در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش کاتالپسی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 14:23:21
امکان خرید پایان یافته
۰۸ آبان تا ۰۸ آذر ۱۳۹۸
۲۱:۰۰  |  ۱ ساعت و ۱۰ دقیقه
بها: ۴۰,۰۰۰ تومان
کولر منزل کیانوش و همسرش شهرزاد از کار می افتد و پس از رفت و آمدهای بسیار متوجه می شوند که کانالهای کولر در حال ازدیاد می باشد...
  • تماشاگر گرامی، درب سالن راس ساعت آغاز نمایش، بسته می‌شود و به هیچ عنوان امکان ورود پس از بسته شدن درب وجود ندارد.

گزارش تصویری تیوال از نمایش کاتالپسی / عکاس:‌ رضا جاویدی

... دیدن همه عکس‌ها ››

مکان

خیابان حافظ، خیابان نوفل لوشاتو، نبش تقاطع رازی، پلاک ۱۸، عمارت نوفل‌لوشاتو
تلفن:  ۶۶۹۵۲۶۰۰

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید

نقد نمایش «کاتالپسی» به کارگردانی وحید نفر
نشانگانی از وادادگی‌های اجتماعی
نباید معضلات ومشکلات و محدودیت های اجتماعی ما را دچار کاتا لپسی ... دیدن ادامه ›› کند 2
نباید معضلات ومشکلات و محدودیت های اجتماعی ما را دچار کاتا لپسی کند 2
ایران تئاتر-سیدعلی تدین صدوقی: نمایش «کاتالپسی» به گونه ای وضعیت موجود جامعه و هنرمندان را نشان می‌دهد. احساس عدم امنیت و عدم رهایی و آزادی ، گویی همه تحت نظر هستند و همه در زندگی یکدیگر سرک می‌کشند وتجسس می‌کنند.

" کاتالپس» به معنی مرگدیسی، کرختی و فقدان ناگهانی حرکات ارادی بدون وجود یک ضایعه عضلانی است دراین حالت اندام‌ها وتنه وضع خود را به یک حالت حفظ می‌کنند و حواس و اعضای حس نیز وظایف خود را انجام می‌دهند ولی پاسخ به تحریکات و حرکات ارادی سلب می‌شود . علت این عارضه ناخوشی‌های مراکز عصبی و هیستری شناخته می شود. نمایش " کاتالپسی " وضعیت دو زوج جوان را نشان می‌دهد که هرکدام مشکلات خودشان را دارند؛ زوجی که محور ماجرا هستند و هر دو نویسنده وهنرمندند و یک دختر کوچک دارند .. مرد اما منزوی است و خانه نشین؛ گویی از اجتماع و کارکردن و نوشتن طرد و منع شده است. او در خود است و منفعل و دلش می‌خواهد روی مبل خود بنشیند و لم بدهد. زن اما پرکار است و انرژیک. او چند جایزه ادبی نیز گرفته به جلسات نقد ادبی می‌رود با جامعه ادبی و مردم در ارتباط است. مرد به نوعی به همه این‌ها حسادت می‌کند و شاید این حسادت او از همین " کاتالپسی " ای که دچارش شده است سر چشمه می‌گیرد. زوجی که دوست اینان هستند نیز با مشکلات خاص خود درگیر هستند . آن دو با وجود داشتن یک پسر کوچک به لحاظ عاطفی از یکدیگر جدا شده اند اما همچنان با هم زندگی می‌کنند. زن اعتقاد دارد که یک کاغذ ونوشته نمی‌تواند محبت و رابطه زناشویی موفقی را تضمین نماید، بلکه مهم تفاهم ودرک متقابل دو نفری هستند که با یکدیگر می‌خواهند زندگی کنند یا همدیگر را دوست دارند . زن می‌خواهد خود کشی کند که بعداً بر اثر اتفاقی منصرف می‌شود. این اتفاق شکستن پای شوهرش است . شوهر می‌گوید باید شوکی را وارد زندگی شان کنند تا به روال عادی باز گردد. آن شوک شاید مقابله با کاتالپسی اجتماعی ای باشد که همه به نوعی درگیرش شده‌اند .

زوج اصلی ماجرا اما درگیر مسائل پیچپده خودشان هستند. زن از عدم انفعال و عدم فعالیت مرد و بی خیالی او ناخشنود است. مرد نیز به روابط و رفت آمد های زن شک دارد. زن ازین همه عدم انفعال و بی تحرکی و بی خیالی وشکاکی خسته و منزجر است.

