در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش خشت خام
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 02:23:56
امکان خرید پایان یافته
۱۳ دی تا ۱۵ بهمن ۱۳۹۲
۱۹:۳۰
بها: ۱۲,۰۰۰ تومان

شماره رزرو تلفنی: ۰۹۳۷۷۳۲۱۵۳۹

  • خرید بلیت نمایشها در تالار مولوی، فقط به صورت اینترنتی است و فروش حضوری در گیشه ندارد.
  • تماشاگر محترم ضمن پاسداشت حضور شما در مجموعه تئاتر مولوی به اطلاع می‌رساند از آن جا که این مجموعه در پردیس مرکزی دانشگاه تهران واقع شده، رعایت حجاب و شئونات دانشگاهی الزامی است و همچنین استعمال دخانیات ممنوع است. پیشاپیش از همراهی شما در احترام به قوانین دانشگاه سپاسگزاریم.

گزارش تصویری تیوال از نمایش خشت خام / عکاس: رژین دلفان

... دیدن همه عکس‌ها ››

گزارش تصویری تیوال از نمایش خشت خام / عکاس: علیرضا قدیری

... دیدن همه عکس‌ها ››

گزارش تصویری از تمرین نمایش خشت خام / عکاس: علی هاشمی

... دیدن همه عکس‌ها ››

اخبار

›› شمارش معکوس «خشت خام»

›› هنرمندان مهمان خشت خام

›› نمایش خشت خام میزبان هنرمندان خواهد بود.

›› نمایش خشت خام «ویژه خبرنگاران» به صحنه می‌رود.

›› نمایش خشت خام «ویژه عکاسان» به صحنه می‌رود.

آواها

مکان

خیابان انقلاب، ابتدای خیابان شانزده آذر، شماره شانزده، جنب کلینیک دانشگاه تهران، مرکز تئاتر مولوی
تلفن:  ۶۶۴۱۹۸۵۰

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید







یادداشتی بر نمایش« خشت خام» نوشته و کار« احسان فلاحت پیشه »
لینک مطلب : http://namayesh1.com/News.aspx?id=54






