در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش سنتز
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 05:09:43
امکان خرید پایان یافته
۲۵ آبان تا ۲۵ آذر ۱۴۰۰
۱۹:۰۰  |  ۵۰ دقیقه
بها: ۳۰,۰۰۰ تومان
  • خرید بلیت نمایشها در تالار مولوی، فقط به صورت اینترنتی است و فروش حضوری در گیشه ندارد.
  • تماشاگر محترم ضمن پاسداشت حضور شما در مجموعه تئاتر مولوی به اطلاع می‌رساند از آن جا که این مجموعه در پردیس مرکزی دانشگاه تهران واقع شده، رعایت حجاب و شئونات دانشگاهی الزامی است و همچنین استعمال دخانیات ممنوع است. پیشاپیش از همراهی شما در احترام به قوانین دانشگاه سپاسگزاریم.

 

اخبار

›› پدر، پسر، تکرار

›› دگردیسی ثنویت متنافر

›› آغاز اجرای "سنتز"

ویدیوها

مکان

خیابان انقلاب، ابتدای خیابان شانزده آذر، شماره شانزده، جنب کلینیک دانشگاه تهران، مرکز تئاتر مولوی
تلفن:  ۶۶۴۱۹۸۵۰

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
خیلی تجربۀ هیجان‌انگیزی بود! خیلی کیف کردم. تا صحنۀ بازگشت پدر رو هم متوجه شدم و داشت به جونام اضافه میشد?? که اونجاش یهو مغزم استاپ کرد! از اونجا به بعدش رو نفهمیدم! کسی هست که یاریم کنه و توضیحی بهم بده؟!
پدر چرا برگشت؟! کارکرد بازگشت پدر چی بود، چی می‌خواست بهمون بگه؟!
از وسطش گیج شدم و نتوستم ربط بعضی چیزا رو بفهمم. مثلا عروسک، کلاه رزم و نوای تعزیه. دکورشم دوست داشتم نشون میداد خشونت و درگیری در پیش هست که اتفاق افتاد. باید بیشتر فکر کنم در موردش
۲۳ آذر ۱۴۰۰
کاملا موافقم
منتها در مورد اون پایان بندی... قطعا برداشت هایی میشه داشت همون طور که دوستان داشتن... از سالن که خارج شدم شنیدم که یکی درجا به بغل دستیش گفت : بخشیده دیگه! خواسته بگه والدین میبخشن!...
ولی شخصا خیلی دنبال جوابش نمیگردم. همیشه هم اینجوری نیستم ها، که بگم چقدر بی جوابی میتونه جالب باشه... ولی در این مورد، بامزگی اون ورود رو به تحلیل عمقی تر ترجیح میدم.
۲۴ آذر ۱۴۰۰
نیکان آرامی
کاملا موافقم منتها در مورد اون پایان بندی... قطعا برداشت هایی میشه داشت همون طور که دوستان داشتن... از سالن که خارج شدم شنیدم که یکی درجا به بغل دستیش گفت : بخشیده دیگه! خواسته بگه والدین میبخشن!... ولی ...
عالی
ممنونم ازت
۲۴ آذر ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش بسیار تاثیر گذار و جذابی بود برای من
نمیدونم چقدر برداشتم درست بوده، بدون خوندن نظر دوستان مینویسم نظرمو، امیدوارم 10 15% درصدش درست باشه ... دیدن ادامه ›› لااقل

پدری رو دیدم که دوست داره پسرش رو، اما با افکراش و سلطه بی جا بهش دار حال نابود کردنش بود!
این سلطه فقط بر افکار نبود و حتی بر لباس، غذا و همه چیز پسر سایه انداخته بود
و شاید فقط این سلطه در حال از بین بردنش نبود، رد پای مذهب هم بود در این ویرانی، خیلی شبیه به پدرهای نسل ما و نسل های قبل ما
تنها چیزهایی که زنده نگهش میداشت و ریسمانی بود برای چنگ زدن، دارو و درمان های شیمیایی و شاید کمی تفریح و بازی بی دقدقه بود، که اگه بخواین عمیق تر ببینیم عروسک سرگرمی های که لحظه ای مارو جدا میکنن از این دقدقه ها و فشار ها و دارو ها مواد مخدر و دارو های افسردگی و ....
اما بعد از این همه و شاید درک کردن پسر از اینکه چه داره میکنه این پدر باهاش دیگه نمیتونست قبولش کنه و پر از نفرت بود، تا سرحدی که نبودنش رو میخواست حتی، عین خیلی از جوونا که آرزوی مرگ پدر رو دارن
اما با این همه حتی اگر اون پدر بدونه که آرزوی مرگش رو داری بازهم بهت عشق میده، و نگاهی هم به عشق میکنه این نمایش
عشق پدری که شاید ناخواسته و خواسته بدی کرده باشه اما هرکاری باهاش بکنی باز هم عاشقته

و در آخر، اگر از بالاتر ببینیم شاید پدر رو بتونیم خدا و پسر رو بتونیم انسان قلمداد کنیم، فقط شاید!