نمایش زمانی شروع می‌شود که مرد روی مبل خودش دراز کشیده است. هوا گرم است وکولرشان خراب شده ، زنگ در به صدا در می‌آید و کولر ساز وارد می‌شود . او پس از وارسی کولر می‌گوید که در کانل کولرتان چیز بزرگی گیر کرده ، چیزی که زنده است و حرکت می‌کند و جلوی کار کردن کولر و ورود هوا را گرفته است . از داخل کانال کولر سر و صداهای عجیبی می‌آید . این البته مشکل همه ساختمان است . ساختمانی که کانال کولرهایش صدا می‌دهد و بیشتر از حد معمول در ساختمان کار شده است در واقع تو گویی کانل های کولر چون ماری پیچ در پیچ همه ساختمان را فرا گرفته‌اند و معلوم نیست از کجا شروع شده و به کجا ختم می‌شوند در نهایت کار به دخالت آتشنشانی می‌کشد اما آن‌ها هم از ماجرا سر در نمی‌آورند ولاجرم همه ساکنین ساختمان را تخلیه می‌کنند، الا زوج ماجرای داستان که با آمدن دختر کوچکشان در انتهای نمایش گویی می‌خواهند به این سردی و عدم انفعال در زندگی به گونه ای خاتمه دهند؛ یا اینکه بمانند و با چیزی که در کولر است مبارزه کنند .

مرد به زعم نویسنده گویی به " کاتالپسی " دچار شده ، مانند افرادی که با شیوه " کاتالپسی هیپنوتیزم " می‌شوند . همه عضلات و اندام آن‌ها کار می‌کند اما بی تحرک هستند و فقط به فرامین " هپینوتیزم کننده " گوش می‌دهند . در واقع به نوعی شاید همه ما با وضعیت موجود در جامعه دچار نوعی کاتالپسی و هیپنوتیزم و بی تحرکی شده‌ایم .

مرد که یک نویسنده است به نوعی منفعل وهیینوتیزم شده است . گویی به گونه ای توسط چیز یا چیزهایی که در کانل کولر هستند تحت نظر است؛ یا توسط کولر ساز ، توسط مأمور آتشنشانی و... او از این احساس عدم امنیت است که منفعل شده ، به نوعی شاید بتوان گفت او را منفعل کرده‌اند .

گویی او توسط کسانی کاتالپسی شده و نمی تواند حرکت کند. نمی‌تواند کار کند و نمی‌تواند بنویسد؛ زمانی که احساس امنیت شخصی ، کاری فکری و اجتماعی نداری در واقع به نوعی کاتالپسی شده ای.

نمایش به گونه ای وضعیت موجود جامعه و هنرمندان را نشان می‌دهد. احساس عدم امنیت و عدم رهایی و آزادی ، گویی همه تحت نظر هستند و همه در زندگی یکدیگر سرک می‌کشند وتجسس می‌کنند؛تا جایی که کولر ساز زمانیکه بحث بین زن وشوهر را می‌شنود به مرد کارت وزیتی را می‌دهد که وسایل رفع ناتوانی جسنی را برای مردان عرضه می‌کند؛ واین یعنی یک فاجعه اجتماعی. کارگردان نمایش " وحید نفر" رفت آمد کولر ساز ومامور آتشنشانی را به گونه ای آزاد گذاشته ، مثلاً به یکباره کولر ساز از دسشویی بیرون می‌آید یا از اطاق خوا ب و... این یعنی هیچ جا امن نیست.

پرواضح است زمانی که فرد احساس امنیت ، راحتی و رهایی و بدون ترس از دخالت یا سرکشیدن دیگران در زندگی‌اش از هر نظر چه فکری وچه عملی ، چه کاری و چه در زندگی شخصی و روابط و شخصی و اجتماعی و... نکند ، به ویژه کسی که هنرمند است تأثیر نامناسبی بر روی روابط شخصی و عاطفی و کاری و فکری اجتماعی‌اش می‌گذارد.

در نهایت همه همسایه‌ها آپارتمان راترک می‌کنند. شاید بتوان آپارتمان را نمادی از جامعه دانست که در نهایت مردم عادی و فرهیختگان آن به دلایلی که گفته شد و به ویژه آزادی و احساس امنیت در زندگی شخصی و اجتماعی و شغلی دست به مهاجرت می‌زنند.

