در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش وقتی کبوترها ناپدید شدند
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 12:59:39
امکان خرید پایان یافته
۲۲ شهریور تا ۰۳ آبان ۱۳۹۸
۲۱:۰۰  |  ۱ ساعت و ۳۰ دقیقه
بها: ۵۰,۰۰۰ تومان
من یک فیلمساز وابسته‌ام.

شبکه‌های اجتماعی تئاتر مستقل تهران: اینستاگرام

گزارش تصویری تیوال از نمایش وقتی کبوترها ناپدید شدند / عکاس:‌ رضا جاویدی

... دیدن همه عکس‌ها ››

اخبار

›› «وقتی کبوترها ناپدید شدند» چند روز اجرا نمی‌شود/ آسیب دیدگی بازیگر

›› چالش دامنه‌دارِ فرایند تبدیل نمایشنامه به اجرا

›› آغاز پیش فروش بلیت‌های نمایش «وقتی کبوترها ناپدید شدند»

›› معرفی ۲ بازیگر جدید نمایش «وقتی کبوترها ناپدید شدند»

›› معرفی دو بازیگر جدید نمایش «وقتی کبوترها ناپدید شدند»

ویدیوها

مکان

ضلع شرقی چهارراه ولیعصر (تئاترشهر)، خیابان رازی، نبش کوچه زندوکیل، پلاک ۵۰ (خیابان حافظ، خیابان نوفل‌لوشاتو، خیابان رازی، نبش کوچه زندوکیل، پلاک ۵۰)
تلفن:  ۶۶۹۷۹۷۴۱

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
مخاطب ایرانی نظاره گر مرگ همسایه است
« به بهانه اجرای وقتی کبوترها ناپدید می شوند به کارگردانی هستی حسینی در تئاتر مستقل تهران»

