روایت مشروطه صغیر با تمی عاشقانه در نمایش کلنل
کارگردانی که از کارنامه خودش عقب مانده است
هادی عیار- نمایش «کُلُنِل»، تازهترین اثر نمایشی خیرالله تقیانیپور، کارگردان و نویسنده خوشفکر و خوشسابقه در تئاتر ایران است که این روزها، در سالن اصلی تئاتر شهر به روی صحنه میرود. این نمایش، همچون آثار موفق دیگر این کارگردان، چون «دو روی روایت نادری» و بهخصوص «بوقلمون»، برشی از تاریخ ایران را بهانه قرار داده تا به وسیله آن به نقد جامعه بپردازد. سبکی که به نوعی میتوان گفت به شناسنامه تقیانیپور تبدیل شده و باعث شده هرگاه از نمایشهایی با تم تاریخی سخن به میان بیاید، یکی از نمونههای موفق آن را برخی آثار تقیانیپور معرفی کرد. در این نوشتار اما از دو جهت به تازهترین نمایش او یعنی «کلنل» خواهیم پرداخت. نخست، کلنل در مقام اثری قائم به ذات و دوم، کلنل بهعنوان دنباله آثاری از تقیانیپور.
کلنل بهعنوان یک اثر نمایشی را میتوان یکی از موفقترین نمایشهای حال حاضر که اجرا میشود، دانست. نکتهای که بیش از همه در خصوص آن میتوان گفت، این است که تقیانیپورِ نویسنده، خیلی خوب بلد است داستان بگوید و در این مسیر، مخاطب را با خود همراه کند. استفاده از عناصر ایرانی در متن و نمایش بهطور توامان و برش بخشی از تاریخ به قصد جراحی رفتار یا ویژگیای از جامعه ایران، در این کار بهخوبی دیده میشود. تقیانیپور در کلنل به سراغ دوران مشروطه صغیر و استبداد محمدعلی شاه رفته و در کنار روایت تاریخی، داستانی عاشقانه را مطرح میکند. از دیگر ویژگیهای مثبت کار میتوان به بخش موسیقی آن اشاره کرد. تقیانیپور اینبار، علاوه بر موسیقی اجرا از صدای سالار عقیلی نیز استفاده کرده که به همراه ترانهای از ترانهسرای موفق این روزهای کشور، افشین مقدم،
... دیدن ادامه ››
آهنگی بسیار ماندگار برای کلنل در نظر گرفته است.
علاوه بر آن، نمایش همچون دیگر کارهای تقیانیپور حاوی نوعی کمدی بدون لودگی است که بهخوبی توانسته با متن نمایش پیش بیاید. این کمدی را هم در متن نمایشنامه و هم در بازی برخی بازیگران، همچون سیروس همتی (در نقش شیخ مقصود) میتوان دید. نکته دیگر درخصوص طراحی صحنه نمایش است. کلنل حاوی یک صحنه ثابت است که در موقعیتهای مختلف، به صحنه شبیهخوانی، به دربار شاه، به خانه برخی چهرهها و نیز به میدان و کوچه پسکوچههای دوره قجری تبدیل میشود و با وجود ثابت بودن، بهخوبی توانسته است از پس نمایش موقعیتهای مختلف بربیاید. صحنه خانه در اطراف خود طنابهایی مشبک را داراست که در نگاهی از بیرون، شبیه خانهای بناشده بر روی تارهای سست عنکبوت دیده میشود که همین موضوع، گوشه اشاره فرمی جالبی به سالهای مشروطه دارد.
موضوع دیگری که در نمایش کلنل، اگرچه بهطور ضمنی، اما بسیار دقیق به آن اشاره شده، نشان دادن دو روی مذهب در دورهای مشخص است که شاید این نکته را بتوان یکی از ماندگارترین درسهای دوره مشروطه برای تاریخ ایران دانست. با وجود حضور گروهها، اصناف و مرامهای مختلف جامعه در دوره مشروطه اما یکی از مهمترین این حضورها، به میدان آمدن علما و بخش مذهبی جامعه به عرصه سیاست کشور بود. حضوری که نه در یک سوی این نزاع، یعنی سلطنت یا مشروطه، بلکه در دو سوی آن قرار گرفته و هر کدام از این گروهها تا امروز طرفداران و منتقدانی برای خود دارند.
