در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش ماراساد شاه لیر را شکار می کند
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 04:42:59
امکان خرید پایان یافته
۰۹ تا ۲۵ مهر ۱۴۰۲
۲۰:۳۰  |  ۱ ساعت
بها: ۱۰۰,۰۰۰ تومان
+ ۹% مالیات ارزش‌افزوده
نمایش به صورت ترکیبی و تلفیقی می باشد که در فضایی کارگاهی و تجربی اجرا می شود.

درباره نمایش:
نمایش ماراساد شاه لیر را شکار می کند ترکیبی از ماراساد و شاه لیر می باشد که در فضایی کارگاهی و تجربی به صورت جهان اگزیستانسیالیسم با روایت های انسان مدرنیته در جهان کنونی به تصویر کشیده می شود.
لازم به ذکر است تنهایی بشر امروز و ایجاد شکاف بین او و احساس های ناب انسانی باعث چنین شرایط دهشتناکی می شود.


- از همراه داشتن فرزندان زیر ۱۴ سال خودداری نمایید.

دسته‌بندی
بزرگسال

مکان

خیابان حافظ، خیابان استاد شهریار، روبروی تالار وحدت، سالن حافظ
تلفن:  ۶۶۷۵۶۰۴۳

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
از ابتدا تا انتها آزار دیدیم
عزیزان در بد کردن حالمون خوب موفق بودن !
| امتیاز ۱ از ۵ |
با تشکر از زحمات تیم نمایش، ولی...

چه سود از نوشتن؟!


و در سالن انتظار مجموعه حافظ به انتظار ایستاده بودیم که دو مرد در پوشش دیوانه نه از بیرون، که از سوی صحنه به پیشوازمان آمدند. سعی کردند تا به درون کشانده شویم، ولی نشد. کوشیدند ها، ولی ما تماشاچیان بالغ‌تر از آن بودیم که تنها با یک لباس و پوشش حکمی در خصوص صاحب لباس صادر کنیم و حسی در ما برانگیخته شود: چه وحشت، ترحم یا حتی همدلی. اما آنهایی که ماراساد را خوانده یا دیده بودند، می‌توانستند با خوش‌بینی و با اطمینان‌خاطر پای به محلی بگذارند که دیوانگان راهنمای آنند و یحتمل سکونت‌گاه‌شان است. اما آن کجا و "ماراساد، شاه‌لیر را شکار می‌کند" ... دیدن ادامه ›› کجا؟!

علی ایهاالحال، به درون سالن رفتیم، و باز هم بر تعداد دیوانگان [یا دیوانه‌نمایان] افزوده شد و دریغ از برانگیختگی یا تاثری که در چشمان تماشاچیان نمایان شود. آنها در برخی ردیف‌ها کنارمان بودندها و از بیان و حرکات خود برای القای دیوانگی‌شان بهره می‌جستند ها، ولی چه کسی گفته که ایفای نقش دیوانه به این سادگی‌هاست؟ دیوانگی پرفورمرها بیشتر به یک مریضی سرایت‌پذیر شباهت داشت چرا که دست کم ۲ نفر از تماشاچیان سالن، تا دقایقی گذشته از ابتدای نمایش بشکل خنده‌آوری، هم‌بازی دیوانگان شده بودند!


وقتی پای کتابها و صحبت‌های پیشگامان تئاتر تجربی می‌نشینی، ماحصل‌اش این خواهد شد که از بدایت تا نهایتِ ماراساد، شاه‌لیر را شکار می‌کند در جستجوی مولفه‌ها و مشخصه‌های اصیل تئاتر تجربی چشمانت به در خواهند خشکید! وقتی از آرتو می‌شنوی که در تئاتر می‌توان بسان آئین‌های کهن احساسات و هیجانات مخرب را تخلیه کرد، و در ماراساد، شاه‌لیر را... هیچ حس و هیجانی مجال بروز هم پیدا نمی‌کند چه برسد به تخلیه! از بروک می‌خوانی و مثلث تئاتری مشهورش، و در نمایش اخیر بجز تنه زدن‌های پرفورمرها بهم و کف زدن‌های هماهنگ [ارتباط پرفورمرها با یکدیگر روی صحنه] یک پاره‌خط هم دستت را نخواهد گرفت چه رسد به مثلث!

