشه در اقدام یا تفکری درون او داشته است. او همواره مجرم است حتی اگر جرمی اتفاق نیوفتاده باشد.

جهان او در عین داشتن چارچوب و زوایا از حجم مشخصی از آشوب آمیخته شده که هر دوی اینها، نظم و آشوب، به تناسبی زیبا در کنار هم نشته اند. او همواره زاویه نگاه خود، و محل ورود خود به داستان را با خود به اینطرف و آنطرف می کشد.
معنای همه چیز برای او زیر سوال می رود. حتی خودش و جایگاه اجتماعی که توهم وجود و همیشگی بودن آن را دارد.

شعری که سلاخی شد
دختر خانواده شعری را به همه ارائه می دهد. در ابتدا مورد تشویق "کا" قرار می گیرد اما بعد از آنکه همه اعضای خانواده آن دختر، از شعر انتقاد می کنند و کلمات آن را اصلاح می کنند، خود "کا" نیز اصلاح آخر را بر لیست تغییرات می افزاید، و او نیز در اینجا همانند همان مهاجمانی می شود که به خانه او آمده اند. او هم یاد میگیرد که شعر دیگری هر چقدر هم زیبا باشد، اگر مورد نقد است پس من هم باید نقدی بر آن بیافزایم.

در ادامه
تمامی اتفاقات داستان در یک چرخه مشخص رخ می دهد، همه چیز به نظر از پیش برنامه ریزی شده می آید، تا حدی که جایی مخاطب فکر می کند داستان قابلیت حدس زدن دارد، اما همواره مسیر نامشخص آشوبناک از نظم حاکم پیشی می گیرد و نتیجه تغییر می کند.

این نمایش در نگاه اول، جزو اجراهایی نیست که به صورت معمول در تئاتر ایران روی صحنه می رود که مشخصا تجربه سینماگران سالهای خیلی دور را در میان فیلمفارسی های دوران خود را تکرار می کند. ذائقه تماشاگر مشخصا تعیین کننده نتیجه این اجرا و موفقیت آن در گیشه است اما معدود هستند اجراهایی که مثل این، بتوانند آن قدر پیغام به گوش و چشم مخاطب ارسال کنند که در میان قهقهه های آنها، قدری هم موجب فکر به اتفاقات مشترک بین زندگی آنها و صحنه نمایش شود.

این نکته مثبت را نیز میتوان برشمرد که در این اجرا، تمامی بازیگران در نقش های خود، موثر و برجسته ظاهر شدند و تعادل خوبی بین تمامی عناصر وجود داشت. برخلاف اجراهایی که نقش های اصلی آنقدر بیرون زدگی دارند که سایر چیز ها در صحنه شاید یکبار هم از نظر مخاطب نمی گذرند.

دو دلیل اصلی باعث شد من این اجرا را برای دیدن انتخاب کنم، موضوع اول اقتباس آن از رمان هایی که نویسنده غیر ایرانی دارند و دوم موضوع جوایزی که به این اجرا در عرصه دانشگاهی داده شده، زیرا علاقه شخصی من به متون غیر فارسی باعث میشود نگاه مثبتی به متن ها و اجراهای اقتباسی نداشته باشم و این موضوع باعث می شود که اجراها را با نظر نقادانه تماشا کنم. در واقع به دنبال ایراد های آن باشم.

و باید بگویم از دیدن این اجرا و از دیدن چنین اجرایی در فضای تئاتر ایران بسیار خوشحالم .


موضوع و هدف این اجرا خوب بود. اما این اجرا شاید بد ترین اجرایی بود که تا حالا دیدم.
اصلا انتظار نداشتم که چنین اجرایی باشه.
هدف شون که در اتمام اجرا فرمودند، خیلی خوب و مهم
اما تماشای چنین اجرایی، در اندازه اسم شما نبود، چه برسه به اینکه چنین بازی ای رو خودتون ارائه بدید.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در مورد این اجرا میشه زیاد نوشت:
از اینکه ایده خیلی جذابی هست. از اینکه سبک داستان، تصویری بیشتر شبیه فیلم های خیلی جالب و جذاب غربی ایجاد می کنه. فیلم هایی که ذهن آدم رو تا مدت ها به خودش مشغول می کنه. من داستان رو خیلی دوست داشتم هرچند که ممکنه بگیم از فیلم یا داستان دیگه ای الگو گرفته. اما همین که ایده های جالبی توی داستان بود برای من خیلی جذاب بود.
مورد دوم برای من انتخاب خیلی خوب بازیگر ها بود. در ابتدا اصلا فکر نمی کردم اجرای این دو نفر قوی باشه. اما من کاملا اشتباه می کردم و این دوستان بسیار عالی ظاهر شدن. به صورتی که میتونم بگم از از نظر بازیگری، جزو بهترین اجراهایی بود که توی این مدت دیدم.
از نظر طراحی صحنه و لباس هم، هم المان های صحنه به اندازه کافی بود. نه کم و نه زیاد. و طراحی لباس و گریم رو خیلی خیلی به تم داستان نزدیک دیدم.
در مورد داستان خیلی دوست دارم صحبت کنم و بگم چه نقاط عطفی برای من داشت اما فکر می کنم هر طوری مطرح کنم، ماجرا رو لو میده پس فعلا سکوت ... دیدن ادامه ›› می کنم.