امید طاهری
نویسنده ... دیدن ادامه ›› و منتقد تئاتر

نمایشنامه وقتی کبوترها ناپدید شدند، نوشته سفی اکسانن، نمایشنامه نویش و رمان نویس فنلاندی، به کارگردانی هستی حسینی در تئاتر مستقل تهران، دومین دور اجراهای خود را سپری می کند. این نمایشنامه در نگاهی تاریخی به وقایع جنگ جهانی و اشغال استونی به شکلی بیرحمانه، شجاعانه و خالی از هر نوع سانسوری، تصویر روشنی از وضعیت یک کشور اشغال شده را به نمایش می گذارد.
قدرت قصه گویی نویسنده در این اثر، و تسلط او بر موضوع و همچنین درک و دریافت عمیق او از وضعیتی که می تواند تمام ارزشهای انسانی را نابود سازد، این نمایشنامه را به آیینه ی روشنی که بازنمای تلخی ها، رذالت ها، خیانت ها و نکبت های وضعیت جنگ و اشغال است تبدیل کرده است.
وضعیتی که در نمایشنامه « وقتی کبوترها ناپدید می شوند» ارایه می شود، مختص به یک کشور خاص نیست، اگر چه نام ها و ارجاعات متن به استونی بازمی گردد این وضعیت در هر کشوری که روزگاری نحس را در جنگ و اشغال سپری کرده، قابل ردیابی است. اما مساله مهم این است که برخی از کشورهایی که دچار چنین وضعیتی بوده اند، یا از شانس داشتن نویسنده ای جسور مانند سفی اکسانن بی بهره بوده اند و یا سانسور و ملاحضات محافظه کارانه، اجازه نداده حقایق جنگ آنطور که باید، در تاریخ آن کشور ثبت و ماندگار شود.
هستی حسینی، با تغییراتی که در نمایشنامه داده، و فاصله گذاری که به واسطه روایت های کاراکتر « ادگار» در اجرا ایجاد کرده، تلاش می کند تا با کمرنگ کردن هویت جغرافیایی و تاریخی نمایشنامه، بین اجرا و مخاطب ایرانی رابطه بی واسطه تری ایجاد کند. این مساله نقطه عزیمت این نوشته است تا کمی در خصوص ناظر بودن مخاطب ایرانی بیشتر بیاندیشیم.
تئاتر در سالهای آغازین ورودش به کشور ما، با ترجمه همراه شد و سپس رفته رفته در شیوه های نمایش ایرانی، تلاش کرد تا اندام خود را جستجو و بازیابی کند. اما تا اکنون، همچنان معتقدیم درام های غربی در ساختار و پرداخت و انتقال درونمایه، قدرتی به مراتب بالاتر از نمایشنامه های وطنی دارند. به همین دلیل طی دهه های گذشته، همواره در موضوعات مهم و مسایلی که دغدغه های بزرگ جوامع انسانی بوده است، ما معمولا در جایگاه ناظر نشسته ایم و گویا به لحظه هایی کمیک یا تراژیک نگریسته ایم که برای همسایه رخ داده یا در حال رخ دادن است. در مواجهه ما با نمایشنامه های قدرتمند دنیا، همواره یک فاصله ی فرهنگی، تاریخی، جغرافیایی وجود داشته و مخاطب ما در این فاصله همواره مرگ را از آنِ همسایه دانسته است.
از طریق ترجمه ادبیات نمایشی، تراژیک ترین وضعیت های بشری، اندوهبارترین مصائب و دردناکترین جنایت ها و خیانت ها، در منظر مخاطب ایرانی قرار گرفته. رویارویی ما در حالی که پشت پنجره امن خود ایستاده ایم و اجبار به تن فروشی « مالنا» را نظاره می کنیم، یا خیانت های « ادگار» را می بینیم و یا جنون « هملت» را نگاه می کنیم، کنشی خنثی بر می انگیزد. چرا در جامعه ما، با وجود اینکه کمتر از جایی مثل استونی، در طول تاریخ دچار رنج و مصیبت نشده، اما نویسنده ای چون سفی اکسانن نتوانسته این وضعیت های بغرنج را در پرداختی قدرتمند، به درام تبدیل کند؟ نویسندگان ما اغلب یا در میان آثار درگذشتگان غرق می شوند، یا در غرب استحاله می یابند و یا هیچ.
پاسخ این پرسش را در دو حوزه باید جستجو کرد. یکی سیاست های فرهنگی و تحمیل سانسور و دیگری تکامل اندیشه و فرم در تکینه بودن نمایشنامه نویسان ما، نوع ارتباط آنها با اجتماع و مردم خود و ارتباط میان شیوه زیستی آنها با آنچه به قلم می آورند.
قرارگیری مخاطب ایرانی در پشت پنجره نمایشنامه های ترجمه، او را به یک ناظرِ ایستاده در بیرونِ رخداد تبدیل کرده است. این نقصان را باید در نمایشنامه نویسی خود جستجو کنیم. اینجاست که بی توجهی به واقعیت های دردناک انسانی و اجتماعی، به نوعی خیانت به جامعه و مردمی محسوب می شود که مجبور هستند رنج هایشان را در گذر تاریخ جا بگذارند و دیگر کسی قادر به یادآوری آنها نخواهد بود. چنین خیانتی هیچ از خیانت « ادگار» به مردم کشورش کم ندارد.