سالن را که ترک می‌کنم، به این می‌اندیشم که انگار آقامعلم روی تخته با گچ قرمز نوشت: "تئاتر تجربی و کارگاهی" تا پیش از بسته شدن نطفه‌ی هر حرفی در دهان و تحلیلی در ذهن منتقدین و تماشاچیان حرفه‌ای‌تر، خود را مبرا و بی‌نیاز از هرگونه حرف و حدیثی نشان دهد.

- کجاست آن زبان و بدنی که قرار است در تئاتر تجربی به شیوه‌ای نوآورانه بکار گرفته شود: در ماراساد، شاه‌لیر را... هم از "زبان" به شیوه‌ی عادی و مرسوم تئاتری بهره گرفته شده و هم از بکارگیری خلاقانه‌ی ظرفیت‌های بدنی غفلت شده است.

- کجاست آن "تعامل" با مخاطب که در بسیاری از شیوه‌های تئاتر تجربی از عناصر حیاتی نمایش بشمار می‌رود: چیزی که در متن ماراساد پیتر ویس بخودی خود تعبیه شده و کافی بود بدان التفات بیشتری می‌شد. بهر تقدیر آنچه که در ماراساد، شاه‌لیر را شکار می‌کند بچشم می‌آید، به هدر رفتن ظرفیت‌ها و پتانسیل‌های بسیاریست از جمله:


نخست: پیش از ورود به سالن، ۲ تن از پرفورمرها نقش میزبانی را در این تلاش برای تعامل بعهده می‌گیرند که آنقدر ایده‌ی نخ‌نما و ابتدایی‌ایست که دریغ از توفیقی درخور [ارجاع می‌دهم به تئاتر ژنرال مجهولِ جناب دریابیگی که این مورد بشکلی استادانه اجرا گردید]. ثانیا: تعدادی از دیوانگان بغل ما تماشاچیان می‌نشینند، ولی کو تعامل؟ کو حس‌برانگیزی، کو دیالوگ، کو به اشتراک گذاشتن فضای تئاتر و هزاران کو ی دیگر؟ بار عمده‌ی فضای اجرای روایت‌گریِ پرفورمرها بر دوش مستطیل یا مربع سالن است و از همین روست که نمی‌توان حضورهای گاه و بیگاه آنها در جمع تماشاچیان را اثرگذار و وزنه‌ای در پیشبرد کلیت کار دانست [تعاملی یکسر بی‌حاصل و تلاشی اخته]. ثالثا: تاجی  بر سر یکی از تماشاچیان گذارده می‌شود و بعد بسرعت ازو گرفته می‌شود [گویا تاج لیرشاه است، لیرشاهی که فقدان شخصیت‌پردازی‌اش مخاطب خوش‌شانس را هاج و واج رها می‌کند.] و الی آخر.

-کو هنر آوانگارد؟ از آن‌رو که تئاتر تجربی، هنری است آوانگارد و آوانگارد بودن، در واقعیت امر در صف مقدم بودن است، لذا می‌کوشد تا حصار شیوه‌های متداول فضایی، حرکتی، حالات، زبانی، نمادگرایی و سایر مولفه‌های تئاتر سنتی را بشکند، پس بزند و چیزی یکسر نو بیافریند. بعلت عقب ماندن اثر اخیر از برآورده ساختن موارد فوق‌الذکر، درست‌تر آنست که لیبلِ "تجربی" را از ظرف نمایش ماراساد، شاه‌لیر را شکار می‌کند، کَند و به ارزیابی آن در چارچوب تئاترهای سنتی پرداخت که از حوصله‌ی نگارنده خارج است.
[اوج اختگی خلاقیت صاحب اثر را می‌توان در خلق مجدد (یا بازاستفاده) میزانسن محوری اثر پیشین یعنی شازده کوچولو در اثر اخیر یافت- همان گرفتاری در بند و طناب‌ها.]



