جشنواره الفبا هدیهای ارزنده از فرزندان هنرمند ایران برای پاسداشت فرهنگ و ادب پارس بود ,شامل ۱۱ اجرای کوتاه اما عمیق که از هم جدا بودند و به هم پیوسته با موسیقی اصیلمان هر اجرا بدرقه میشد,این جشنواره یک حس عجیب نوستالژیک داشت با همان چاشنی تلخ و شیرین
وقتی وارد سالن شدیم کارگردان زیبا دعوتمان کرد به تماشا انگار به مهمانی رفته بودیم،اولین چیزی که توجه من را جلب کرد روی صحنه یک فرش قرمز زیبا با یک میز کوچک بود ، تم دهه ۶۰ را داشت مثل خانه پدربزرگم بود، اطرافش تعدادی تخته سیاه بود که هنرمندانه روی آن کلمات را گروه گروه نوشته بودند
بعد از هر اجرا آن حرف از روی تخته سیاه های روی صحنه نمایش پاک میشد
خانم آدینه قشنگترین حرف را زد
"قضاوت خیلی کار مشکلی است"
و از ما خواست امتحانش کنیم اولین جشنوارهای که داورانش تماشاچیانش بودند چقدر به همه چیز فکر شده بود جابجایی صحنه دکور در کمترین زمان ممکن و با موسیقی متناسب با متن
... دیدن ادامه ››
انجام میشد
حرف (ژ) من خوشحالم که ما گچپژ داریم، افتخار میکنم به ادبیات فرهنگ و هنر سرزمین مان
حرف (ب ) به نام بهار بود , امان از دوستت دارم های نشنیده شده,راستی کجای تاریخ جا ماندهاند بند زن قلبهای شکسته!
حرف (د) در ستایش دلدادگی با چاشنی طنز و اجرایی بینظیر چقدر خندیدم چه اجرای ملموسی بود
حرف(م) هنر منجی است، چقدر خندیدم چه اجرای قشنگ و مردم پسندی بود
حرف (چ) با چاشنی طنز چقدر حس کودکانه ظریفی داشت
حرف (خ) خیلی وقت بود اینقدر از ته دل نخندیده بودم صدای خندههایم سالن رو گرفته بود به عنوان کسی که در خوابگاه بوده عالی بود،خخهخخخ :)
حرف (پ)امان از پرپر شدنها با این اجرا گریستم
حرف (ر) این اجرا مرا به یاد راز بزرگ آزادی انداخت
حرف (خ) این خ تلخ بود، بوی خیانت میداد،بوی خون.
حرف (ش)امان از شیونها رنج ها و دردهای تکراری تاریخ
حرف(ک) آرزو کردم بهترها جای کهترها را بگیرند
و در پایان مثل کودکی هیجان زده بودم که دوست نداشتم صحنه را ترک کنم،مثل کودکی که میخواهد بیشتر در مهمانی بماند :)
هنرتان پردوام باد