این برداشت های ذهن پریشان من بود
درست یا غلط
بسیار لذت بردم
و امیدوارم دوباره بتونم ببینمش ...

< نظر مورد پاسخ، در دسترس نیست >
خیلی ممنون بابت پیشنهاد دوباره
و ممنون از تعریفتون،
نمیدونم آخر شب این فکر به سرم زد که نکنه یه جورایی از Mother! هم الهام گرفته، اما شک داشتم
۱۵ آذر ۱۴۰۰
< نظر مورد پاسخ، در دسترس نیست >
:))
ذبح ابراهیم و اسماعیل رو یادمه داستانشو مقداری،
نقد آقای بهکام رو هرچی گشتم پیدا نکردم
۱۶ آذر ۱۴۰۰
< نظر مورد پاسخ، در دسترس نیست >
خیلی ممنون
۱۷ آذر ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
[بازنشر، به مناسبت اجرای عمومی]

پدر، پسر، تکرار
درباره‌ی نمایش سنتز

در ابتدا سکوت بود. در انتها هم سکوت بود و درمیان فریادهایی بی‌صدا. ... دیدن ادامه ›› سنتز، تئاتر صامت علیرضا اخوان، صدهزارمین اقتباس از داستان ابراهیم و اسماعیل -یا به‌قول تورات اسحاق- است که اخوان از پسِ پیداکردن زاویه‌ای جدید درآن برآمده است. پدر پسر را در سکوت محض برای قربانی‌شدن می‌آراید و هربار که تیغ، برجستگی شاهرگش را می‌نوازد، صدای تقه‌ی در، او را متوقف می‌کند. سه‌بار و هربار پدر با هدیه‌ای از ناکجا به درون باز می‌گردد و دوباره تیغ بر گلوی پسر می‌فشارد. بار آخر دو کلاه‌خود سبز است که پدر را مجاب می‌کند تیغ از کف بنهد. کلاه‌خودی که هم سرهای این دو را در حفاظی سبز و مقدس فرو می‌برد و هم پیشاپیش بشارت جنگ است. پسر همان‌قدر که مذبوح شد مقدس هم می‌شود و همان‌گونه که هر تقدسی به قوام‌یافتن از جانب اهریمن نیاز دارد، او وضعیت کینه‌ی خود نسبت‌به پدر را با آنتی‌تزِ عشقِ بعد از سوء قصدِ به او ابراز می‌دارد. غذا به کام پدر می‌گذارد اما تند و خشگین و آب از او دریغ می‌کند. در پدر نیز عشقی که قبل از سوء‌قصد به پسرش داشت به هیئت خشمی در می‌آید که علتی جز رد الطاف پدرانه‌ی او را ندارد. هم پدر و هم پسر همزمان از عشق و کینه انباشته شده‌اند. اینجا توقع می‌رود که پدر در مقام تز و پسر در مقام آنتی‌تز به سنتزی برسند که نام اثر پیشنهاد می‌دهد. اما همه‌چیز در مرز سنتز متوقف می‌شود. برای بار چهارم پدر به پسر حمله‌ور می‌شود این‌بار با تمام تقدسش و دوباره تیغ بر گلوی او می‌نهد، در لحظه‌ای مکث منتظر می‌ماند تا دوباره آن سکوت قدسی پادرمیانی کند و بر در بکوبد اما درهای آسمان بسته شده و تاریکی نازل شده‌است. همین یک لحظه تأمل در ناامیدی کافی‌ست تا پسر تیغ بر قلب پدر بکوبد، سه‌بار. پسر خیره به دستان خونی خویش است که دوباره صدای در می‌آید. پدر وارد می‌شود.