*** مخلص کلام: ما تماشاچیان از شما اجراگران فاصله‌ی زیادی داریم، نه صدایتان را می‌شنویم، نه حالات درونی‌تان به ما منتقل می‌شود، نه احساسی در ما برانگیخته می‌شود، و نه با کمال پوزش، حرفتان را می‌فهمیم!


پ.ن. ۱: دیوونه کیه؟ عاقل کیه؟
آنقدر سینما و تئاتر بازیگران درجه یکی در نقشِ دیوانگان را به نمایش گذاشته‌اند که "دیوانه‌بازی" های ماراساد، شاه‌لیر را شکار می‌کند ابدا به ساخت تیپ هم نزدیک نمی‌شوند. با اینحال، سه "دیوانه‌نما" بهتر از بقیه تلاش‌شان در خلق کاراکتر مثمر ثمر واقع می‌شود: محمدصادق اسدی، شاهین بامداد و نیلوفر ذوالفقاری.
بجای این نمایش، ورژن بینظیر ماراساد ساخته‌ی پیتر بروک را پیشنهاد می‌کنم، که در آن دیوانگان فاقد حضوری چشمگیر هستند و بیشتر برای القای فضای تیمارستان مدنظر پیتر ویس بکار گرفته می‌شوند.


پ.ن.۲: ترجیح می‌دهم بجای تعارف‌های بیخود و بی‌جهت مرسوم دوستان تماشاگر مبنی بر *بازیگر بخوبی از پس ایفای نقش برآمده* یا *بازیگر بخوبی فراز و فرودهای نقش را به نمایش گذاشته* ابتدا تنها به یک مورد پیش‌پاافتاده اشاره کنم: توانایی‌های بیانی بازیگران [ بجز ۲ بازیگر زن و ۲ بازیگر مرد] در سطحی بسیار مبتدی و پایین است. شاید شاید شاید بد نبود این کار تجربی و کارگاهی ابتدا به ساکن در یک محفل نمایشنامه‌خوانی اجرا می‌شد.


پ.ن.۳: این پاراگراف را تنها از آن جهت می‌نویسم که مشفقانه خواهان نظاره‌‌ی پیشرفت هر چه بیشتر تئاتر اینسوی مرزهایم. چرا که هنر را تنها منجی حقیقی برون‌رفت از وضعیت نابسمان کنونی کشور و حتی وضعیت گیج و گم جهان می‌دانم [یا حداقل چنین بنظرم می‌آید که ممکن است یکی از کلیدهای گشایش قفل اوضاع در جیب هنر قرار داشته باشد.]
منِ تماشاچیِ دو کار قبلی دو تن از بازیگران [شاهین بامداد در شازده کوچولو و نیلوفر ذوالفقاری در خانه‌ی برناردا آلبا] شاهد افت و چه بسا افولِ هنر بازیگری این دو عزیز هستم [ یا شاید باید تقصیر را گردن "بازی‌گیری" کارگردان نمایش اخیر انداخت!] و همین عامل به تنهایی به من اطمینان می‌بخشد که بخشی از مسیر هنری‌شان به بیراهه‌ای ختم شده است که از صمیم قلب برایشان آرزومندم که در انتخاب راههای نرفته‌ی آینده دقت و اهتمام بیشتری ورزیده شود، چرا که در گذشته‌ای نه چندان دور، بینش‌ها و ظرافت‌های به عینه بیشتری را از خویش بروز داده‌اند که نوید بالقوگی هنر بازیگری در آنان را می‌دهد.

