من امشب 25 دیماه این نمایش را تماشا کردم .
1- نمایش "دایی وانیا" تجسمی است از تز یازدهم مارکس درباره فونرباخ : چخوف در این نمایش به "تفسیر جهان" میپردازد تا ما را تشویق به "تغییر جهان" نماید . اما جهان تفسیری چخوف چگونه جهانی است؟
2- نمایش برشی تاریخی از روسیه قبل از انقلاب بلشویکی است . وضعیتی ملال آور ، منحط ، رو به زوال و مبتذل . بی هیچ امیدی ، بی هیچ توانی و بی هیچ تفاخری .
تمام نیروهای سازنده اجتماعی (مسیحیت ، بورژوازی ، فئودالیته ، روشنفکری ، پرولتاریا ، اخلاق ، ...) در نقطه ای تاریخی-انتهای قرن 19- به تعادل ناپایدار رسیده اند : هیچکدام توان اثربخشی بر آینده را ندارند ، هیچکدام دارای ارزش اخلاقی نیستند و همگی با مبتذل ترین شکل ممکن در انتظار سکوتی مرگ آور در وضعیتی تکین و افسرده هستند . ملال همه آن چیزی است که هست و امید همه آن چیزی است که دیگر نیست ...
3- چخوف به شکل سرراست ، ناپایداری وضع موجود
... دیدن ادامه ››
را نمایش میدهد . وی معتقد است که این وضعیت سکون نمیتواند تا ابد تکرار شود و این زوال بی پایان (همچون سرازیری صحنه خصوصا در آخرین پرده نمایش) از اوج "ملال"(انسانی که در جا راه میرود) به میانجی "رنج" (فریادهای زنجانپور در میانه سراشیبی) در نهایت به "امید در نسل جوان" (منولوگ انتهایی سونیا) ختم میشود و این مسیر سراشیب ، پیشنهادی است برای برون رفت از وضعیت جامعه ماقبل انقلاب.
4- در جهان این اثر "وضعیت انسان" مورد نقد است : نقدی ریشه ای که نشان میدهد مهمترین عامل انسانیت در عصر حاضر - که همانا توانایی اثربخشی بر عناصر پیرامون است- گم شده است . عشقها سطحی است ، نظام اخلاق بی بنیاد است ، حتی انتقام و شلیک به هدف کاری است نشدنی . برای اجرای موسیقی باید اجازه گرفت و تصاجب معشوق را باید فراموش کرد .
چخوف نتیجه این "انفعال" را انسانیت ملول و خسته میداند.
چخوف توسعه را همپای رشد ثروت اجتماعی و حفظ محیط زیست میداند و انحطاط جنگلهای سرسبز را ظرف 50 سال گذشته نمادی از سلوک منفی انسان در عصر حاضر میداند .
5- این چهارمین اجرای این اثر ظرف 3 سال گذشته بود که میدیدم : یک اجرای خوب از حسن معجونی ، یک اجرای بد در سالن انتظامی و دو اجرای دانشجویی. هرچند که این اجرا به اندازه اجرای حسن معجونی "چخوفی" نبود ولی از همه آنها جذابتر بود. موسیقی زیبا ، صداگذاری مناسب ، زمان کوتاهتر اجرا و طراحی صحنه خلاق در کنار نورپردازی جالب توجه ، اجرا را دلچسب تر ولی دورتر از ملال پیشنهادی چخوف که در ذات این نمایش است کرده بود .
6- بازی ها را جز 2 نفر دوست نداشتم : دکتر مسعود دلخواه (که اعتبار تئاتر ایران است) و محسن حسینی (که همیشه دیدنی است). نقش یلنا و سونیا را اصلا دوست نداشتم .
7- چخوف ما را به ضیافت "امید" دعوت میکند ، حتی در این لحظه های سترون تاریخی ...
اجرا را بسیار پسندیدم (80 از 100)