برای فهم غرض ابراهیم از ذبح پسرش شاید مشهورترین اثر فلسفی "ترس و لرز" باشد اما من برای اندیشه در این اقتباس بیشتر اثر دیگر کیرکگارد یعنی "تکرار" با عنوان ثانوی "جستاری در روانشناسی تجربی" را می‌پسندم. سنتز درواقع روایت تکرار یک فرایند بی‌پایان به‌بهانه‌ی ایمان ابراهیم است. روایتی الهیاتی از عصیان پسر در برابر پدر و شکست هزارباره‌ی او و عصیان هزاران‌باره‌ی او. انسان طاغی می‌کوشد تسلیم پدر شود و سپس می‌کوشد بر پدر استیلا یابد و در هر دو حال شکست می‌خورد و در همین شکست است که هویت می‌یابد. تکرار این شکست‌ها ما را برای مرور این مفهوم از زبان کیرکگارد آماده می‌سازد: "فرد از طریق تکرار مستمر لحظه‌ی انتخاب است که آزادیش را به‌کار می‌گیرد و خودش می‌شود" -به‌شرطی که تکرار را حرکتی درونی و نه تکاپویی بیرونی بفهمیم. بازگشت پدر به صحنه‌ای که در آن هنوز رد خون جسدش بر زمین مانده و بهت پسری که هنوز دستانش خونی است به مخاطب می‌فهماند که قرار است پدر بارها و بارها به قتل برسد و هربار پسر بیشتر خودش شود. هربار انسان‌تر. "تذکار به حقیقتی دست می‌یازد که از پیش وجود دارد اما از یاد رفته است، در مقابل، از طریق تکرار، فرد حقیقتی را که با فاعلیت درون ذاتی خود نسبت دارد از سر می‌گیرد یا از نو خلق می‌کند و بار دیگر آن را به قلمروی هستی می‌آورد. به عبارت دیگر تذکار رو به گذشته دارد اما تکرار رو به آینده". از همین‌روست که اقتباس یا استقبال سنتز از روایت ابراهیم تغییری ماهوی از تذکار به تکرار می‌یابد. ابراهیم پسرش را به قربانگاه می‌برد و تیغ بر گلوی او می‌نهد. تیغ نمی‌برد و قوچ فدیه‌ی پسر می‌شود. این تذکار است. اما در اینجا پدری که تیغش نبریده است خود قربانی پسری می‌شود که می‌داند پدر پس از این هم صدها بار تیغ بر گلوی او خواهد نهاد و تیغ نخواهد برید و برای نبریدن آن تیغ این خود پدر است که باید بارها و بارها قربانی شود و بازگردد. تیغ برای همیشه در دست پدر خواهد ماند و پسر برای همیشه مقصر خواهد بود. این تکرار است. این تکرار فراخوانی‌ست برای عصیان در مقابل پدری که هرگز شکست نخواهدخورد و هربار پس از رستاخیزش، بر همان سفره‌ی خالی که پسر با دستان خونی گشوده غذا خواهدگذاشت. نان و آبش خواهد داد، او را خواهد آراست و تیغ بر گلویش خواهد نهاد. آیا این روایت بیشتر از ابراهیم رنگ و بوی ایوب ندارد؟ آنجا که تیغ بلا هرچه جز جان ایوب را گرفت و گناه را بر گردن خود او انداخت تا جایی که ایوب -به روایت تورات- در مقابل خداوند ایستاد و فریاد زد و او را بازخواست کرد. و دقیقن همین‌جا که او خداوند را متهم می‌کند است که او پذیرفته می‌شود و امتحان به‌پایان می‌رسد "و خداوندِ ایوب، دوچندانِ آنچه پیش ازین داشت به او باز داد". این تکرار است. پسر باید عصیان کند تا پسر باشد و پدر باید تیغ در دست هربار به خون آغشته از صحنه خارج شود تا بازگردد. سنتزی در کار نیست، همه‌چیز در صیرورت مدام متوقف است و حقیقتِ خود را در تکرارِ تلاش برای سنتز و شکستِ در آن است که می‌یابد. "پس آیا ایوب مقصر بود؟ آری، تا ابد، زیرا دادگاهی عالی‌تر وجود ندارد که بتواند شکایت بدان برد. آیا حق با او بود؟ آری، تا ابد، چونکه او در برابر خدا مقصر بود". همین صورت‌بندی الهیاتی است که عصیان را بیش از آنکه به کفر نزدیک کند به سمت ایمان هدایت می‌کند. چراکه دست‌کم در این نگاه باور به بازگشت جاودان پدر در مقام آنکه نان و جان می‌دهد و نان و جان می‌ستاند است که پسر را به عصیان وامی‌دارد تا هربار در تلاش مذبوحانه‌اش از پدر، خودِ او را بخواهد. خواهشی که هرگز محقق نخواهد شد اما آیا چاره‌ای جز پسربودن وجود خواهدداشت؟ ابراهیم در آتش و ایوب در طوفان خواهند گفت: نه!

سکوت کرکننده‌ی سنتز بهترین تمهیدی بود که نویسنده می‌توانست برای ساخت چنین حقیقتی، در فرم اثر قرار دهد. چراکه دریافتِ این چرخش گیج‌کننده بیش از آنکه به کلمه نیاز داشته باشد به فعل نیاز دارد و نبود کلمه جز آنکه نشان از نبود مفاهمه است، راه را برای توجه‌ بیشتر به رخدادهای صحنه باز می‌کند. همین آزادی است که به مخاطبی اجازه می‌دهد تفسیری الهیاتی از اثر داشته باشد حال‌آنکه دیگری ممکن است بحرانی‌شدن روابط در خانواده را دریافت کند. اما به هر تقدیر سنتز نمایش امید واهی ما برای وجود راهکاری غیررادیکال برای رابطه با خداوند/پدر است که با زبان خوش سکوت حالی‌مان شد!

17 تیرماه 1400
instagram.com/mim.imami | virgool.io/@mim.imami