در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش مخمصه
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 23:00:24
امکان خرید پایان یافته
۰۵ آذر تا ۰۴ دی ۱۳۹۲
۲۱:۰۰  |  ۱ ساعت و ۱۰ دقیقه
بها: ۲۰,۰۰۰ تومان

شماره رزرو: 09378561832

گزارش تصویری تیوال از نمایش مخمصه / عکاس: علیرضا قدیری

... دیدن همه عکس‌ها ››

گزارش تصویری تیوال از نمایش مخمصه / عکاس: آزاده مشعشعی

... دیدن همه عکس‌ها ››

گزارش تصویری تیوال از نمایش مخصه / حانیه زاهد

... دیدن همه عکس‌ها ››

اخبار

›› نمایش مخمصه دو اجرایی می شود

›› نمایش مخمصه ۵ شب اجرا را سپری کرد

آواها

مکان

خیابان حافظ، خیابان استاد شهریار، روبروی تالار وحدت، سالن حافظ
تلفن:  ۶۶۷۵۶۰۴۳

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
"مخمصه" رو دوست نداشتم
داستان تکراری بود:
گیر افتادن آدما توی موقعیتی که خودِ واقعی شون رو نشون می دن
تکراری بودن لزوماً چیز بدی نیست، به شرطی که لااقل یه چیز کوچیک به حرفایی که قبلاً زده شده، اضافه بشه که توی این کار این اتفاق نیفتاده بود
قصه کاملاً توی سطح بود،
نه موقعیتی که آدما به اون دلیل مجبور به برون ریزی خودشون شده بودن، واقعی، جذاب و منطقی بود
نه موقعیت هایی که نویسنده چیده بود برای این برون ریزی.
"درباره الی" و "قاعده تصادف" رو ببینید تا بیشتر متوجه منظورم بشید.
به جز یه نفر (شخصیت جوون ظاهراً بی قید) هیچ شخصیت پردازی ای توی کار ... دیدن ادامه ›› شکل نگرفته بود.
یه جا هم یکی از شخصیت ها یکی از دیالوگای معروف "قاعده تصادف" رو که برای "بهاران بنی احمدی" توی فیلم می گفت رو گفت که حضور خودِ ایشون توی تماشاچی ها برام جالب بود.
تقریباً همه بازی ها به جز 2 نفر بد و خیلی بد بود.
فقط یه سؤال برام پیش اومده که چرا تیوال این کارو پیشنهاد کرده
مهم ترین دلیل من برای دیدن این کار پیشنهاد تیوال و البته یه سری نقدای بچه ها بود.
یه نکته جالب:
همه افرادی که اسم شونو می آرم، دیشب برای دیدن مخمصه اومده بودن:
هوشنگ گلمکانی، حمیدرضا صدر، شهرام مکری، هدایت هاشمی، حامد کمیلی، شیرین یزدان بخش، بهاران بین احمدی، زهیر یاری و شاید یکی دو نفر دیگه که یادم رفته باشه..

manimoon..
be nazaretoon kodom yek az bazigara khoob boodan too namayesh makhmaseh? e
۳۰ آذر ۱۳۹۲
جوونی که همه ش با توپ تنیس بازی می کرد، بعدشم زنِ صاحبخونه و نابینا.
البته جوون و نابینا هر دو تیپ بودن.

manimoon..
۳۰ آذر ۱۳۹۲
آخی من چند شب قبل از شما رفتم نمایش دیدم حیف کاش اون شب میرفتم و آقای کمیلی رو می دیدم, کاش من جای شما بودم
۰۴ دی ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اضمحلال تدریجی منطق و اخلاق، نتیجه‌ی غیرقابل اجتناب استبداد است و این را می‌توان در مخمصه به وضوح دید. در فضای زوال عقل و اخلاق، انسان‌ها علیه یک‌دیگر موضع می‌گیرند و آن‌چه مایه‌ی رنج کسی است و عیب او شناخته می‌شود، به جای آن که مورد یاری دیگران قرار بگیرد، به وسیله‌ی ایشان و علیه خود فرد به منظور حذف او، به کار برده می‌شود.