در انتها نمایش با امیدواری تمام می‌شود. در واقع نسل جدیدی که کودکان هستند می‌آیند و این امید به زندگی را با خود می‌آورند. در واقع برای این نسل است که باید از هپنوتیزم وکاتالپسی به هر صورتی که هست بیرون بیائیم و این عدم انفعال و غرق شدن در بی خیالی و بی تحرکی را رها کنیم و شرایطی را فراهم کنیم تا نسل آینده احساس امنیت و رهایی و آزادی کنند و به کاتالپسی دچار نشوند تا بتوانند زندگی بهتری به دور از دغدغه‌هایی که ما دچارش بوده‌ایم را تجربه کنند.

کارگردانی و بازی‌ها در این نمایش به خوبی صورت پذیرفته است. نمایش که یک کمدی تراژدی است لحظات طنز تأثیر گذاری دارد ، ریتم آن مناسب است؛ البته می‌شد به ریتم بهتری هم دست یافت و به زمان مطلوب تری رسید . بده بستان‌ها نیز نسبتاً روان صورت پذیرفته است. هر چند که مثلاً نقش مدیر ساختمان می‌توانست متفاوت تر و بهتر کار شود چه به لحاظ پرداخت وچه بازی ؛ اما در کل نمایش بازی‌های قابل قبولی داشت. به کارگردان " وحید نفر" و گروه خسته نباشید گفته و دیدن نمایش " کاتالپسی" را به دلیل طرح مسائل و مشکلات و موضوعات مبتلابه روز به " زبان تئاتر " به همگان توصیه می‌نمایم .

تاریخ انتشار: یکشنبه ۳ آذر ۱۳۹۸ | شناسه مطلب: 128563

نقد نمایش کاتالپسی کارگردان وحید نفر . تدین

امیر مسعود این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اما راجع به نمایش کاتالپسی،
کانال کولر، پیش برنده‌ و یا به نوعی بن‌مایه‌ی تمامی خرده‌داستانهای نمایش است و بی‌شک مضمون داستان نیست. مضمون خانواده است و مشکلات زوجین که به‌سادگی هرچه تمام‌تر حرف خودشان را در این نمایش می‌زنند. بازی‌های دلنشین، علی‌الخصوص بانوان اجرا (پانته‌آ‌مرزبانیان و هدیه حاجی‌طاهری) و شخصیت‌های باورپذیر که انگار از دل جامعه بیرون کشیده شده‌اند و گذاشته شده‌اند روی صحنه، همه و همه در خدمت نمایش به کار گرفته شده‌اند.
صحنه‌های سورئال و فراذهنی دو زوج نویسنده که می‌توان گفت ایده‌های نوشتن‌شان هستند و ما تماشاگران و خوانندگان متن اساسا غرق ایده‌های آنها می‌شویم. ایده‌هایی که در دل کانالهای کولر پیچ‌در پیچ گیر کرده‌اند و هر کدام با نام و قصه‌ای، راهی به حریم این دو زوج باز می‌کنند...
و در انتها بازگشت به حقیقت زیستن که با حضور دختر این زوج روی صحنه جان می‌گیرد. حقیقتی که به جای صداهای گوش‌خراش و ترسناک که در طی نمایش از گوشه کنار صحنه به گوشمان رسیده، موسیقی آرامی را می‌نوازد و زن و شوهر را تسلیم حقیقت می‌کند. تسلیم زندگی...جمع اضدادی که یقه‌ی همه‌مان را گرفته است.
راستش اون اجرایی که من دیدم یک مشکل بزرگ داشت که اجازه نمی داد من به بقیه چیزا فکر کنم . اونم بازیگراش بود. همه از اول تا آخر . ببخشیدا شرمنده به قرآن اونم تو این اوضاع ... اما برای من اینطور بود که انگار چند نفر دارن تلاش می کنن داستانی رو با نمک برای من تعریف کنن . واقعن بانمک و خیلی خوش انرژی بودن اما من هیچکدومشون رو به عنوان نقشی که داشتن بازی می کردن باور نکردم . خودشونو می دیدم نه اونی که باید . صحنه جای کار خیلی زیادی داشت که این رو هم می ذاریم به پای عدم وجود بودجه لازم . کلی چیز دیگه نوشتم که پاک کردم راستش دلم نیومد . شما که نمایش اجرا می کنین برای ما محترم هستین . لطفن ما تماشاگران رو مثل خودتون بدونین .