"درباره نمایش هم طناب"
1- "تئاتر" ماهیتا فرصت "مستند بودن" را از خودش دریغ میکند چرا که ذاتا یک نظام نشانه ای خودبسنده همچون زبان است که برای بیانگر بودن ، چاره ای جز رجوع به خودش و المانهای سازنده اش ندارد و لذا ماهیتا امکان رجوع به برون ذات خودش را ندارد . تئاتر نمیتواند چیزی را بگوید بدون آنکه آنرا نشان بدهد و به محض نشان دادن یک موضوع در تئاتر - از آنجا که همه چیز در تئاتر نشانه و برساخته است - از جهان واقع فاصله میگیرد و چیزی غیرمستند خواهد شد . این مهم ترین چالش یک نویسنده/کارگردان برای اجرای یک اثر با داعیه مستند است .
2- نمایش هم طناب به عنوان یک نمایش (نه صرفا به خاطر مستند بودنش) کاری استثنایی بود . جرات بر هم زدن قراردادهای عادی نمایش ارسطویی و آشنایی زدایی المانهای تئاتریکال همچون صحنه ، نور ، گریم ، دیالوگ ، ... از ارزشهای والای این نمایش سترگ و بی ادعا بود .
3- طراحی صحنه این نمایش یک شاهکار بود . ایجاز ، مینیمالیزم ، فاکشنالیته و اجرایی بودن این طراحی فوق العاده جذاب بود . هرچند که با برخی تمهیدات مانند ارتفاع بیشتر ، یا ایجاد مسیرهایی که بازیگران باهم برخورد داشته باشند میتوانست کمی ایده را بهتر پیاده کند ولی تا همین حد هم عالی بنظر میرسید .
4- من شخصا سالهاست که بازی کسانی مانند نوید محمدزاده و سعید چنگیزیان رو دنبال میکنم . شاید به جرات بگویم این بازی آنها را از بهترین کارهایشان میدانم . چرا که تمام ابزارهای اجرایی از آنان گرفته شده بود و فقط مانده بود فیگور ، بیان و ریتم که نه تنها این دو عزیز که همه بازیگران محترم به بهترین
... دیدن ادامه ››
وجه از آنها بهره بردند .
5- به عقیده بنده کارگردان در یک تئاتر ، وظیفه ای جز "ایجاد امکان انتقال معانی از متن به ذهن مخاطب" ندارد . وظیفه ای به غایت دشوار که هر چه کارگردان به آن پابندتر میشود از متن بیشتر فاصله میگیرد و این چالش در تئاتر مستند ویرانگر است . آفرین به کارگردان این اثر که به بهترین وجه خودش را سپر بلا قرار میدهد تا متن نجات پیدا کند . خودش را از همه لوازم طنازی صحنه منع میکند تا در نهایت ، تصاویر ذهنی که در ذهن تماشاگران این اثر نقش میبندد نه مانند نمایشهای عادی ، تصاویری یکپارچه و توتال بلکه مانند "تجربه زندگی" کاملا متکثر ، فردی و برساخته ذهن شخصی تماشاگران باشد . درست مانند تصوری که از زندگی روزمره داریم و هر روز آنرا ، به مستندترین وجه ممکن ، "تجربه" میکنیم ....
6- "مهین صدری" ما را به آرامش دعوت میکند ، ما را نه به "نگاه کردن" که به "دیدن" ، به درک مکانیزم پست مدرن ، متکثر و شکسته شده حقیقت قطعه قطعه جهان معاصر - که به میانجی رسانه ها و جامعه تشدید شده است - دعوت میکند و از ما میخواهد تا در پس هر پازل مستند از وقایع روزمره ، وجهی از "نظام ارزشی حقیقت" را به میانجی تجربه و عقل ببینیم و به جای "ذات انگاری" ، به "پدیدارها" نگاهی دوباره بیفکنیم ...
حیف است این دعوت را بی پاسخ بگذاریم ...
اثر را بسیار پسندیدم . (نمره 100 از 100)