چاپ شده در روزنامه اعتماد به تاریخ بیست و سوم اردیبهشت نود و هشت
به یغما بردن آن هفت دقیقه که سهم ما از راحتی این جهان بود!
نوشته محمدحسن خدایی
همچنان بازنمایی کارگران، مقاومت و به انقیاد کشیده شدنشان در فرآیند تولید، توزیع و مصرف امری مهم و مسئلهساز است برای تئاتر ما. نمایش «هفت دقیقه» به نویسندگی استفانو ماسینی و کارگردانی آرش عباسی را هم میتوان ذیل همین اهمیت به تماشا نشست. روایتی در حال و هوای نقد اقتصاد سیاسی این روزهای سرمایهداری نئولیبرال و تمنای بازنمایی سیمای سیاسی کارگران در مواجهه با دستورالعملهای سودمحورانه کارفرمایان. شوربختانه این روزها «کارفرمایان» را «کارآفرین» خطاب میکنند تا یادآور آنچه که بر کارگران در این سالها گذشت نباشد. بنابراین در این فضای رکورد تورمی و تفوق منطق سرمایهداری نئولیبرال وطنی، اجرائی چون «هفت دقیقه» اهمیت دوچندان مییابد و روشنگر وضعیت پرمهابت فضاهای کارگری است. داستان از این قرار است که در «هفت دقیقه» کارگران مجبور شدهاند
... دیدن ادامه ››
مابین اخراج و یا تمکین از کارفرما، یکی را انتخاب کنند: کاستن هفت دقیقهای از زمان استراحت کارگران و مشارکت بیشتر در تولید مادی برای عبور از بحران. گویا استدلال کارفرمایان برای مقابله با بحران فراگیر اقتصادی، همان فرمول همیشگی است در ارزانسازی نیروی کار و انتظار کار بیشتر. بیآنکه صاحبان سرمایه، خود نیز قدمی به پیش گذاشته و ریاضتی را متقبل شوند. راهحل آنان همان دستورالعمل اقتصاد نئولیبرالیستی است در ارزانسازی نیروی کار و بستن قراردادهای موقت و تهدید کارگران به اخراج و صد البته استخدام نیروهای مازاد بازار.
استفانو ماسینی روایت خود را در هنگام فراغت کارگران از کار روزانه به پیش میبرد و به نوعی تضادها و امکانهای حوزه عمومی را در مواجهه با مباحث کارگری، برمیسازد. به میانجی گفتگوهاست که بار دیگر میتوان به ساختار دموکراسی در حل و فصل بحرانها اندیشید. «هفت دقیقه» چنان تدارک دیده شده که آن اطمینان اولیه در تن سپردن به پیشنهاد کارفرما، بتدریج رنگ باخته و ذیلِ استدلالورزی مداوم، به فضایی تازه در تصمیمگیری و ارادهورزی منتهی میشود. نزدیکی تعداد موافقان و مخالفان طرح پیشنهادی، بر یک نکته مهم اشاره دارد که چگونه سرمایهداری توانسته با بحرانسازی دائمی، آگاهی طبقاتی کارگران را مخدوش کند تا کارگران نتوانند بر سر حقوق اولیه خود به توافق برسند و مقاومتی جمعی را شکل دهند. از این باب میتوان «هفت دقیقه» را همچون تذکاری دانست بر آینده جنبشهای کارگری و فرجام آگاهی طبقاتی کارگری.
استراتژی اجرائی آرش عباسی در استفاده از بازیگران افغانستانی، قابل ستایش است. اینکه با اعتماد و شجاعت توانسته بازیگرانی جوان، باانگیزه و مشتاق را به تئاتر این روزهای ما معرفی کند، نوعی مقاومت و حتی انتخابی سیاسی است. ارجاعاتی که اجرای «هفت دقیقه» به وضعیت اینجا و اکنون دارد، نشان از دراماتورژی متن و اجراست از برای بازنمایی شباهتهایی که میان اغلب فضاهای کارگری در جهان امروز مشاهده میشود. لباسهای متحدالشکل زنان نمایش یادآور فضاهای کنترلی سرمایهداریست در به انقیاد کشیدن کارگران، همچنانکه پدیدار شدن ائتلاف و اختلاف، نشان از مقاومت و یا سازش سوژههای کارگری. «هفت دقیقه» نقدی است به نظامهای لیبرال دموکراسی که این روزها بیش از پیش گرفتار بحرانهای ذاتی سرمایهداری شدهاند و حتی دموکراسی هم گرهگشای وضعیت بغرنجشان نیست. در همان موسم به یغما بردن هفت دقیقه از حق و حقوق کارگران از نفس افتادهای که فاقد آگاهی طبقاتی شدهاند.