یک سو نیروهای مذهبی سیدمحمد طباطبایی و بهبهانی و آخوند خراسانی و در سوی دیگر ماجرا، شخصیتهایی همچون شیخ فضلالله نوری بودند. هرکدام از این گروهها نیز به تعبیر خود خوانشی متفاوت از مشروطه و در حمایت یا مخالفت با آن داشتند. در نمایش کلنل نیز این نقش دوگانه مذهب بهخوبی حضور داشته و ما شاهد دو گونه فعال دینی هستیم. یک سوی ماجرا، اولاد پیغمبر است که جانش را در راه مشروطه فدا میکند. سوی دیگر ماجرا اما خوانش سطحی از دین است که اگرچه در تلاش است تا در ظاهر خود را موجه نشان دهد، اما در مقابل تهدید اربابان قدرت در سرکوب مخالفان، با وعدههایی که به او داده میشود، همراهی میکند. تقیانیپور این دو تیپ شخصیت، یعنی سید اوسط و شیخ مقصود را بهخوبی قرار میدهد. موضوعی که همانطور که پیش از این هم به آن اشاره شد، شاید یکی از مهمترین درسهای مشروطه در تاریخ ایران باشد.
در کنار این ویژگیهای مثبت نمایش کلنل، بهعنوان یک اثر نمایش به ذات، اما هنگامی که این اثر را بهعنوان آخرین مهره از تسبیح آثار تقیانیپور در نظر میگیریم، کلنل نمره بالایی را به خود اختصاص نمیدهد و حداقل با قطعیت میتوان گفت، کلنل سیر صعودی آثار تقیانیپور را ادامه نداده است. کمی با احتیاط باید درباره این نکته نوشت اما بد نیست به این موضوع، پیش از همه اشاره شود که تقیانیپور در نمایشهای کمخرجتر قبلی خود، موفقتر از نمایش پرخرج کلنل (به نسبت دیگر آثار خود او) اثری را به روی صحنه برده است.
آواز سالار عقیلی، اگرچه جدای از نمایش کار خوبی است، اما بهزعم نویسنده، آنچنان که باید، در میانه روایت گنجانده نشده و تاثیری را که باید در لحظهای مشخص بر تماشاگر بگذارد، ندارد. این ترانه بهاصطلاح شاهبیتی دارد با این عنوان:«من عاشق چشم تو و خواب نگاه تو شدم/ چشمان تو شرط من است، مشروطهخواه تو شدم» به نظر میرسید اگر تماشاگر این تصویر زیبای افشین مقدم را نخستینبار از دهان سالار عقیلی میشنید، بسیار تاثیرگذارتر بود تا وقتی که پری (مونا فرجاد) و سید اوسط (آرش آصفی) آن را برای یکدیگر میخوانند. نکته دیگر در خصوص بازی آصفی در نقش سید اوسط است. اگرچه کارگردان در مصاحبهای این انتخاب را درست تلقی میکند و ویژگیهای ظاهری و صدای این بازیگر را، آنچه مورد نیازش بوده عنوان میکند، اما متاسفانه با وجود چهره زیبا و شاید صدای مناسب، این بازیگر نتوانسته است شخصیت سید اوسط را که میتوانست در متن پررنگتر از آنچه به روی صحنه رفته، نوشته شود، بهخوبی در ذهن مخاطب تثبیت کند و ما بیشتر با جوان بلندقدی مواجه هستیم که از میانه صحنه به قدمهای آرام، در حال رفت و آمد است. باز هم تاکید میکنم که به نظر نویسنده این نوشتار، شخصیت سید اوسط به واسطه جایگاهی که بهعنوان شخصیت مذهبی مشروطهخواه نمایش دارد، میتوانست پرداخت بیشتری داشته باشد.
تفاوت دیگر کلنل با دیگر آثار تقیانیپور در این است که در این نمایش، روایت تاریخی بهنوعی فدای روایت عاشقانه شده است. سهم این دو نوع روایت به نظر میرسد بهدرستی تقسیم نشده و ما بجز دیالوگهای عینالدوله (حسین پاکدل) در دیگر بخشها آنچنان که باید، با اتفاقات تاریخی این برش خاص مواجه نیستیم و بیشتر حکایت عاشقی عزیزاله (شهرام حقیقتدوست) را میبینیم. در خصوص بازیها هم شاید به گفته رضا آشفته بتوان اکتفا کرد که در نوشتاری درباره کلنل میگوید: نقشها همگی بهدرستی بازی شدهاند اما هیچکدام وجه هنری آنچنانیای ندارد که بتوان درباره آن نوشت. در نهایت باید گفت، تقیانیپور را میتوان یکی از آیندههای تئاتر ایران دانست که پیش از این، بهخوبی توانایی خود را در نوشتن و اجرا نشان داده و اینگونه نیست که موفقیتهای او را اتفاق دانست، اما در نمایش کلنل از کارنامه خود عقبتر است.
لینک مطلب: http://www.hamdelidaily.ir/?newsid=39357