تنها چیزی که دوست داشتم اتفاق بیوفته این بود که این اجرا و این داستان، با زمان طولانی تر و در سالن بزرگتری برگزار بشه. فکر می کنم این اجرا میتونست بیش از یک ساعت ادامه داده بشه و همینطور سالن بزرگتری داشته باشه. چون حیفه ایده و اجرایی به این خوبی دیده نشه.
راستی موزیک هم خوب بود به جا و مناسب.

بطور خلاصه میتونم بگم از جمله اجراهایی بود که ارزش دو بار دیدن رو داره.
مصطفی اسکندری و امیرمسعود فدائی این را خواندند
علیرضا گلکار این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به موضوع جالبی پرداخته شده بود. اما فکر می کنم در زمینه پرداخت کار بیشتری باید انجام میشد.
خوب بود که از تمام صحنه استفاده شده بود و میزانسن به نظرم خوب بود. از طرفی میتونم بگم نقش پیرمرد باید شاید ده برابر بهتر از اینی میشد که دیدم. اشاره می کنم به صحبتی که آقای رضا کیانیان در مصاحبه ای در همین مورد صحبت کردن.
اجرا جالب بود، اما موضوع و داستان جالب تر بود. برای همین فکر می کنم میتونم انتظار اجرای بهتری داشته باشم.
با وجود همه المان های تاثیر گذار و جذاب، اجرا انگار یه چیزی کم داشت. انگار یه چیزی بود که باعث میشد این زنجیره شکل نگیره.
شاید ریتم بالاتر.
اجرا برای من جالب بود از این جهت که به مسائلی که در روابط بین زوج ها اتفاق میوفته، پرداخته بود. به نظرم بازیگر ها اجرای قابل قبولی رو ارائه دادن. چیزی که دوست داشتم بهتر باشه این بود که تاثیر نور سالن روی اسپیکر ها که باعث نویز میشه توسط سالن برطرف میشد.
طراحی صحنه و لباس ها برام جالب بود. طنز کلامی و حرکتی خیلی جالبی در اجرا دیده میشد.
دوست داشتم سطح صدای یکی از بازیگر ها کمی بالاتر میبود تا با سایر بازیگران هم تراز تر باشه.
به نظرم جزو اجراهای کم ایرادی هست که توی این مدت دیدم
امشب بعد از مدتها اجرایی دیدم که المان های تشکیل دهنده اش خوب بودن. هرچند اجراهای قبلی دارای نقاط مثبتی بودند ولی نقاط منفی شون خیلی به چشم می‌آمد.

نمایش "اتاق روانی" برام به عنوان مخاطب داستان جالبی رو روایت کرد. داستانی که گهگاه بهش فکر می‌کنم و به نظرم از هر طریقی این موضوع به آدم ها یاد داده بشه خوبه.

نسبت به اجرای قبلی که از همین نویسنده دیدم می‌تونم بگم که با متن بهتری مواجه بودم. از نظر کارگردانی هم این اجرا به مراتب بهتر بود. انتخاب بازیگرها برای هر نقش خوب انجام شده بود و به جز یک مورد سایر این در نقش خودشون خیلی خوب جا افتاده بودند و بسیار باورپذیر اون رو اجرا می کردن.

گروه فرم کارش رو خیلی خوب و هماهنگ و با ریتم مناسب انجام داد. زمان ۱ ساعت و ۴۰ دقیقه این اجرا در ابتدا به نظر طولانی میاد اما من به هیچ ... دیدن ادامه ›› وجه در طول اجرا احساس خستگی نکردم و ریتم بشدت مناسب بود.

به جز یک نقش که می توانست بهتر بشه، سایر نقشه ها همگی به یادماندنی و درخشان بودند.
موزیک خیلی خوب بود به جا بود، نور و صحنه خیلی خوب بودن.

خوشحالم که شاهد اجرای بهتر توسط بازیگرانی هستم که نمایش های قبلی شون رو دیدم و این روند رو به رشد در نسل جوان تئاتر به فال نیک می‌گیرم.

در آخر بگم که تئاتر با توجه به وضعیت کنونی که بخاطره کرونا، تعطیلی سالنها و فوت پیشکسوتان شرایط سختی را تحمل می‌کنه، نیازی به نقد منفی و تخریب نداره.