بخشی از یادداشتم در مورد «مخمصه»:
http://cinephilic.blogfa.com/post/67
manimoon، رسول حسینی و sanaz m.barin این را خواندند
ذوق زده این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اینها نظر تخصصی نیستند لذا لطفا کمک کنید که اگر جایی اشتباه میکنم، اصلاح شود.

1. فرم
میزانسن: (دکور) وضعیت داخلی یک آپارتمان که با دیوارهای آینه ای شکلی محدب و مقعر که از هر سو محدودیت فضایی در عین گسترش فضایی منحنی وار ایجاد میکند (دوست داشتم و ایده جالبی بود)
نور پردازی و استفاده از نور گرم و سرد را دوست داشتم.
موسیقی و صدای زیر متن بخصوص بوق زمان فریز زمانی، خیلی عالی و دوست داشتنی و استادانه پرداخته شده بود.
لباسها نیز بسیار ساده آیینه ای تمام نما از افراد «معمولی» موجود ... دیدن ادامه ›› در اجتماع بود.

اکت: شخصیتهای این داستان که خیلی شبیه به فیلم مکعب ناتالی بودند، از تمامی اقشار جامعه انتخاب شده اند (دقیقا 7 قشر)، نابینا، باهوش، تاجر، خنگ، خوشگل، هنرمند و ورزشکار ولی به جز خنگ یا دیوانه و نابینا، دیگران، چالش ویژه ای در اکت خود نداشتند هر چند هنرمند (صاحب خانه) با بازی زیرپوستی سعی به جبران آن داشت و انصافا در برخی قسمتها هم گل میکاشت.
به ترتیب از بازیهای محسن رستگار (تنیسور) و کیوان خانبگی (دکتر) {به جز قسمت گریه اش} خوشم آمد ولی بازی آقای وحید آقا پور (مرد نابینا) هم از ویژگیهای منحصر به فردی برخوردار بود. اما بازی های دیگران بخصوص آقای فلاحت پیشه (دلال عتیقه) را اصلا و ابدا دوست نداشتم و به نظرم خیلی ساختگی آمد چرا که در خیلی از جاها با فریادهای بیربط سعی در جا انداختن موقعیت بود. از شوخیها و خنده های وسط کار بعضی را خیلی پسندیدم و از بعضی بشدت لجم گرفت و خوشم نیامد.

داستان: روایتی نو از داستانی تکراری، مفتشی که وارد منزلی میشود و میخواهد یکی از آنها را با خود {بدون وجود هیچ دلیل منطقی ای} به جای یک فراری و محکوم، برای محاکمه {و احتمالا اعدام} ببرد. محکومین به تمامی راهها از جمله دموکراتیک، خاله زنکی، خودخواهانه و ... دست میزنند و هیچیک جواب نداده و از اینجا به بعد داستان هیچکاکی شده و نقشه ی کشتن و تکه تکه کردن و در اسید حل کردن مفتش {درست به مانند سریال برکینگ بد} میکشند. که ...

