یک ساعت قبل از حرکت قطارم تنها یک گزینه برای دیدن اولین تئاتر زندگیم بود. پلاک هفت.
۳۰ دقیقه قبل از نمایش رفت و امد بازیگران نمایش به سالن رو با رنگ های مختلف و متفاوت در لباس و حجاب نگاه می کردم. خانومی که به نظرمنشی صحنه بود دائما نگران به داخل و بیرون می رفت. در اخرین اعلام وارد سالن شدم. تاریک تاریک بود. با روشن شدن یک فشفشه قافلگیر شدم.
دامادی شوخ طبع با بازی کلامی خوب، دختری با بازی باور پذیر، پدری هنرمند و هنرمند واقعا در بازیگری، مادری رنجور از کارش که احساس یک مادر دردمند رو منتقل می کنه. مددکاری خوش سیما و ناشی در مددکاری و پسری معلول که از فشاری که در معلولیتش به او می امد دست و پای بیننده به درد می آمد.
بازی بازیگر پدر و مادر در زمانی که نقطه توجه بیننده نبودند زیبا و دلنشین بود.
روز زیبایی قبل از رفتن از تهران برایم رقم خورد. خوشحالم این تئاتر را برای دیدن به عنوان اولین تئاتر زندگی انتخاب کردم.
باز هم می گم دست و پایم از انقباضی که به بدن پسر معلول در مدت یک ساعته نمایش وارد می شد به درد امد. واقعی بود و عالی
به نظرم در کل خوب بود،نشون دادن یه دردی از خانواده هایی که الان هم دارن زندگی میکنن و درگیر یه مشکل بزرگ از فرزندشون هستن به نظرم بزرگترین نکته مثبت این نمایش بود و هست،پیشنهاد میکنم این نمایش رو ببینید.بازیگرا تقریبا خوب بودن ۷۰ درصد.یکی فقط از نقش دکتر حس ضعف دیدم.ولی نقش معلول عالی بود.
خیلی عالی بود و واقعا لذت بردیم..بازی ها همه خیلی خوب مخصوصا شخصیت های مردِ داستان خیلی خوب بودند.
طراحی دکور نسبت به اندازه سالن خیلی خوب بود..طراحی نور میتونست بهتر باشه...در کُل اجرایِ خیلی خوبی بود