اشاره‌ای مختصر به بازی نیلوفر ذوالفقاری:
خودم را در جایگاهی نمی‌دانم که برای خانم ذوالفقاری بازیگر دو نقش حیاتی در "خانه برناردا آلبا" نقدی بنویسم ولی برای سرکار خانم ذوالفقاریِ "ماراساد، شاه‌لیر را شکار می‌کند" این کار را واجب می‌دانم! [چیزی که یقینا برآیند ۲ فاکتور مهمِ تفاوت فاحش قدرتِ متن و کارگردانی و همچنین همت شخص بازیگر در ایفای نقش است و بی‌تردید سایر فاکتورهای دخیل دیگر].
اما راجع به نمایش اخیر، تنها و تنها به ۲ اشتباه از نقطه نظر شخصی اشاره میکنم: انتخاب تیپ اشتباه برای دیوانه [صورتی اشکبار و مغموم که با اطلاعات اندک اینجانب در خصوص روانشناسی، تنها می‌تواند بیمار مبتلا به افسردگی حاد را روانه‌ی تیمارستان کند که آن‌هم با سایر مجانین حاضر نه در حیطه همبازی‌گری و یکپارچگی اثر و نه متن آن سنخیتی ندارد]، حالتِ به اشتباه ثابتِ چهره از ابتدا تا به انتهای نمایش [یکی از علائم بارز بالینی در بیماران روانی ساکن تیمارستان، تغییر حالت‌های مداوم و رفت و برگشتی است. در واقع این بیماران قادر به حفظ ثبات در وضعیت روانی خویش نیستند و دائما در تغییر و نوسان بسر می‌برند.]


البته من همش رو نخوندم، خیلی طولانی بود🙏🏻🙏🏻
۲۱ مهر ۱۴۰۲
شاهین بامداد
اول گلایه از مسعود فدایی دوست عزیزم که نمایش ما را ندیده ولی چنین مطلب طولانی و حوصله سربر و غرض ورزانه ای را مورد تأیید می‌داند
شاهین جان من یه خواندم زدن ها😅😅♥️♥️😘😘
۲۱ مهر ۱۴۰۲
درود بر شما دوست بزرگوار و فرهیخته _ ممنون که این متن طولانی را برای مان نوشته اید _ تمامی سلایق قابل احترام است و بهتر آن که به جای چُنین نقد کوبنده نقد سازنده ای داشته باشیم و در مقام مقایسه نباشیم تاکید میکنم مقایسه / حتی کار یک بازیگر در دو اثر متفاوت ! مقایسه در همان علم روانشناسی که نام بردید بسیار بسیار رد شده و منسوخ شده است و البته جسارت در بهتر بودن و یادگیری خود نیاز به مطالعات بسیار و تجربیات فراوانی دارد که باز هم در مقام مقایسه پدیدار نخواهد شد و فقط و فقط در مقام تجربه و آگاهی پدیدار خواهد شد و در آخر این نظر به هر حال انتخاب شماست و نظر شماست که شما را برای ما می شناساند ( منظور در مقام تماشاچی ) و قابل احترام و این طولانی بودن نوشته ی شما خود حجت است بر علت اثر که بایستی کارش را کرده باشد که قطع به یقین کرده است _ درودها بر شما 👍🙏
۲۱ مهر ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
با عرض سلام و خداقوت خدمت گروه و عوامل نمایش ماراساد شاه لیر را شکار می کند
نظر شخصی بنده درباره این نمایش:
بازی ، اجرا و هماهنگی بدنی: عالی
متن و نویسندگی: خوب
کارگردانی: خوب
طراحی دکور و صحنه: خوب
طراحی نور و صدا: خوب
طراحی گریم و لباس: خوب
موسیقی: ضعیف
نمره: 7 از 10
یه اجرای مسلط و خوب که از همون لحظه اول مخاطب رو درگیر خودش میکرد
متن و ایده متناسب ... دیدن ادامه ›› با حال و روز جامعه که خوب و جسورانه بیان و پرداخته شده بود
سبک اجرا رو دوس داشتم و امیدوارم از این سبک تئاترهایی که یه حرفی برای گفتن دارند ، بیشتر به صحنه اجرا بره
به امید موفقیت و اجراهای بهتر این گروه