در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال ایمان کارجو | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 18:23:58
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
درود و احترام
ابتدا عرض خسته نباشید به همه زحمتکشان هنر نمایش
خب حالا که کلا زمان اجرا پایان یافته میشه بی هیچ چشم داشتی نقد کرد.
من اجرای پنج شنبه را دیدم . سپاس از اینکه طبق ساعت و برنامه نمایش آغاز شد و همین، اما دقیقا این چی بود که من دیدم؟؟؟؟
خنده داشت؟ نکته داشت؟ معنا داشت؟
کارگردانی یا متن خاصی از انتخابم انتظار نداشتم اما این دیگه توهین بود به شعور مخاطب و البته خیانت به زحمات خودشون.
بازیگران به جر یکی دو نفر در ناپختگی دیالوگ می گفتند. صدا در صدا می پیچید و کلی از دیالوگها نامفهموم بود. دقت کنید که من ردیف چهار و در وسط ردیف نشسته بودم. شوخی ها با میم های فرهنگی جدید شاید تنها جای بانمک نمایش بود. چیزی که خب به مدد هوش اجتماعی و هنر بداهه بازیگران ... دیدن ادامه ›› شکل می گیرد.
داستان در اوج باسمه ای بودن فقط مشتی عبارت را پشت هم ردیف کرده بود. عباراتی که مثلا از ادبیات و نوع محاوره قدیمی گرفته شده. تا جایی که یکی از شوخی ها دست انداختن همین عبارات بود. هیچ دلیلی برای بردن این داستان به زمان قاجار یا اصلا ایرانی بودن آن نبود.
من عکسهای اجراهای قبل را نگاه کردم. گویا یک شخصیت سیاه هم در این داستان بوده که پنج شنبه احتمالا کار داشته و نیومده. بعد شخصیت میرزا ناراحت هم بود که چرا تماشاگران نمی خندن و رسما به زبون هم آورد. من تئاتر سنگلج را بسیار دوست می دارم و این نمایش را مستحق اون صحنه عزیز نمی دونم.
با اینکه دیدم تعدادی از تماشاگران سالن را ترک می کنند در هر حال من تا انتهای اجرا نشستم . برای تمامی عوامل و بازگران این نمایش هم آرزوی موفقیت و بهروزی و ساخت آثاری به مراتب بهتر دارم.
1403-12-4
واقعا از این بهتر و جذاب تر نمیشد که بشود.
باورم نمیشد دو ساعت و نیم نمایش پر ضرب و ریتم خوب و حس عالی را دیشب تجربه کرده باشم.
دوستم بار اولش بود که تیاتر می اومد و در پایان آنقدر راضی بود که مطمئنم با دیدن این کار یک تماشاگر علاقه مند به تیاتر ایران اضافه شد.
فقط یک خواهش دارم. حتی اگر این هفته آخر بود و گروه خسته (( همگی خسته نباشید :) )) برای فروردین و تعطیلات عید دوباره برگردید. اگر هم خسته نشدید خب همین فرمان بروید . من اگر بلیط فروشی دوباره باز بشه باز هم می آیم و این دفعه عزیزان و رفقای دیگرم را هم مهمان می کنم.
درود ویژه بر استاد صادقی و سپاس از گروه موسیقی که قبلا حضورشون را در تیاتر فین جین هم تجربه کرده بودم و عجیب درست و به جا بودند.
تمامی بازیگران و هنرمندان روی صحنه از جان و دل زحمت کشیدند و هماهنگی و رقص و نمایش آنها شایسته بلندترین تشویق هاست.
آقایان جعفری، شفیعی، کوشانی، مسعودی، نبوی و بانو آواره عالی بودند.
همچنین آخرین و نه کمترین تحسینم را تقدیم خانم الهه پورجمشید می کنم که امید من را به دیدن تیاتر خوب صد چندان کرد.
با درود و احترام
من اجرای 1 بهمن 1403 را دیدم
عجب داستان هوشمندانه و خوش ضربی، واقعا یه جاهایی از ته دل به خوشفکری و نوآوری سازندگانش آفرین گفتم. به نظرم چنین ایده ای که می تونست تبدیل به یک انیمیشن ساده بشود چه استادانه تبدیل یک تئاتر / نمایش عروسکی جذاب شد. امیدوارم همین خط را ادامه بدید و باز هم مخاطبین را با داستان گویی درست و نوآورانه راضی از سالن نمایش راهی کنید.
برای دوستتون آقای رجب زاده هم آرزوی سلامتی دارم.
ممنون از لطفتون 🌷🙏🏻
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
با درود و احترام خدمت همه بازیگران و عوامل ساخت این تئاتر
من اجرای 20ام دی را دیدم. جزییات کار مثل بازی ها و دکور و نور خوب بود. اما امان از کلیات. یعنی داستان با ریتم کند و بوی عود و دود سیگار هر کدام یک قدم من را به سمت چرتی مرغوب بیشتر پیش می برد.
واقعا فقط یک لیوان دوغ برای خواب کم داشتم.
داستان یا آنچه که روایت می شد اما ما را در هیچ سطحی درگیر نمی کرد با ریتم کندی آغاز شد و بعد همچنان با دادن اطلاعات در زمانهای نامناسب و سوخته بی هیچ کششی جلو می رفت. تکه پرانی های بازیگران هم هیچ کمکی به گرفتن خنده یا هیجان زده کردن تماشاگران اضافه نمی کرد. اما صدای خوب پیمان بیات و البته بغض و گداز خانم دنیا فتحی در پرده آخر هر دو نجات بخش این نمایش بود.
در ضمن واقعا درکی از اینکه پدر در کتابفروشی است یا کتابخانه منزلش نبود. هر دو می توانست باشد. و در آخر بوی بد سیگار حداقل چند نفری را به سرفه انداخت. دیگه شما ببین چه بلایی بر سر ریه خود بازیگر نقش پدر "امین میری" آورد. #نه_به_بازیگر_آزاری (کاپیتان بلاک یا از این سیگار برقی ها بدین به بازیگر اینجوری همه خوشحال تریم)