« ادگار» در نمایشنامه وقتی کبوترها ناپدید شدند، بی توجه به همه ی آنچه به او تعلق دارد، از همسرش، وطنش، اقوامش و ...، همه را فدا می کند برای بقای خودش و به تمامی تن می دهد به اوامر فرمایش شده از جانب اشغالگران وطن اش. او در جایگاه یک عکاس و بعد یک فیلمساز، آنچه را ثبت می کند، هیچ نشانه ای از رنج های مردمش ندارد. برای او هیچ چیز جز ارزش هایی که اشغالگران برایش تکلیف می کنند اهمیت ندارد. او خود یکی از اشغالگران زندگی مردمی است که در برابرشان از دشمن ظالمانه تر رفتار می کند.
هستی حسینی در اجرای این اثر مجبور است مانند هر کارگردان دیگری تلاش کند تا پیوندهای بیشتری میان مخاطب و اثرش برقرار کند. او با تغییر در روایت اثر، با فاصله گذاری و ... می کوشد تا مخاطبش صرفا یک ناظر خنثی نباشد. با این حال اتفاق دیگری رخ می داد، اگر مخاطب ایرانی، بازنمایی این جنایات را در جغرافیای خودش و در زندگی ملموس خودش شاهد بود. چه اینکه مگر در جنگ های قبیله ای، در حمله مغول به ایران، در یورش محمود افغان، در اشغالگری روس ها، در عبور آلمانها، در ورود انگلیسی ها، در حضور آمریکایی ها، در هشت سال جنگ طاقت فرسا و ...، زنان و مردان ما کمتر از مردمان استونی شاهد خیانت، جنایت، اجبار به تن فروشی، تجاوز، قتل، گرسنگی و ... بودند؟! نویسندگان ما در آن روزگار کجا سیر می کردند؟! نمایشنامه نویسان ما اکنون سرگرم چه هستند؟ چرا مخاطب ما این واقعیت تلخ رخ داده را نباید روی صحنه ی تئاترمان از زبان نرگس و زهره و کوروش و نوید و مینا و خسرو بشنود؟! چرا جریان سانسور در کشور ما گمان می کند اگر ثریا در حمله اعراب به ایران مجبور به تن فروشی برای بقا شده باشد، نباید در هیچ مکتوبی ثبت شود؟ آیا اصلا چنین منعی وجود دارد یا این یک خودسانسوری از سوی نویسندگان ما و یا بدتر از آن یک ناتوانی از درک و دریافت و پرداخت به خویشتنمان است؟
باری، هستی حسینی اجرای خوبی از نمایشنامه سفی اکسانن را روی صحنه آورده. حساسیت او در ایجاد اتمسفر اجرا از طریق طراحی صحنه، نور، لباس ها و ...، وجود تخت خواب که خصوصی ترین بخش زندگی یک زوج است در تمام صحنه ها، ریتم مناسب نمایش، در هم فرو رفتن صحنه ها و هجوم میزانسن ها به حریم یکدیگر، از نقاط خوب این اجراست. و بی شک مهمترین نکته اجرا برای شخص من، همین ها بود که در بالا خواندید. اینکه مدام در طول نمایش، این پرسش در ذهنم شکل می گرفت که اگر به جای ادگار، یک سیاوش در برابرم این جنایات را پیش می برد، واکنش من چگونه بود.
سید ساجد متولیان این را خواند
nahid jamshidi و samiraaaa.rz این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش وقتی کبوترها ناپدید شدند، بر اساس نمایشنامه سفی اکسانن یا برداشتی آزاد، ایرانی شده با تم کمدی ؟؟
اگر نمایش اجرا شده را با متن اصلی مقایسه ... دیدن ادامه ›› کنیم، فقط می شود گفت ای کاش کمی به متن وفادار تر می ماند.
ریتم بسیار سریع، حذف بعضی از صحنه، حذف نقش های کلیدی (برای مثال "اِولین" دختر یودیت که نقش مهمی در یافتن مخفی گاه رلاند توسط ادگار در پایان نمایش داشت)، بازی غیر یکدست بازیگران، عجله کارگردان برای هرچه زودتر تمام کردن نمایش، توضیحات زیادی راوی (توضیح واضحات)، ورود تم کمدی به نمایش، ایرانیزه کردن نمایش، فقدان موسیقی (دریغ از صدای یک آکاردئون) ، حذف پایان نمایش (سرنوشت یودیت در دیوانه خانه و سرنوشت ادگار در زمان حال استونی) بی توجهی به جزئیات و غیره و غیره
شاید پیدا کردن نکته مثبتی در نمایش بسیار سخت بود.
در پایان ای کاش کمی به متن وفادار تر می ماندید و با حوصله بیشتری کار رو اجرا می کردید.
دایِه* این را خواند
اشکان حامد غلامشاهی و نهال سیستانى این را دوست دارند
خیلی خوب گفتید
۰۴ مهر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کار بسیار جذابی بود
یه داستان جالب در خلال جنگ جهانی که هم جنبه عاطفی و هم سیاسی داشت
واسم جالب بود که با رفتار های یه آدم وطن فروش آشنا بشم ... دیدن ادامه ›› و کارایی که حاضره برای رسیدن به هدفش انجام بده و چیزایی که حاضره ازشون بگذره
بازی مهدی کوشکی و مجید نوروزی حرف نداشت و کارگردانی عالی بود
حتما توصیه میکنم
امیر حسین زاده این را خواند
آناهیتا شمسی نیا این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید