"بدبخت نمایی زنان ،ممنوع "
از یک جایی به بعد آدم دیگر بهش بر میخورد ، به اینکه هرکسی می خواهد درباره ی "زن" بگوید یا بنویسد یا نمایشی اجرا کند، یک راست می رود سراغ دردها و رنج هایش .. آنهم نه با نشان دادن توانمندی ها و نیروی قوی وجودی اش که اجازه ی ظهور پیدا نکرده اند و در یک سیستم تبعیض گرای مردسالارانه و یا بستر فرهنگی ِمتحجرانه ،هدر شده است ولی بااین حال تلاش می کند جایگاه خود را بدست بیاورد .. بلکه می رود سراغ اینکه چون خانواده ی ضعیفی دارد، شوهر گیرش نمی آید پس باید با پیرمرد بیمار پولداری ازدواج کند تا به خواسته های مالی اش برسد، یا مردی را که دوست داشته رهایش کرده، پس برای انتقام یا فراموشی اش ،رحم اجاره ای شود ... یا چون دل در گرو ِهمسر خوب فوت شده اش دارد ، دیگر قید عشق و ازدواج را زده و سالهاست که درانزوا زندگی می کند.. یا زنی ست که در یک خانواده ی بسته سنش بالا رفته و ازدواج نکرده ، پس تمام عقده ها را درخودش جمع کرده و دنیا برایش تمام شده است . آدم دیگر از یک جایی حالش بد می شود بخصوص که زن باشی و ببینی تصویر زن برای تمام آنهایی که ازاو می نویسند،غش و ضعف کردن برای مردی ست ... به اسم جنس لطیف و درون احساسی و عاشقانه ی زن، هر وصله ای را به او می چسبانند دریغ ازاینکه یکبار وقار و جنمی ازاو به تصویر بکشند که انسان بودنش را نشان می دهد، زن بودنش را به معنای روح زندگی، به معنای تلاش برای رشد و سازندگی ، آموختن، حرکت کردن ..یا مبارزاتش را علیه فقر فرهنگی و عرفی که سالیان ست دراین مرزو بوم ریشه دوانده است ... زنانی که از هیچ و با دستی بسته و بدون حضور مردی ، موسسه ها، دانشکده ها و مراکزی را تاسیس کرده اند که بالنده و حمایتگر و مستقل ست همان چهره ی حقیقی
... دیدن ادامه ››
ِزن ...
تجربه های زندگی را از دید او جوری می بینند که ضعف و بیچارگی را فریاد می زند،مدام درتقلای این ست که ازدواج کند و به رفاهی برسد، یا در حسرت مادرشدن و جلب محبت وعشقی ست که بی آنها، می میرد .
آه و ناله وگریه کردن که اصل خصوصیت ِزنان داستان آنهاست .. که وقتی خواهرشوهرش روز عروسی در آرایشگاه براو می تازد ،یک گوشه می ایستد و آبغوره می گیرد و بجز چند کلمه ی لکنت وار ،کلامی برای دفاع ازحقش به زبان نمی آورد .و بعدهم خودرا سیه روزی می داند که زندگی اش تباه شده است .
یعنی زنان ما آنقدر بی دست وپا و بدبختند که در قبال هیچ وضعیتی کنش فعالی ندارند؟ باید توسری خور باشند و یک نفر دیگر تکلیف زندگی آنان را روشن کند؟آیا برای زنان این سرزمین بجز تظلم خواهی و حسرت و تباه شدگی چیز دیگری به ذهن نویسندگان و کارگردانان ما نمی رسد؟
این نگاه به زن ،نتیجه ی پرورش و رشد در سیستمی مردسالار و برساخته است که حتی اگر اجازه ی ورود به موضوع و حوزه ی زنان را می دهد، از آنان موجوداتی رقت بار،منفعل ، و وابسته به مردانی می سازد که نشان دهد دست آخر ،زنان بی مردان (چه وجودشان وچه احساسشان به آنها) هیچ نیستند ... واین بزرگترین ظلم به زن ست ..
نیلوفرثانی
24 خرداد 97