2. محتوی: از هم خوانی شخصیت ها با داستان نباید گذشت مثل قسمتهای ادعای وجود روابط در بدنه حکومت (توسط عتیقه فروش) و یا رابطه ی دوستانه که بویژه در قسمت دوم نمایش حالت مزورانه به خود میگیرد و بعد از بازگشت به حال ساده، انگار نه انگار که کسی میداند تا همین چند دقیقه قبل حاضر بودند سر همدیگر را زیر آب کنند.
اینکه زور و ظلم و بیعدالتی رفتار انسانها را حیوانی میکند و انسانها لزوما آدمهای بدی نیستند ولی فشار محیطی میتواند وحشی ترین گرگهای درون را بیدار کنند. همراستا کردن این محتوی با ادبیات روزانه مثل فیلتر و غیره و غیره که تلاشی خوب بود برای برقراری ارتباط ولی بعضا بازیهای ضعیف این تصویر را در ذهن میتوانست ایجاد کند که برای تماشای یک تئاتر سطحی با هنرپیشه هایی مبتدی که فقط میخواهند قهقهه حضار را در بیاورند رفته اید. (اشاره ی ویژه ام به زمان مستی مرد عتیقه فروش و رفتار بچه گانه همسر صاحب خانه است).
برخی پرونده های داستان خیلی بیمورد رها شده و کامل بسته نمیشوند، مثل زمانی که دختر، به اصرار میهمانان دیگر، خود را آرایش کرده و برای صحبت با مفتش میرود و با گریه باز میگردد. به نظر من این قسمت جای کار زیادی داشت و میتوانست خیلی قوی تر شود ولی باز خوب بود. عالی نبود ولی خوب بود.
از تناظرات داستان با فیلم مکعب وینچنزو ناتالی و همچنین نحوه ی کشتن در برکینگ بد (سریال) و یا آن تصمیم گیریهای کافکایی-هیچکاکی {که میتوانم لیست طولانی ای از حس این صحنه در فیلمها ردیف کنم} جمع برای یک نفر {که بسیار زیاد شبیه به فیلمیست که در آن دزدی وارد یک مهمانی میشود و بمبی در دست دارد و متاسفانه اسمش یادم نیست} و برداشت شخصی نویسنده و شکل دادن این اثر، به گونه ی حاضر، لذت بردم، اما متاسفانه نمیتوانم بگویم تئاتر متمایزی بود ضمن اینکه رنگ و بوی تکرار، در خیلی قسمتهای این اثر، مشهود است.

3. حواشی
رفتار بسیار دوستانه و صمیمانه که جای تقدیر و تشکر دارد.
قهقه ی بی ارتباط با معنی ردیف یک بلوک سی و بی که انصافا زیبایی این کار را برایم دو چندان کرد. اول فکر کردم که جزء هنرپیشه ها هستند و به آنها برای این خنده های بی ربط پول داده شده است ولی بعدا که پرسیدم، مثل اینکه اینگونه نبوده است. اما بسیار زیاد حس کردم که کارگردان میخواهد با این کار «ابتذال» را به نمایش بگذارد ولی ظاهرا خیلی تصادفی این معانی پرداخته شد که برایم، لذت این اثر را دو چندان کرد.

در آخر، این کار را به جرات نمیتوانم به همه توصیه کنم چون ممکن است تکراری بودن آزارشان دهد. اما اگر با نگاه به جو امروز کشور، به تماشای آن بنشینید و روابط را در این راستا تحلیل کنید، دیدنی خواهد بود و کمی طولانی (نظر شخصی).
کاوه جان اومدم امروز نقد بنویسم ولی دیدم به خوبی کار رو شرح دادی
فقط حواشی قسمت دوم رو من دلیلش رو می دونم ولی نمی تونم بگم!!!!!!!
۲۴ آذر ۱۳۹۲
سرکار خانم پری خانم تقوا،
متشکرم که وقت میگذارین و نوشته ی من رو میخونین.
از هر دو خانم خیلی خوشم نیومد البته من که متخصص نیستم شاید گول ناخودآگاهم را میخورم و خیلی مردسالارانه قضاوت میکنم اما مثلا نقش این دختر را با بازی نگار جواهریان در فیلم حوض نقاشی مقایسه کنید. انصافا کلی جا داشت که بتوانند همه ی آن خنگی ها را نشان دهند. و یا مثلا آن دختر زیبا را با (همین سالن روبرویش) خانم لادن مستوفی و تئودوته اش مقایسه کنید. در این طیف که حالا نگار جواهریان و لادن مستوفی را من در انتهای طیف گرفتم شما قضاوت کنید که جای این دو عزیز کجاست.
۰۱ دی ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید