در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش هملت در روستای مردوش سفلی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 02:34:18
امکان خرید پایان یافته
۱۸ مرداد تا ۰۵ شهریور ۱۳۹۵
۱۹:۰۰  |  ۱ ساعت و ۳۰ دقیقه
بها: ۲۰,۰۰۰ تومان

وبسایت گروه تیاتر اگزیت:  www.exittheatre.ir
تلفن رزرو: ۰۹۱۲۸۰۵۷۶۰۴

درباره نمایش:
نمایش هملت در روستای مردوش سفلی در سال ۱۹۶۵ میلادی به رشته تحریر درآمد و برای اولین بار در سال ۱۹۷۱ در تیاتر  ITD  زاگرب به کارگردانی بوژیدار ویولیچ اجرا شد که پس از آن شکل نهایی و کنونی را به خود گرفت.  این نمایش به عقیده منتقدین یکی از تاثیرگذارترین آثار نمایشی در تاریخ معاصر ادبیات کرواسی است که از دورویی و فرصت طلبی در لباس سیاست سخن می گوید. این اثر، یکی از نمایش های پرطرفدار در کشورهای اروپای مرکزی به شمار می رود که بارها در تیاتر ملی این کشورها به روی صحنه رفته است. تاثیر این نمایش در فرهنگ کرواسی به حدی بوده است که عبارت "مردوش سفلی" به عنوان نمادی اجتماعی برگرفته از این نمایش به معنای "جهل و بدویت فرهنگی در ناکجاآباد" وارد فرهنگ لغات کرواسی شده است. در حال حاضر این نمایش در تیاترهای ملی زاگرب، سارایوو و بلگراد به عنوان رپرتوار ثابت در حال اجرا می باشد. این نمایش همچنین در کشورهای آلمان، سوید، لهستان و چک و اسلواکی نیز به روی صحنه رفته است.
ایوو برشان به عنوان یکی از نویسندگان برجسته کشور کرواسی و نیز اروپای مرکزی که آثارش به زبان های آلمانی، انگلیسی، سویدی، دانمارکی، روسی و لهستانی ترجمه شده است، برای اولین بار با ترجمه و اجرای "نمایش هملت در روستای مردوش سفلی" به زبان فارسی توسط گروه تیاتر اگزیت، به فارسی زبانان معرفی می شود.
درباره نویسنده:
ایوو برشان (متولد سال ۱۹۳۶، وودیتسه، کرواسی) ادیب، نمایشنامه نویس و سناریست، فارغ التحصیل رشته فلسفه و زبان های اسلاوی از دانشگاه زاگرب می باشد. او به عنوان دبیر دبیرستان های شهر شیبنیک و سپس مسیول هنری مرکز فرهنگی شهر شیبنیک و همینطور مدیر فستیوال بین المللی کودکان و مدیر تیاتر شیبنیک مشغول به کار بوده است. وی از سال ۱۹۵۵ به نویسندگی روی آورد و اولین اثر موفق وی نمایش هملت در روستای مردوش سفلی در سال ۱۹۷۱، او را به عنوان پرمخاطب ترین نمایشنامه نویس یوگسلاوی سابق مطرح کرد. آثار نمایشی او در اغلب تیاترهای اروپای مرکزی همچنان با موفقیت به روی صحنه می رود. از جمله دیگر آثار نمایشی مهم وی می توان از "چهار رودخانه زیرزمینی"، "مرگ مدیر ساختمان"، "شام باشکوه برای مرگ یک شرکت سهامی"، “بیشرم ها در دانشکده فلسفه"، "مانور بزرگ در خیابان های شلوغ"، "بذرهای یخزده" و "پوچگرایی از وِلیکِ ملاکه" نام برد. از میان آثار داستانی وی می توان به "پرنده آسمانی"، "اعترافات آدم بی شخصیت"، "قمار با سرنوشت"، "حکومت الهی ۲۰۵۳"، "کاتدرال"، "هیچ چیز مقدس" و “لعنتی ها"  اشاره کرد. وی همچنین سناریست فیلم های "راز نیکلا تسلا"، "سرزمین موعود"، "چگونه جنگ در جزیره من شروع شد"، "مارشال" و "لیبرتاس" نیز می باشد.

گزارش تصویری تیوال از نمایش هملت در روستای مردوش سفلی / عکاس: رضا جاویدی

... دیدن همه عکس‌ها ››

اخبار

›› مهرداد خامنه ای: زمانی تئاتر داریم که کارمندان و کارگران هم بتوانند تئاتر ببینند

›› دوشنبه ۱ شهریور ماه، هملت میزبان اختصاصی هنردوستان است

›› حضور جانشین سفیر کرواسی در ایران در افتتاحیه نمایش هملت در روستای مردوش سفلی نمایش

ویدیوها

آواها

مکان

خیابان اندرزگو (قیطریه)، شرق به غرب، روبروی بلوار کاوه، خیابان احمدی، پلاک ۲۸
تلفن:  ۲۲۳۹۰۳۲۰

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
هملت در روستای مردوش سفلی

(دموکراسی به سبک من)

(گرچه عموما خطر لو رفتن هملت وجود ندارد! اما توجه داشته باشید که این متن می تواند بخش هایی از نمایش را لو دهد)
.
.
.
.
.
.
.
.
.

1. خیلی ها این جمله را در مقدمه هجدهم برومر لوئی بناپارت نوشته مارکس خوانده اند که «هگل در جایی به این نکته اشاره ... دیدن ادامه ›› می کند که رویدادهای تاریخی دوبار اتفاق می افتند. اما گویا هگل فراموش کرده که به این مساله اشاره کند که اتفاقات بار اول به صورت تراژدی و بار دوم به صورت کمدی اتفاق می افتند». جان مایه و اساس پارودی دقیقا همین است. در پارودی (کمدی نقیضه) یک داستان آشنا در هم می شکند و قهرمان های آن شکلی مفلوک به خود می گیرند. تمام آن چیزی که بار اول عظمت تراژیک ماجرا را نشان می داد این بار مسخره، ترحم آمیز و رقت بار است. از این منظر پارودی لزوما تماشاگر را نمی خنداند. هملت در روستای مردوش سفلی متنی از این جنس است.

2. در این متن با دو لایه مجزا از قصه سر و کار داریم. در لایه ی اول بازآفرینی هملت در یک سیستم دیکتاتوری را می بینیم که نشان می دهد وقتی ادبیات بازیچه دست قدرت مداران شود تا چه اندازه باسمه ای، سفارشی و تحقیر آمیز خواهد بود. لایه دوم اما ساختار جامعه فرضی «مردوش سفلی» را نشان می دهد. کاراکترها دقیقا عینیت یافته اند. پولیه همانند پولونیوس دسیسه گر است. هوراشیو راوی و ناظر فاجعه، هملت تشنه کشف حقیقت است و در این مسیر به جنون می رسد. له یرتیس هم یک بار دیگر وظیفه افشای راز بزرگ را برای هملت ایفا می کند. جنس قربانی شدن اوفلیا اما از نوعی دیگر است. اوفلیا با تن دادن به فساد پیرامونش روح خود را قربانی کرده است. ایوو برشان با درک درست کاراکترهای هملت و بومی سازی آن نمایشی نو آفریده که از دریچه چشم معلم (که به نظر می رسد نمادی از خود نویسنده نمایش باشد) ترسناک بودن این جامعه را به تصویر می کشد.

3. اما هرچقدر که متن جلوه های درخشانی دارد، اجرا نتوانسته این ظرفیت ها را برای من مخاطب تصویرسازی کند. جدای از چند بازی بد که طبعا قابل اصلاح خواهد بود، اما احساس می کنم کارگردانی مهرداد خامنه عزیز و دوست داشتنی قدمی فراتر از خوانش ساده متن در حداقلی ترین شکل آن نبوده. معمولا متن های کلاسیک، اجراهایی کلاسیک دارند. در این متن ها گاهی مونولوگ های طولانی رو به تماشاچی بدون وجود منطق و ضرورت خاص روایی تعریف می شود، نور معمولا ساکن و بلاتغییر است و نقشی در بازی ندارد، دکور ایستا است و میزانسن ها هم تا حد امکان ایستا و محدود. منطق کارگردانی آقای خامنه از دید من یادآور همین ایستایی در کارگردانی متون کلاسیک است. اما این جا با یک متن مدرن سر و کار داریم که فقط جان مایه یک متن کلاسیک را برای خود برداشته و در فرم کوچک ترین شباهتی به آن ندارد. این جاست که ضرورت این نوع کارگردانی و خواندن دیالوگ ها از پس همدیگر و بعد ترک کردن صحنه از دید من رنگ می بازد. نور در این نمایش فاقد کارکرد است و دکور با وجود مینیمال بودنش نقشی در کار ندارد. صرفا چند صندلی برای این که بازیگر حین ادای بعضی دیالوگ ها مجبور نباشد سرپا بایستد. تصاویر ویدئو پروجکشن هم به رغم زیبایی و جذابیتش خط اتصال سستی با نمایش دارد. اگر هدف از نشان دادن این فیلم های مستند ترسیم جغرافیا و برهه تاریخی نمایش باشد باید گفت این شیوه اطلاع دهی مستقیم دست کم برای من جذابیتی نداشت. یک اتفاق دیگر ، پرداخت شخصیت هملت، لی یرتیس و گرترود است. هملت در این نمایش بیشتر از آن که جنون کشف حقیقت داشته باشد با بازی اش حس افسردگی و گیجی به مخاطب القا می کند. از شخصیت لی یرتیس هم تقریبا هیچ نمانده به جز یک ابزار ساده برای انتقال خبر اصلی نمایش. نقش گرترود حتی از آن هم کمتر شده و المان لنگیدن برای او هیچ معنایی را در ذهن من القا نمی کند. به سبب نخواندن متن اصلی نمی دانم ایده جابجایی نقش های زنانه و مردانه در کار از کارگردان است یا نویسنده اما هر چه باشد ایده خوبی است و به فضای پارودی کار کمک می کند، کما این که ممکن است تفاسیری فمینیستی هم از کار در پی داشته باشد.

