«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
با درود و احترام
من اجرای 1 بهمن 1403 را دیدم
عجب داستان هوشمندانه و خوش ضربی، واقعا یه جاهایی از ته دل به خوشفکری و نوآوری سازندگانش آفرین گفتم. به نظرم چنین ایده ای که می تونست تبدیل به یک انیمیشن ساده بشود چه استادانه تبدیل یک تئاتر / نمایش عروسکی جذاب شد. امیدوارم همین خط را ادامه بدید و باز هم مخاطبین را با داستان گویی درست و نوآورانه راضی از سالن نمایش راهی کنید.
برای دوستتون آقای رجب زاده هم آرزوی سلامتی دارم.
با درود و احترام خدمت همه بازیگران و عوامل ساخت این تئاتر
من اجرای 20ام دی را دیدم. جزییات کار مثل بازی ها و دکور و نور خوب بود. اما امان از کلیات. یعنی داستان با ریتم کند و بوی عود و دود سیگار هر کدام یک قدم من را به سمت چرتی مرغوب بیشتر پیش می برد.
واقعا فقط یک لیوان دوغ برای خواب کم داشتم.
داستان یا آنچه که روایت می شد اما ما را در هیچ سطحی درگیر نمی کرد با ریتم کندی آغاز شد و بعد همچنان با دادن اطلاعات در زمانهای نامناسب و سوخته بی هیچ کششی جلو می رفت. تکه پرانی های بازیگران هم هیچ کمکی به گرفتن خنده یا هیجان زده کردن تماشاگران اضافه نمی کرد. اما صدای خوب پیمان بیات و البته بغض و گداز خانم دنیا فتحی در پرده آخر هر دو نجات بخش این نمایش بود.
در ضمن واقعا درکی از اینکه پدر در کتابفروشی است یا کتابخانه منزلش نبود. هر دو می توانست باشد. و در آخر بوی بد سیگار حداقل چند نفری را به سرفه انداخت. دیگه شما ببین چه بلایی بر سر ریه خود بازیگر نقش پدر "امین میری" آورد. #نه_به_بازیگر_آزاری (کاپیتان بلاک یا از این سیگار برقی ها بدین به بازیگر اینجوری همه خوشحال تریم)