رسول حسینی این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سوال این است ؟ مسوول کیست ؟ . من یا تو ؟
نمایش خشت خام با طرح این سوال مسایل را پیش راه تماشاگر بر خاک صحنه ریخته و از او میخواهد تا درباره ی آن تنها فکر کند و آیا نمایش آن هم نمایشی برای ایران قرن ٢١ باید چیزی فرانر از این باشد ؟
اساسا در این متن نمایشی داستان در دو جریان موازی روایت میشود . اول خانواده ای در کشور همسایه عراق ، قربانی تازه ی غرب و استعمار نوین ، در حال پیگیری چگونگی آغاز جنگ و یافتن ارتباطش با کشور خودشان هستند و دوم همین خانواده خود ره آورد جنگی مشابه در سالهای قبل میباشند که آن واقعه باعث ویرانی خود آنها شده است . اشتباه است آگر در همه ی نمایش ها بدنبال نظم و تعادلی جدید باشیم مگر نه آنکه برشت نمایشی را به دنیا معرفی کرد که در آن انسانها در حال خودشان شروع کرده و در همان حال ،نمایش را به پایان میبرند و آن تئاتر به تمام و کمال تئاتر حماسی ، نزدیکی هایی با نمایش خشت خام دارد . داستانی که در بستر آن روایت خانواده ای پر جمعیت متعلق به طبقه ی کارگر ایران ابتدای دهه ٩٠ را میبینیم که زندگی شان با تصویر نجاست مادر در اتاق پذیرایی شروع شده و رفته رفته با گذشت زمان متوجه میشویم که این نجاست نه از مادر بلکه از تمام افراد این خانه است . اینها که هر کدام پی ترقی هایی به سمت اهداف همان امپریالیسم جهان شمول هستند از خروج از کشور گرفته تا دلالی همه نماینده ی ٨٠ درصد مردمان همین کشور در آن زمانند و آیا تئاتر به دنبال چیزی بیشتر از این است که تو را در کمال زشتی هایت به تو بشناساند ؟ و آیا این شناساندن همواره باید با تعادلی جدید همانند نظام های آرمانی بسیاری از نمایش نامه نویسان غرب که به دلایل سیاسی ، نظم جدید را می آفریدند جهت به انحطاط کشیدن هر چه بیشتر مخاطبین ، همراه باشد . پاسخ خیر است . نمایش خشت خام خواسته یا ناخواسته مرا در مقابل خود من قرار داد تا در عوض لذت بیشتر از شگفتی در مورد پایان روایت لحظه ی خروج از سالن به موقعیت امروزم ، اعمال دیروزم و اهداف آینده ام بنگرم و این سوال ... دیدن ادامه ›› را از خود بپرسم که مسبب همه ی اتفاقات زندگی من هیچ کسی جز من نیست . نه عراق که ایران و خودش را به ویرانی کشاند نه آمریکا که ما را( منابع جهان سوم) فقط برای خونمان و نه مغزمان میخواهد . پایان .
رسول حسینی و فرناز نوروزی این را خواندند
علیرضا بخشی استوار و حمید باستانی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
پیش از این که برای تماشای نمایش خشت خام بروم ٬ تماشای عکس ها و حتی پوستر های این نمایش فضای ذهن را به سال های دور و خاطرات نوستالژیک گذشته ام برد که هر تصویری نماینده یک خاطره شیرین و دلچسب زندگی از ابتدا تا امروز بود.
ابتدای نمایش و صحبت هایی که از حمله آمریکا به عراق بود دقیقا فضای را به گونه ای ترسیم کرد که به خودم بگویم پیش زمینه های فکریم درست از آب در آمده و همزمان خاطرات شش صبح بیست و نهم فروردین هزار و سیصد و هشتاد و دو برایم مجسم می شد که در برابر شبکه خبر تصاویر حمله موشکی به عراق را می دیدم.
اما تا انتهای نمایش به جز چند بهانه برای ادای دیالوگ هایی شعاری و یا برقراری یک رابطه میان این که حمله به عراق سر آغاز یک نزاع نا مفهوم میان اعضای خانواده بود هیچ نکته و ربطی از طرح این مسٔله در نمایش را نفهمیدم.
اما ایجاد فضای صمیمی در خانه و تصاویر شیرین دعواهای خانوادگی که برای همه ما اتفاق افتاده و نگرانی پدر برای جلوگیری از عمیق شدن نزاع ها با دیالوگ های که در روزمره به کار می بریم قابل تحسین بود. فضایی که با کثرت دیالوگ های شعاری به حاشیه رانده شد ٬ دیالوگ هایی که درابتدا تماشاچی را به تفکر وا می داشت اما به دلیل به کار بردن یک دیالوگ موزون و مفهومی دیگر که نیاز به تفکر داشت اثر دیالوگ قبلی را از بین می برد و تمرکز ذهنی از بین می رفت.
شاید مهم ترین نقطه ضعف نمایشنامه ٬ لحن شعاری همه بازیگران بود که در همه کاراکترها به یک شکل بود طوری که دیالوگ های پیرمرد ٬ پسر بزرگ ٬ جانبازی که اهل شعر و ادب است و حتی پسری که در دنیای لات بودن خود و پیک موتوری بودن حرف هایی می زند که فارغ از توهین نگارنده به قشری خاص برای دهان و سبک ... دیدن ادامه ›› فکر کاراکتر سنگین است.
تحلیل وسواس های بازیگران در متن نمایش و تغییر آنی این وسواس ها در مقابله با اتفاق های که بر روی صحنه می افتاد ٬ هم بیش از اندازه در چشم تماشاگر نمایان بود ٬ به عنوان مثال حساسیت پدر خانواده به نجاست و فریاد های او در ابتدا نمایش اندک اندک کم شد و در انتهای نمایش آن جا که فریماه روی نجاست ها نشست هیچ عکس العملی از سوی پیرمرد صورت نگرفت.
نقش مادر بزرگ و بی میلی و بی رغبتی بچه ها برای سلام و علیک کردن با مادر بزرگ مثلا حتی زمانی که فریماه بعد از مدرسه آمد و خواست برای مادر بزرگش غذا ببرد حتی به او سلام هم نکرد و غذا را جلوی مادربزرگش گذاشت و برگشت.
اگر به ابتدای نمایش توجه کنیم اصلا وجود اتاق پشتی و حضور مادربزرگ در آن اتاق مفهومی نداشت چون اگر هم که بنا رابر آن بزاریم که مادربزرگ از وضعیت خود و حرف های پیرمرد ناراضی است( احتمالا یا خجالت زده است و یا یک نوع قهر اعتراضی است) ٬ با توجه به حرف های پیرمرد به نظر می رسد این یک اتفاق عادی و روزمره در زندگی آن هاست و اصلا نیازی به حضور پیرزن در اتاق پشت صحنه نیست.
طراحی صحنه هم به نظرم جز حواس پرتی هیچ نکته دیگری نداشت تا جایی که حتی آشپزخانه با آن فضایی زیادی که اشغال کرده بود می توانست نباشد و خیلی چیز های دیگر٬ چارچوب هایی که خیلی خیلی سطح کیفی کار را پایین آورده بود ٬ و بعد معنای تیر چراغ برق که به نظرم به تصویر سازی و پر کردن صحنه هیچ کمکی نکرد و خیلی ایراد های دیگر.طراحی صحنه ای که می توانست با محدود شدن به اتاق ٬ شیرینی و گرمای وسایلی مثل بخاری ٬ میز چرخ خیاطی ٬ سینک دستشویی ٬ نوستالژیک بودن و صمیمیت کار را دو چندان کند.
پایان این نمایش با مونولوگ ها نگارنده را به این سوال واداشت که بگویم ٬ خوب که چی؟ و این یعنی بحران های موقعیت تراژیک و حتی وضعیت و تعادل جدید نمایشنامه قانع کننده نبود و تماشاچی را به این نکته وامی داشت که چه اتفاق جدیدی رخ داد.