4. جایی دیگر در جواب دوستی گفته بودم: اگر به گروهی بگوییم جوان و بی ادعا در واقع به آن ها توهین کرده ایم. انگار بگوییم: اگر بد بازی می کنی عیبی ندارد! ضعیف هستی دیگر! تقصیر خودت نیست! بازیگر به همین اندازه که خودش را 15 شب یا بیشتر در معرض محک تماشاگر می گذارد به اندازه کافی ادعا کرده. جوانی هم که تعریف مشخص و معینی ندارد و بسته به این که چه کاری می خواهی انجام دهی ممکن است جوان یا مسن باشی. با این تفاصیل فکر می کنم باید گفت مجموعه بازی های این نمایش شامل چند بازی بسیار خوب (معلم و شیمه و پولیه)، چند بازی متوسط و یک بازی بد (ماریا-هملت) است. بازی اتفاقی است که لحظه به لحظه و شب به شب تغییر می کند و شاید اگر شب دیگری به تماشای کار نشسته بودم نظر دیگری داشتم. امیدوارم هیچ رنجشی از بیان نظرم در دل بازیگران عزیز کار ایجاد نشده باشد، که خودم لذت نقش خوانی روی صحنه را چشیده ام و می دانم اگر بفهمی تماشاچی (حتی یک نفر) نتیجه زحمتت را دوست نداشته باشد تا چه اندازه اذیت می شوی. امیدوارم اجراهای بعدی را با موفقیت از سر بگذارنند و مهم تر از آن، از نقشی که ایفا می کنند لذت ببرند، که این لذت باعث می شود کار از دید تماشاگر هم دوست داشتنی شود. از مهرداد خامنه و گروه اگزیت هم سپاسگزاریم که بودنشان در تئاتر کشور با هر کیفیتی مغتنم است چون فراتر از اجرا، کنش اجتماعی این گروه در برخورد با مخاطبانش نتایجی به مراتب مهم تر از تماشای یک نمایش خواهد داشت.

من این جمله رو بسیار دوست داشتم :

