پلکان یا آسانسور؟
پلکان، یک نمایش با اجرای طمانینه وار. با فضاسازی مناسب. با بیان دقیق دیالوگ. با بازی های تاثیرگذار. با اجرای مافوق انرژیک دانیال حکیمی. با یک دکور متحرک دلنشین. با حرکات موزون که در ابتدای هر پرده اجرا میشدن و آدم رو به شدت به فکر فرو میبردن. و با نمایشنامه ای دلنشین از زنده یاد اکبر رادی که نه شرح حال بلبل او، که شرح حال خیلی دیگر از بلبل های این سرزمینه، و نه در سالهای مابین 1332 تا 1357، که در همین سالها و احتمالا سالیان پس از این هم همچنان پابرجاست.
هرچند زمان نمایش خیلی طولانی بود (و خوشحالم که خسته نبودم که خدای ناکرده خواب آلوده بشم) اما اجرای واقعا زیبایی بود. نمایشی در پنج پرده که هر پرده با حرکات موزونی شروع میشد که رنگ و بوی مدرن به کار میداد و با اصل نمایش ادامه پیدا میکرد که تم نسبتا کلاسیک داشت. نکته جالب در مورد حرکات موزون، سایه اونها بود که در اثر دو نور قرمز و آبی در دو دیوار سمت چپ و راست سالن پدیدار میشد و گاهی حتی از اصلش هم زیباتر میشد.
در مورد محتوای کار هم که روند طی کردن پلکان ترقی توسط بلبل بود (و البته بیشتر شبیه آسانسور بود تا پلکان)، حرف های زیادی در تایید و بحث راجع به اون میشه زد که بهتره ناگفته بمونه! به هرحال هممون ازش مطلعیم.
و در آخر این رو هم باید اضافه کنم که از بازی دانیال حکیمی واقعا باید تقدیر بشه، نه تنها در طی زمان حدودا دو ساعت و نیمی که روی صحنه بود اجرای
... دیدن ادامه ››
بی نقصی داشت، که انرژی ای که واسه اجراش میذاشت شاید از دونده های ماراتون هم بیشتر خسته اش میکرد. از عصبانیت هاش که سرخ میشد و رگ گردن متورم شده اش رو از انتهای سالن هم میشد دید، تا قهقهه زدناش، تا حرکات نرم و جالب بدنش، تا اون حجم وسیع دیالوگی که حفظ کرده بود، همه و همه تحسین هر تماشاگری رو به همراه داره.