اگه این اجراها با همین شرایط روی صحنه نمی‌رفتن، و دست‌اندرکاران این شجاعت زیاد رو از خود نشون نمی دادن تا در شرایط کرونا اجراها رو آماده کنن، عملاً از تئاتر چیزی جز یک اسم و چند تا ویدیو آنلاین، باقی نمی‌موند. این زنده موندن تئاتر، در شرایط الان، فقط به وسیله دست‌اندرکاران و همین تماشاگرانی که به دیدن اجرا میان، میسر شده.
دم همه شون گرم.
اگر از تئاتر فقط یک اسم و چند ویدیو آنلاین باقی بماند بهتر است ، تئاتر با این کار ها زود تر میمیرد شک نکن.
حمایت بی دلیل مساوی با مرگ هنر به معنای واقعی
۲۲ آذر ۱۴۰۰
حسین جمشیدی
اگر از تئاتر فقط یک اسم و چند ویدیو آنلاین باقی بماند بهتر است ، تئاتر با این کار ها زود تر میمیرد شک نکن. حمایت بی دلیل مساوی با مرگ هنر به معنای واقعی
آقای جمشیدی عزیز ببخشید پابرهنه میام توی گفتگوی شما دو بزرگوار. خواستم به عنوان نظر شخصی عرض کنم کار نه اون‌قدر خوبه که آقای حیدری زاده میگن، نه اونقدر بد که شما میگی. کار از متوسط خیلی بالاتره. در ضمن لطیف و دوست داشتنی هم هست. البته این مواجهۀ من با این اثره.
۲۲ آذر ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اجرای خوبی بود. من باهاش خیلی راحت ارتباط برقرار کردم. ابتدای اجرا ریتم یکم کند بود شاید حدود 5 دقیقه. بعدش خیلی خوب شد همه چیز.
همه چیز سر جای خودش بود که بشه یه اجرای خوب داشته باشیم.
ترجیح من همیشه این بوده که یه اجرا رو برای خوب بودنش ببینم نه به خاطر شهرت و حجم تبلیغات و ...
این اجرا ارزش دیدن داره واقعا
حتی بیشتر از یکبار
ممنون ک ب تماشای ما نشستید✋?✨
۱۰ مهر ۱۴۰۰
مرسی مسیح جان که به تماشای ما نشستی و نظرت رو گفتی?
۱۱ مهر ۱۴۰۰
ممنونم از لطف و همراهی‌تون?❤
۱۱ مهر ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
منهای دو

اجرای سرگرم کننده ای بود. حضور بازیگران شناخته شده و محبوب تلویزیونی بنظرم خیلی خوب بود. حضور این بازیگران با تجربه و با دانش و شخصیت ... دیدن ادامه ›› باعث نزدیک تر شدن نسل های مختلف هنرمندان به هم و تقویت تیم های اجرایی میشه.
نکته ای که در ادامه مورد بالا پیش میاد و در این اجرا دیدم این بود که زمانی که شما آقای راد و حاتمیان رو در مرکز اجرای خود دارید، بازگیرانی که در اطراف این اساتید قرار می گیرند خیلی مهم هستند که توانایی مناسبی داشته باشند.
زن شماره یک صدای قوی و بازی خوبی داشت، زن شماره دو هم به نسبت خوب بود.مرد شماره سه که دکتر بود میبایست بهتر عمل می کرد، و مرد آخر که در آب افتاد هم خوب بود.
نکته مهم به نظرم صدای قوی. تسلط به بازی و طبیعی رفتار کردن این دوستان بود. دو نفر دیگر باید تقویت بشن.
این اجرا هم اشک داشت و هم خنده، داستان در بطن قوی است اما تا حدی ایرانیزه شده. که از ارزش اجرا کم نمی کنه. خودش المان جذابی هست به نظر من.
بعضی وقتها ریتم کند میشد که امیدوارم در شب های بعدی اجرا بهتر بشه.
نکته مهم اینه که با داشتن امکانات و بازیگران قوی و سایر نقاط قوت، نقاط ضعف می‌تونه بیشتر و پر رنگ تر دیده بشه.
در ادامه، واقعا تشکر می کنم از تهیه کننده و تمامی دست اندرکاران این اجرا که در وضعیت کرونا، این اجرا رو آماده کردن، واقعا شجاعت میخواد و خیلی با ارزشه.
نقاط قوت اجرا به مرور بهتر میشه و هدف از ذکر مواردی که باید بهبود پیدا کنند، تقویت بیشتر این اجرای جذاب بود.
برای همه شما آرزوی موفقیت دارم
 

زمینه‌های فعالیت

تئاتر

تماس‌ها

this.is.masih