" گروه اگزیت "بودنشان در تئاتر کشور با هر کیفیتی مغتنم است چون فراتر از اجرا ، کنش اجتماعی این گروه در برخورد با مخاطبانش نتایجی به مراتب مهم تر از تماشای یک نمایش خواهد داشت.
۲۷ مرداد ۱۳۹۵
شاهین عزیز و بزرگوارم
ممنون از همراهی و دقت نظرهای سازنده ات
بی شک نقطه نظرات همه عزیزان تیوالی و غیر تیوالی، رهنمونی نکوست در راستای مسیر و اهداف ما.
و سپاس از همه همراهان گرامی و نظرات بسیار ارزشمندشان
۲۸ مرداد ۱۳۹۵
ممنون از تو لیلی عزیز که خوندی و تشکر از بازی خوبت تو این نمایش. امیدوارم هر روز شاهد بازی ها و موفقیت های بیشتر از تو باشیم.
۲۸ مرداد ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دنیای جدیدی ساخته خواهدشد
پرچم جدیدی برافراشته خواهدشد
.
تیاتر یک هنر است و زنده و پویا بودن شرط لازمه هنر است. تیاتر هم مثل سایر هنرها باید به روز باشد و با جامعه قدم به قدم پیش‌آید. خوشبختانه این نمایش و متن پرمایه آن تمام‌قد واجد شرط فوق بوده و در لحظه لحظه یوگسلاوی هفتاد سال پیش می‌توان چیزهایی دید که شاید دغدغه امروز ما باشد. ولی امیدوارم روزی برسد در هفت دهه آینده، که دغدغه هیچ جامعه‌ای دغدغه‌های تکراری ما و پیشینیان ما نباشد!
شاید در نگاه نخست اینچنین به نظر برسد که بازهم سوژه و انتقاد تکراری، اما با نگاهی مجدد، به ظرافت‌های متن و انتقادات ساختاری و بنیادی آن پی برده و می‌توان از تماشای نمایش لذت برد. نمی‌دانم در برگردان متن از زبان اصلی ذوق و سلیقه مترجم محترم تأثیر داشته و یا ایشان امانت‌دار محض بوده و دخل و تصرفی در متن اصلی نداشته‌است. با فرض صحت امانتداری مترجم، تکرار تاریخ اثبات شده و اگر فرض نخست صحت داشته باشد، بسیار بسیار خوشوقت خواهم‌شد از آشنایی با جناب آقای مهرداد خامنه‌ای بعنوان هنرمندی متفکر و دغدغه‌مند، هرچند که انتخاب این متن برای اجرا، به خودی خود نشاندهنده اوج حساسیت ایشان نسبت به شرایط اجتماعی امروز ماست.
.
اصلاً جون به جونم کنن جدی ندارم، طنز جزوی از منه، از اول هم قرار بود من سعی کنم طنز بنویسم در مورد این اثر دوست‌داشتنی. بسیار ... دیدن ادامه ›› خرسند و اینام که این فرصت به من داده شد تا بعنوان یک منتقد (اهم اهم...) به تماشای یک نمایش بشینم و سایرین رو از نظرات گهربار خودم مستفیض گردانم. در مورد آقای خامنه‌ای صحبتهای جدی فوق عرض شد، چون نمیشه شوخی کرد اصلاً! خودتون بهتر واقفید قطعاً، هرکی واقف نیست با فیلترشکن و یه شارژ پنژ تومنی بیاد پی‌وی تا واقفش کنم. جزو معدود نمایشهایی بود که وقتی قرار بود همه بازیگرا باهم حرکتی بکنن، کاملاً هماهنگ و یکدست بودن، منظورم مستقیماً به آوازهای دسته‌جمعیِ که با هماهنگی خاصی اجرا می‌شد، با وجود اینکه زبان مادری و حتی پدری هیچکدوم از بازیگرا صربی و کرواتی نبود، چند وقت پیش رفتم یه نمایش که رو حوضی بود، یعنی از اصیل‌ترین اشکال نمایش در ایران، هرکی یه سازی می‌زد!
در مورد خیلی چیزا من سواد ندارم، بعنوان مثلاً در مورد بازیگری، طراحی دکور و صحنه، کارگردانی، مشاور کارگردانی، نورپردازی، موسیقی، دمپایی کهنه، اجاق‌گاز، لباسشوئی، آبگرمکن، شوفاژژژژژژژ... لذا در مورد هیچی نمی‌تونم نظر تخصصی بدم، ولی از نگاه یه شهروند اضافی، بازی‌ها در مجموع به نظرم متوسط بود و بعضی جاها به نظر می‌رسید بازیها جای کار بیشتری داشته و دارد، اما با در نظر گرفتن سن و سال بازیگران، کاملاً از موضعم عقب‌نشینی می‌کنم، چه کاریه اصلاً.
در مورد میزانسن و اینا هم هیچی نمی‌دونم، فقط یه جا که عشاق نمایش (مارکو و ماریا) رفتن یه جای خلوت که آن کار دیگر بکنن، نمی‌دونم چرا معشوقه از در اومد توی یه جای تاریک و از دیوارش خارج شد، چون به نظرم رسید اونجا یه اتاق تاریکه با یه در، ینی اصولاً اتاق اگه تاریک نباشه و بیشتر از یه در داشته باشه اصلاً جای امنی نیست برای عشاق، منم شنیدم والا، اینجوری میگن، خودم بلد نیستم.
نورپردازی خوبی داشت ولی من در ادامه بی‌سوادی خویش به نظرم رسید شاید اگه روی عکسای روی دیوار نور بود، جالب بود، مثلاً روی عکس استالین نور قرمز آلبالویی و روی عکس ژنرال تیتو قرمز گوجه‌ای.
در نهایت توصیه می‌کنم این نمایش رو ببینید حتماً، آخه راستش من دیشب مهمون بودم، مجانی دیدم، اینه که ازتون خواهش می‌کنم یه چند نفرتون برید نمایش رو ببینید تا پول بلیط من دربیاد، هرچند مطمئنم اگه خودم بلیط خریده بودم طبق سنوات گذشته نمی‌تونستم برم نمایش رو ببینم، ولی چون مجانی بود تو اون ساعت و اوج ترافیک تهران، سه ربع قبل از نمایش رسیدم دم در سالن!!
.
1. ممنون که خوندید، ولی خداوکیلی برید ببینید، خوبه.
2. آقای خامنه‌ای بسیار بسیار خوشوقت شدم از ملاقات شما قبل از اجرا و بیشتر خرسندم که تا این حد نظرات مخاطبین برای شما اهمیت داره.
3. خانم سارا ثقفی که مدیر صحنه هستن، همون سارا ثقفی خودمون هستن آیا؟ که قبلا باهم به تماشای تیاتر می‌رفتیم؟
4. درود
5. :)
ممنون رضا جان، بله همون سارا ثقفی عزیز خودمون هستن؛ بعد از اجرا زود رفتین وگرنه میدیدیشون.
۲۶ مرداد ۱۳۹۵
جناب آقای خامنه ای این لطف شماست و قابل ستایش که در اندیشه ایجاد صمیمیت هستید.
حدس میزدم که چیزهایی از متن اصلی کم شده و چیزهایی بهش اضافه شده باشه، ولی ترجیح دادم یه نظر کلی عرض کرده باشم.
به هر حال، منتظر آثار بعدی شما هستیم.

ذوق زده چقدر حیییییف شد، من دیروز ندیده بودم اسامی عوامل رو وگرنه حتما دیروز می موندم تا ایشون رو هم ببینم، از همینجا بهشون سلام کرده و دست مریزاد میگم.
از تو هم بسیار ممنونم که مقدمات تماشای این نمایش خوب رو فراهم کردی
۲۶ مرداد ۱۳۹۵
قربانت رضا جان، انشاءالله یه قرار دیگه با سارا بگذاریم. خیلی وقته مثل سابق دور هم جمع نشدیم.
۲۶ مرداد ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
گروه تیاتر اگزیت مجموعه ای از افرادی ست که عاشقانه کار تیاتر را پی گیری می کنند و به همین دلیل همیشه بودن در جمعشون انرژی مثبت به همراه داره
این بار هم قسمت شد در شبی که از طرف این گروه دوست داشتنی به کاربران تیوال اختصاص پیدا کرده بود در کنار جمعی از دوستان به تماشای تازه ترین کار این گروه بنشینیم
نمایشنامه ای که به یک برهه تاریخی حساس در منطقه بالکان میپردازه اما اشارات و نکات زیر لایه ش به هیچ عنوان به یک منطقه جغرافیایی محدود نمیشه و ما به ازای اون ها رو میتونیم در جای جای دنیا و علی الخصوص کشور خودمون ببینیم
قطعا اگر با یک سطح انتظار معقول از یک گروه جوان و نیمه حرفه ای به تماشای این اثر بریم با یک کار قابل قبول طرف هستیم. برای خود من زمانی که قبل از دیدن نمایش دیدم که تایم کار 90 دقیقه ست این حس پیش اومده بود که احتمالا کار خسته کننده ای خواهم دید اما به هیچ وجه این طور نبود و به نظرم کار ریتم و انرژی مناسبی داشت
در مورد بازی ها هم غالبا در حد همون انتظاری که می شد داشت قابل قبول بود
جا داره باز هم تشکر کنم از گروه خوب اگزیت و به ویژه جناب خامنه ای بزرگوار که این فرصت رو ایجاد کردند که در یک فضای دوستانه به دیدن اثرشون بنشینیم
حمید عزیز ممنون از وقت و توجهى که نسبت به گروه اگزیت دارى براى ما هم حضور دوستانى چون شما غنیمت است و خوشحالم که این دوستى ها که اهمیتتش بسیار فراتر از خود تئاتر است و تئاتر که تنها وسیله اى براى ابراز عقاید و همفکرى است باعث ملال شما نشده. پیروز باشید.
۲۶ مرداد ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید